معرفی وبلاگ
با سلام خدمت دوستان تبلاگنویس من تصمیم گرفتم چون در اواخر سال 91 هستیم وآستانه عید نوروز سال 92:بر آن شدم تا باایجاد این تبلاگ درباره نوروز ایرانیان هم به این سنت ایرانی بپردازیم وهم ارزیابی کنیم سال تولید ملی وسالی که قرار است رهبرمان آن را نامگذاری کند :امید است که بتوانم با ایجاد این تبلاگ به شما دوستان کمک کنم سخنی از رهبر عزیزم درباره نوروز: به نظر من آن‌چه كه ملت ایران در باب عید نوروز انجام داده است، یكى از زیباترین و شایسته‌ترین كارهایى است كه مى‌شود با یك مراسم تاریخى و سنّتى انجام داد. اوّلِ سال شمسى ما ایرانی‌ها، - یعنى اوّل بهار - عید نوروز است. اوّلاً ملت ایران افتخار دارد كه سال شمسى او هم سال هجرى است؛ یعنى هم‌چنان‌كه سال قمرى ما - كه سال 1418 است - از مبدأ هجرت خاتم الانبیاء علیه و على آله الصّلاة والسّلام است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. بقیه‌ى ملت‌هاى مسلمان براى سال شمسى خود، از سال میلادى استفاده مى‌كنند؛ ولى ما ایرانی‌ها، هجرت نبىّ اكرم را، هم مبدأ سال قمرى قرار دادیم، هم مبدأ سال شمسى. با ما همرا باشید
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 270906
تعداد نوشته ها : 182
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
zekrollaei92:zahrazekrollaei

مصحف فاطمه(س) كتاب مخصوصي است با مطالبي كه آن مطالب از ناحيه فرشته مخصوص يا جبرئيل به حضرت فاطمه(س) القاء شده، و حضرت علي(ع) آن را نوشته و تدوين كرده است.

حضرت فاطمه(س) كتا بي به نام مصحف دارد، كه قرآن جامع همان است، و در دست امامان(ع) دست به دست مي گشته، و اكنون در نزد حضرت مهدي آل محمد(عج) است، و هنگام ظهور، آن را آشكار مي سازد، آيا اين مصحف با قرآني كه در همه جا در دسترس ماست، فرق دارد؟ پاسخ: قرآني كه اكنون در همه جا در دسترس است، تحريف و كم و زياد نشده، بلكه همان قرآني است كه با املاء پيامبر اكرم(ص) نوشته شده و تنظيم گشته است، و شخص پيامبر(ص) در نام گذاري سوره ها و تقسيم قرآن به 114 سوره، و تنظيم آن به همين صورت فعلي نظارت كامل داشته است. ولي مصحف فاطمه زهرا(س) كتاب ديگر با محتواي ديگر است، و هيچ گونه تضادي با قرآن ندارد. توضيح اين كه، مطابق روايات، مصحف فاطمه(س) كتاب مخصوصي است با مطالبي كه آن مطالب از ناحيه فرشته مخصوص يا جبرئيل به حضرت فاطمه(س) القاء شده، و حضرت علي(ع) آن را نوشته و تدوين كرده است، در اين كتاب سخني از حلال و حرام نيست، بلكه مشتمل بر حوادث غيبي آينده و اسرار آل محمد(ص) است، و در نزد امامان(ع) دست به دست مي گشته، و اكنون در نزد حضرت مهدي(عج) است و هنگام ظهور آن را آشكار مي سازد، بنابراين نسبت فوق نارواست. در اين راستا نظر شما را به چ ند روايت زير جلب مي كنيم:

1- شيخ كليني به سند خود از ابوعبيده نقل مي كند: كه يكي از اصحاب از امام صادق(ع) پرسيد: «مصحف فاطمه(س) چيست؟» امام صادق(ع) پس از سكوت طولاني فرمود: «فاطمه(س) 75 روز بعد از رسول خدا(ص) زنده بود، و در اين ايام از فراق پدر، بسيار غمگين بود. جبرئيل نزد فاطمه(س) مي آمد، و او را دلداري مي داد و احوال و مقام هاي پدرش را براي او بيان مي كرد، و از حوادث آينده و غيبي در مورد ظلم هاي دشمنان به فرزندانش به او خبر مي داد، حضرت علي(ع) آن مطالب را مي نوشت، و آن (مجموعه) نوشته شده، همان مصحف فاطمه(س) است.»1 2- روزي يكي از شاگردان امام صادق(ع) به نام حماد بن عثمان در محضر آن حضرت بود، سخن از مصحف فاطمه(س) به ميان آمد، حماد مي گويد: از آن حضرت شنيدم درباره مصحف فاطمه(س) چنين فرمود: «هنگامي كه رسول خدا(س) رحلت كرد، فاطمه(س) بسيار اندوهگين شد كه اندازه آن را كسي جز خدا نداند، در اين هنگام فرشته اي به حضور فاطمه(س) مي آمد، فاطمه(س) را دلداري مي داد، و با او هم سخن مي شد، فاطمه(س) حاضر شدن فرشته را احساس مي كرد، و صدايش را مي شنيد، ماجرا را به حضرت علي(ع) خبر داد، حضرت علي(ع) به فاط مه(س) فرمود: «وقتي كه حضور فرشته را احساس كردي و صدايش را شنيدي، به من بگو.» آنگاه فاطمه(س) به حضرت علي(ع) خبر مي داد، حضرت علي(ع) نزد فاطمه (س) مي آمد و هرچه (از فاطمه يا از فرشته) مي شنيد، مي نوشت. تا آن كه از آن نوشته ها مجموعه اي به نام مصحف، تدوين شد، در آن مصحف چيزي از حلال و حرام نيست، بلكه در آن از حوادث (غيبي) آينده، خبر داده شده است.»2 3- امام صادق(ع) در سخن ديگري فرمود: «مصحف فاطمه(س) در نزد ما است، معتقد نيستم كه در آن، چيزي از قرآن باشد، آنچه را كه مردم به آن نياز دارند در اين وجود دارد، و ما به كسي احتياج نداريم، در آن مصحف، حتي مجازات يك تازيانه و نصف تازيانه و يك چهارم تازيانه و جريمه خراش هست.»3 4- امام صادق(ع) در ضمن گفتار و احتجاج در رد مخالفان فرمود: «اگر آنها راست مي گويند، مصحف فاطمه(س) را كه وصيتش در آن است، و سلاح پيامبر(ص) نيز همراه آن است بيرون آورند.»4 يعني مصحف فاطمه(س) در نزد ما است، و وصيت حضرت زهرا(س) كه در آن مصحف ذكر شده مخالفان را تكذيب مي كند. 5- فضيل بن سكره مي گويد: به محضر امام صادق(ع) شرفياب شدم، به من فرمود: آيا مي داني كه اندكي قبل چه چيزي را مط العه مي كردم؟ گفتم: نه، فرمود: به كتاب فاطمه (س) مي نگريستم، نام همه سلاطين كه در زمين فرمان روايي مي كنند و همچنين نام پدران آنها در آن، ذكر شده است، ولي من از نوادگان امام حسن(ع) (و زمامداري آنها) چيزي را در مصحف نديدم.»5 از اين روايات فهميده مي شود، كه مصحف فاطمه(س) كتابي غير از قرآن است، و حاوي مطالبي از اخبار آينده و اسراري است كه توسط جبرئيل يا فرشته ديگر به حضرت فاطمه(س) القاء شده، و نيز مشتمل بر وصيت حضرت زهرا(س) مي باشد كه حضرت علي(ع) آن مطالب را تنظيم و تدوين نموده است، و اين مصحف در نزد امامان(ع) مي باشد. بنابراين آنچه بعضي به شيعه نسبت داده اند كه مصحف فاطمه(س) در نزد شيعيان همان قرآن حقيقي است و امام عصر(عج) هنگام ظهور، آن را آشكار مي كند، و آن غير از اين قرآني است كه در دست رس مسلمانان مي باشد، نسبت بيهوده و ناروا است.

پي نوشت ها:
1- اصول كافي، ج1، ص241، حديث.50

2- همان، ص240، حديث.2

3- همان، حديث.3

4- همان، ص241، حديث.4

5- همان، ص242، حديث8

پنج شنبه اول 1 1392 9:34

سلام دوستان

در لحظات ملكوتي كه به سال تحويل داريم :شهدا را وامام زمان را ورهبر ملن را فراموش نكنيم با سه صلوات از آن هاياد كنيم.

سپاسگزارم (زهرا ذكراللهي)

چهارشنبه سیم 12 1391 12:9

از فاطمه اكتفا به نامش نكنيد

نشناخته توصيف مقامش نكنيد

هر كس در او محبت زهرا نيست

علامه اگر هست سلامش نكنيد

 


 
در خانه آه دارد علي
عشق پهلو شكسته داردعلي
آن پسر جان داد فداي مادرش
حسن حسين داغ مادر دارند ياعلي


 
يا علي رفتم بقيع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه(س) آنجا نبود
يا علي قبر پرستويت كجاست؟
آن گل صد برگ خوش بويت كجاست؟
هرچه باشد من نمك پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش كرده ام
حج من بي فاطمه (س) بي حاصل است
فاطمه (س) حلال صدها مشكل است

 


سبد سبد بياريد گلهاي  نيلوفري رو

بيايد عزا بگيريم روزاي بي مادري رو

بگيد چاووش بخونه غم از دلا امون برده

بگيد حجله بيارند آخه مادر جوون مرده

 

 


پيغمبري كه عمري غمخوار امتش بود

روي كبود زهرا (س) اجر نبوتش بود؟

 

 

 

 

فاطميه قصه گوي رنجهاست      فاطميه تفسير سوز مرتضي ست

فاطميه شعر داغ لاله است             قصه ي زهراي 18 ساله ست

فاطميه شرح ديوار و در است    دفتر در مقام سخت زينب پرور است

 

 

ما گوشه نشينان غم فاطميه ايم


محتاج عطا و كرم فاطميه ايم

عمري است كه از داغ غمش سوخته ايم

 

ديدم كه ازپس در پهلوي من شكسته است
فرياد من درآنجا علي علي علي بود
بر روي سينه من با ميخ در نوشتند
اين جرم گفتن علي علي علي بود
من هم زخون سينه بر روي در نوشتم
تنها گناه زهرا علي علي علي بود

 

زآن روزي كه سيلي خورد زهرا
سيه شد روزگار اهل معنا
شنيدم زعارفي كه مي فرمود
حكم فرج را كند زهراي سيلي خورده امضا

زهرا كه شهيد گشت بي جرم و گناه

هست از غم او، سينه ي عالم پر آه

ناموس خدا كجا و سيلي خوردن

لا   حول   و  لا  قوه   الا   بالله

 


كشته شد محسن آنان كه تماشا كردنند
سند تير به اصغر زدن امضاء كردنند

اي كاش فدك اين همه اسرار نداشت

اي كاش مدينه در و ديوار نداشت

فرياد دل محسن زهرا اين بود

اي كاش در سوخته مسمار نداشت

كاش قلبم به قبرش راه داشت

كاش زهرا هم زيارتگاه داشت

 


دل از غم فاطمه توان دارد، نه

و ز تربتِ او كسي نشان دارد، نه

آن تربتِ گمگشته به بَر، زوّاري

جز مهدي صاحب الزمان دارد، نه

  

بعد از اين خورشيد مي ماند غريب ، مي تراود از لبش ام يجيب . . .

 

از مشرق قلبم رسيده فاطميه . رخت عزايم كو ، رسيده فاطميه . . .

شهادت حضرت زهرا ، شهادت حضرت فاطمه ، دهه فاطميه ، عزاداري ، سوگواري :


حضرت محمد (ص) : فاطمه پاره تن من است . هر كه او را بيازارد ، مرا آزرده خاطر كرده است و هر كه او را شاد كند ، مرا نيز خوشحال نموده است .

 

دكتر شريعتي:

خواستم بگويم، كه فاطمه دختر محمد است.

ديدم كه فاطمه نيست.

خواستم بگويم، كه فاطمه همسر علي است.

ديدم كه فاطمه نيست.

خواستم بگويم، كه فاطمه مادر حسين است.

ديدم كه فاطمه نيست.

خواستم بگويم، كه فاطمه مادر زينب است.

باز ديدم كه فاطمه نيست.

نه، اين‌ها همه هست و اين همه فاطمه نيست.

 

«فاطمه، فاطمه است»

 


حضرت حيدر به نام فاطمه حساس بود ،

خلقت از روز ازل مديون عطر ياس بود ،

 اي كه ره بستي ميان كوچه ها بر فاطمه ،

 گردنت را مي شكست آنجا اگر عباس بود .

 شهادت حضرت زهرا (س) بر شما تسليت باد

سه شنبه بیست و نهم 12 1391 22:34
نوروز و هنر

منبع:سايت شهيد آويني


در زندگي مردمان روزگاران پيشين، چيزي به نام هنر، كه تنها هنر باشد، شناخته نبوده، و هنر جدا از زندگي ، معنا و مفهومي نداشت. شكل بهتر، زيباتر و نيرومند تر هر پديده با صفت هنر وهنري، توصيف مي شد، و هنر در خوبي، زيبايي و قدرت متجلي مي گرديد. و اين هر سه، سه معيار و سه اصل بنيادين در هنري توصيف شدن هر پديده بود.
در سرزمين ماه، و در سرزمين هاي حوزه فرهنگ ايراني و ديگر سرزمين هاي شرقي، هنر، جايگاه اهورايي و خدايي نيز پيدا كرد. در هستي شناسي و جهان بيني ايراني، از عرصه هاي سه گانه هنر، تنها قدرت و آن هم به ميزاني و تا به زماني، از آن اهريمن و نيروهاي اهريمني مي توانست باشد.
اما زيبايي و نيكي كه دو صورت از ماهيتي يگانه اند، تنها مي توانستند اهورايي و خدايي باشند. در جهان ايراني، آنچه كه در زندگي انسان، نيك بود، از جلوه هاي آفرينش نيك به شمار مي آمد و از زيبايي به حد كمال بهره داشت. توصيف اردويسور آناهيتا در آبان يشت نمونه برجسته اي از اين گونه است، وهمه آنچه هنري بود، چنين بود.
دربرابر، آنچه اهريمي بود، زشت بود، سرشت پليد داشت، و هر اندازه نيرومند بود، از زيبايي و نيكي بهره نداشت. بنابر اين اهريمن و عناصر اهريمني، نمي توانستند جايگاه هنري داشته باشند. هنر، چه در عرصه هاي قدسي و چه عرصه هاي زيستي مردمان جايي براي اهريمن وهر آنچه اهريمني بود، نداشت.
آيين ها ومراسم نيز در شكل هاي گوناگون خود، با ياد و براي زنده كردن و زنده نگهداشتن نيكي ها پديد آمدند. در هيچ آئيني، بدي و زشتي را پاس نداشته اند. اصل و بن همه آيين ها نيايش و ستايش زيبايي و نيكي و آرزوي دور داشتن زشتي و پليدي است.

ماه و خورشيد هم ، اين آئينه مي گردانند. چرا كه پديد آوردنده نورند و زدانيده تاريكي، كه نهفتن گاه زشتي و پليدي است. حتي در پاره اي باورهاي كهن مردم ما، « ماه» به اين لحاظ كه دنياي تاريكي را روشن مي كند از خورشيد ارجمندتر است. و آتش نيز چنين جايگاهي دارد و شمع و چراغ و هر آنچه كه زداينده تاريكي، است و همه آيين هايي كه بر اين پايه برپا مي شوند.

بنابر اين بن مايه و جانمايه نيكي، كه زيبايي را نيز در خود نهفته دارد، وجه مشترك هنرها و آيين ها است. از اين رو هميشه ، هنرها در قالب آيين هاي گوناگون سوك و سور، نيايش ، شكر گزاري، گذار و جز اين ها، رخ مي نمايند، و رسم و آيين هر اندازه فراگيرتر و بزرگتر باشد وهر اندازه با عرصه هاي گوناگون زندگي بيشتر پيوند بخورد، و با رابطه هاي انسان و محيط در عرصه هاي طبيعي، انسان ساخت، فراطبيعي بيشتر مربوط باشد،زمينه هاي بروز هنر، در آن بيشتر است و ظرفيت بيشتري براي بروز هنرها دارد. نوروز چنين بود، و چنين هست.

نوروز، در سرزمين ما و در تاريخ ما و در همه سرزمين هايي كه مردمانش با ما تبار مشترك و جهان بيني و آيين هاي مشترك و همسان دارند و جشن آفرينش انسان و باز آفريني طبيعت و جشن بزرگ شگفتگي و نوزايي بوده است و هنوز هم هست.

در نوروز هر كس مي خواهد تا آنجا كه در توان دارد، در هر چيز ودر هر كار بهترين ها را پديد آورد، و نيكي ها را در بهترين و زيباترين قالب و با بهتريم آرزوها، بنماياند.
و چنين بود كه نوروز با زايش هنر توام شد. و چنين بود كه هنرهايي از گونه نمايش، موسيقي، آواز، سخنوري، شعر ، سرود، نگارگري وهنرهاي دستي، چه در سطح محلي و چه در سطح ملي در گستره جهان ايراني همه از نوروز متاثر بودند و در كنش متقابل خود با نوروز، بر آن اثر داشته اند و در استمرار نوروز تا به زمانه ما، همچنان با آن همراهند .    

سه شنبه بیست و نهم 12 1391 21:5

سلام دوستان سال گذشته كه سال قرار بود ساعت 8تحويل شود من تا صبح بيدار بودم وويژه نامه تلويزيون را مي ديدم ونماز شبي خواندم وبراي فرزندانم دعا كردم وهرسال نذر دارم كه آش رشته نذري بپزم وقتي كه سال تحويل مي شود :قرآن مي خوانم وسجده شكر به جا مي آورم كه مي تونم يك سال ديگر در كنار خانواده ام وفرزندانم باشم.

مارا از دعاي خيرتان هيچ وقت بي نصيب نكنيد وبراي رهبر عزيزمون حتما دعا كنيد.

ان شالله

دلنوشته چهارم خودم

سه شنبه بیست و نهم 12 1391 12:12
آتش افروزي در نوروز

منبع:سايت شهيد آويني


يكي از زيباترين رسم هاي كهن زرتشتي افروختن آتش پيش از دميدن آفتاب در روز اورمزد از ماه فروردين است. در آن روزگاران كه چراغ برق و نورهاي مصنوعي نبود، تقابل بيشتري ميان تاريكي شب و نور آتش پديد مي آمد: در قلب شب تاريك، ببر فراز بام گلي خانه ها، آتش يكي يكي روشن مي شد و گله گله، فروغ سرخ آن فروزان مي ماند. اين آتش ها گاهي آرامتر و گاهي سركش تر شعله مي كشيدند، تا طلوع بامداد افروخته مي ماندند و درست قبل از سر زدن سپيده صبح و روشن شدن آسمان ، شعله ها سركش تر وبلندتر مي شد. اين آتش را بر بلندترين بام هر خانه مي افروختند و زمزمه و نيايش شعله آتش فروزان را همراهي مي كرد. تقابل آسمان سياه و غرقه در ستاره هاي دور دست با نور درخشان آتش هاي بلند صحنه زيبايي مي آفريد با معني و رازهاي زنده و پويا سرانجام آواز خروسان زمزمه را و آيين آتش افروزي را به كمال مي رساند تا آفتاب سرزند.
همچنان كه در تصوير رويايي و چشم نواز اجزاي متعدد و متنوع وجود دارد، آيين زيبا و كهنسال هم سرشار از اجزاي سازنده و تركيب پيچيده اي از مفاهيم و معاني و رفتارهاي جمعي پيوسته به يكديگر است كه درهم تنيده و به هم بافته شده اند و هر يك نقش و ارزش و كنش اجتماعي و فردي دارند، همراه با گزارش هاي مقدس وباورهايي مبتني بر تاريخ جامعه و نيز تاريخ تطور و تكامل آدمي : هر يك از اين طرح هاي رفتاري در طي تاريخ تكوين يافته اند وباز خود با شرايط طبيعي زيستن بشر در جهان و در گروه هماهنگ اند. در همين آتش افروزي در بامداد اورمزد روز و فروردين ماه، تقسيم كار بر حسب جنس و سن، منزلت افراد خانواده اساطير يا گزارش هاي مقدس و البته تاريخ جامعه و تكوين و ديگر گوني مفاهيم جمعي در آن نقشمند است. حتي رقابت ها و حسادت هاي كودكانه يا شادي هاي كوچك، خروس هاي خانه ها و نوع آواز آنها و نيز خاربني كه در حاشيه كوير، مي رويد و در آتش سوزانده مي شود ، هر يك نقش و سهم و كنش ويژه و صريح دارند.

پدربزرگ آتش را روشن مي كرد و روشن نگاه مي داشت و نيايش مي خواند. هيزم و توده هاي خار و خاشاك را بچه ها كنار بيل بزرگش مي نهادند و او هيمه را بايد چنان مي سوزانيد كه دميدن سپيده بتواند آتش را روشن نگاه دارد. اين هيزم ها همه با زحمت  و تلاش به دست آمده بود. پسر بچه هاي همسايه مي دانستند كه اين توده خار كه حالا بر آتش گذاشته شده است، كدام حلقه يا به اصطلاح سيبك ( گويش بهدينان : ava) است و كي و كجا دوست و رقيب بازي و كار مزرعه آن را كنده و در آفتاب خشكانده و انبار كرده است تا امروز به كار آيد. مادر بزرگ ، فارغ از رقابت بچگانه آنها، آب تازه و كوزه هايي را كه بر آن سبزه رويانده بود ( گويش بهدينان : sesa) بر لب بام خانه مي نهاد، همراه با ميوه هاي بريده و جام آب و شير و مي و سير و سداب و گل در گلدان. اينها به نيت آن بود كه بويشان متصاعد شود و به در گذشتگان خاندان و فروهاي آنها برسد و آن رفتگان به سراي باقي را از خوردني هاي مرسوم و سنتي سهمي باشد.

مادربزرگ وقتي كه در كنج آشپزخانه دود زده قديمي، سنگ هاي كوچكي را كه در آتش داغ كرده بود، در ظرف شير مي انداخت تا بوي شير بلند شود، نام بچه هايش را كه در شير خوارگي از دستش رفته بودند، بر زبان مي آورد. آن وقت بود كه بخار و بوي شير را با دريغ و اشك مي آميخت. او نام هر يك را بر زبان مي راند و آنها را فرا مي خواند تا كوچولوهاي بي گناهش از اين بوي شير بهره ببرند و همراه با اين فراخواني، آرام و بي صدا نهاني مي گريست. اما مواظب زنده ها هم بود: حالا ديگر، با سرزدن آفتاب، پدربزرگ به جاي فروردين يشت، يا به اصطلاح فره وشي، مهر نيايش مي خواند، مادر بزرگ هم براي بچه هاي زنده و منظر خانه تخمه بو مي داد و يواشكي در بيخ مشت فضول ترين و شيطان ترين آنها، كه بيش از همه براي گرفتن تخمه خارج از نوبت پيله كرده بود، چند دانه تخمه داغ مي ريخت: عيد نوروز شروع شده بود.
در پشت اين شور و شر و فعاليت جمعي و رفتارهاي آييني، گزارش هاي مقدسي در كار است كه چندي و چوني آنها را

توضيح

مي دهد و توجيه مي كند: همچنانكه بهره شير خوارگاني كه از دنيا رفته اند، تصور مي شود كه فقط بوي شيري است كه سنگ داغ در آن انداخته باشند، كل آتش افروزي پيش از بامداد روز اورمزد، ماه فروردين هم بر مبناي باور و اسطوره اي معين انجام مي شود. اين گونه عقايد بنابر تاثير باورهاي ديگر و بافتي كه در آن جاي مي گيرند. دستخوش ديگر گوني و تغيير مي گردند و شكل و قالب نهايي خود را مي يابند. مثلا" متن هاي تاريخي اغلب مي گويند كه علت آتش  افروزي بر بلندي ها، در اين جشن ها خبر دادن و اعلام كردن امري و به ويژه زمان معيني است. اما درآن روزگاران، بيشتر مي گفتند كه روشن كردن اين آتش به افتخار يا به ياد هدايت يا براي درود فرستادن بر نهصد و نود و نه هزار روان در گذشتگاني است كه در گريز خود را به آب و آتش زده اند و از ميان آنها فقط يكي بازمانده است. احتمال دارد كه اين توجيه از هندوستان در سده اخير به ايران آمده باشد يا شكل ديگر گون شده از عقايدي ديگر و كهنه تر را در آن بتوان ديد.

اين آتش افروزي بر بام خانه در واقع آخرين رسم از شعاير گاهنبار پنجه يا ده روز پايان سال است. اين ده روز را ده روز ( فرورديان ) يا ( فرورديگان ) مي گويند كه مركب است از پنجه كوچك، يعني پنج روز اول از اشتاد روز تا اناران يا انغران ازماه اسفند به حساب زرتشتي برابر با بيست و پنجم اسفند ماه بنابر  تقويم رسمي كشور) و پنجه بزرگ ( پنجه مسترقه يا دزديه، پنج روز آخر سال) كه پنج روز دوم از فرورديان است. رابطه ده روز فرورديان با نوروز در متن پهلوي كهنسالي موسوم به نيرنگستان هم ذكر شده است و مي دانيم كه اين كتاب از قديمي تري متون پهلوي است كه از روزگار ساسانيان بر جاي مانده است و با شاهد آوردن از اوستا، به توصيف و

توضيح

آيين هاي ديني در آن دروان مي پردازد.
چنان كه سروران ارجمند ملاحظه مي فرمايند، براي گفتگو درباره آداب و رسوم ناگزير بايد به توصيف و شرح مفاهيم و معاني بسياري هم دست زد كه با آن آيين ها در ارتباط و پيوند هستند. در اينجا، ناچار بايد از مفاهيمي سخن گفت مانند گاهنبار باورهاي مربوط به بقاي روح در گذشتگان معاني واژه هايي مثل فروهر يا فروشي، و نيز چگونگي وسهم يافتن رفتگان از نيايش ها و فديه هاي آييني و در نهايت تاثير كردار آدمي در رستگاري هستي و جهان و نيز در رستگاري روان خودش پس از حيات، در واقع همين مفهوم اخير است كه به مثابه ابزاري كردار و عمل اعضاي جامعه را تحت كنترل در مي آورد و ضابطه هايي براي چگونگي رفتار اعضاي جامعه به اتكاي آن پديد مي آيد . با توجه به چنين نكاتي است كه در گفتگو از اين آيينها ومراسم ناگزير شناخت كل ساختار ديني و باورهاي باز گردنده به آنها مطرح مي شودو با مجموعه و كليتي از مفاهيم و طرح هاي رفتار سر و كار پيدا مي كنيم كه با يكديگر پيوسته اند و به صورت مرتبط با هم كار دارند ودر فعل و انفعال پديدار مي شوند. هر يك از اين آيينها و مراسم در چار چوب چنين مجموعه اي است كه معناي صريح و دقيقي مي يابند.

مثلا" اين باور وجود داشته است كه در فرورديان، يعني ده روز پايان سال، از روز اشتاد از ماه اسفند تا وهيشتوايشت گاه، روان هاي بهشتي و نيز دوزخيان به گيتي مي آيند. بهشتيان شادان و دوزخيان خرم، ولي ترسان از بيم بازگشت، در خانه هاي خود و نزد بازماندگان خود مانند. از اين رو، براي شادي روان آنان بايد خانه و مان و ميهن يعني مسكن خانواده پاكيزه باشد و در آن نيايش و آيين هاي ويژه برگزار شود. سپس در بامداد روز اورمزد، ماه فروردين يعني آغاز سال نو، روان ها به جايگاه خويش باز مي گردند. به مناسب اين ترك مجدد و و داع ساليانه روان ها با گيتي است كه بايد آييني خاص برپا كرد. يك متن متاخير پهلوي مي آورد كه نيايش براي ايزدونند يعني احتمالا" ستاره نسر واقع، در اين روز فريضه است وپختن ناني به نام ( ونند بريد ) مبناي اين پنداشته و آيين را بايد در اعتقاد كهني جستجو كرد كه ستاره ونند را و ارتباط او با ستارگاني ديگر ( تيشتر يعني شعراي يماني، سد ويس يعني سهيل يا احتمالا" الدبران، هفتو رنگ يعني دب اكبر )

هست و هم نقش آنها در آوردن به اين جهان مجموعه پيچيده و سنگيني را مي سازد كه فهم و شرح آنها همه مشكل است در برابر، رسم ( افروختن آتش) را مي بينيم كه عملي است روشن و معلوم و ساده، درست به همين سبب است كه روشن كردن آتش با شكل هاي مختلف و در زمان ها و مكان هاي متفاوتي مشاهده مي شود و دلايل و گزارش هاي گوناگون براي آن پديد مي آيد، حال آن كه مفاهيم و پنداشته هاي مربوط به ايزدونند احتمال بسيار كمتري براي باقي ماندن دارد. مي توان مجموعه باورهاي مشابه با آن را آداب و رسومي ( كدر) ونا روشن ناميد و رسم آتش افروزي را آييني ( شفاف ) خواند كه با سادگي و صراحت خويش داراي امكان بقاي بسيار و گسترش فراوان است.

چنين است كه آتش افروزي نوروزي بر بام در نزد زرتشتيان ايراني در يزد هم حتي گونه هاي متفاوت و رواج بسيار دارد. مثلا" در تفت و توابع آن، كه در كنار آنها كوه هست، مي بينيم كه هم بر بام خانه ها وهم بر روي كوه ده مرسوم به ( حسيني) در بامداد اورمزد و فروردين ماه آتش روشن مي كنند اين آتش افروختن نشانه و خبر براي آغاز سال نوست و با ساز و آواز همراه و توام است و با اين مراسم است كه شروع جشن را به همه خبر مي دهند. به همين روال، آتش افروزي نوروزي در گونه هاي متفاوت و مختلف در نزد مردماني ديگر هم پديدار مي شود كه باورهاي متفاوت دارند. از جمله آيين افروختن آتش در نوروز را در كردستان باز مي يابيم كه داراي رونق بسيار است. نمونه دوردستي از آتش افروزي نوروزي را در نزد مردم روستاهاي جنوب كشور روماني گزارش كرده اند . اين خبر در كتاب موسوم به يافته هاي ايرانشناسي در روماني از دكتر ( ويورل با جاكو) ضبط است و دوست عزيز آقاي دكتر محمد علي صوتي آن را در اختيار بنده نهادند.

اين گونه آتش افروزي چه در كردستان و چه در روماني اولا" با نوروز و جشن ايراني آغاز سال پيوسته و مربوط است، زيرا كه درست در همان تاريخ برپا مي شود. ثانيا" از آن آتش افروزي كه زرتشتيان آن را معمول مي دارند، جداشده و استقلال تام يافته است. اين ايين هاي آتش افروزي هر يك در متن باورهايي ديگر قرار گرفته اند و هر يك خود توجيه و گزارش و شكل خاصي پيدا كرده اند. به همين روال است آتش افروزي چهارشنبه سوري كه از نظر گاهشماري جاي افروختن آداب و رسوم و باورهاي پيرامون خود با آتش افروزي بر بام خانه ها يا كوه بلند در بامداد نخستين روز از ماه فروردين اختلاف دارد، هفته و نام روزهاي آن اصلا" زرتشتي نيست پريدن از روي آتش با ارجمندي و حرمت آن در آيين زرتشتي نمي خواند و نوعي توهين به آتش است، پنج گاه شبانه روز در باورهاي زرتشتي از بامداد آغاز مي شود و نه از سر شب وپس از غروب آفتاب
در اورامان كردستان اين رسم نشان شاخص و بارز از آداب نوروزي و جشن آن است: زمان آن پس از غروب آفتاب آخرين روز سال است ( قول شفاهي دوست گرامي، آقاي فرهاد و رهرام ) از اين لحاظ شكلي به خود گرفته است كه آن را بايد حد فاصل ميان آتش شب چهارشنبه سوري در كوچه ها يا حياط و آتش افروزي بامداد روز اورمزد ماه فروردين بر بام خانه دانست.

آتش را در روماني تا سي چهل سال پيش رسم بود كه در روزي از سال كه مصادف با روز آغاز سال نو شمسي مي شود، در حياط خانه ها يا در برابر خانه ها يا در باغها بيفروزند. دور و بر اين رسم را باورهاي مسيحي و داستان هايي درباره قديسان مسيحي فرا گرفته بوده است.زمان آن نهم مارس، مطابق تقويم قديمي تر در آن ديار بود. اين تقويم در سال1924 اصلاح شد واينك درست برابر است با بيست و يكم مارس، پختن خوراك مخصوصي در اين روز براي درگذشتگان وبدن آن به گورستان دهكده و شعايري ديگر از آن گزارش شده است كه همه پيوند اين آتش افروزي را با آداي كهن نوروز ايراني تصريح مي كند.

آيا اين رسم با سپاه داريوش بزرگ يا حاكمان ايراني آن روزگار به كناره هاي دانوب رسيده است يا آنكه يادگار ارتباط فرهنگي دو ملت در دوران هاي بعدي است ؟ احتمالا" در پاسخ به اين پرسش جز حدس و گمان راهي نداريم. همچنانكه در اورامان نيز روند بازماندن اين رسم آتش افروزي مبهم مي ماند. جز اين كه نظر آقاي و رهرام را باز گوييم كه مردم سني مذهب در آن ناحيه خاص از كردستان از پيوندي كه تشيع با نوروز دارد، بر كنار مانده اندآداب دروان كهنتر را در قالبي منفرد و به صورت تنها حفظ كرده اند چنانكه از آداب و مراسم جشن نوروز، در آن منطقه خاص فقط همين افروختن آتش متداول است. آنچه در اين ميان شايان توجه و ذكر است رسم ( شفاف ) آتش افروزي در نوروز است كه توانش تنوع پذيرفتن و در آمدن به اشكال گوناگون دارد و اين خود نمونه اي است از آيين هاي نوروزي: اين آداب و روسوم پاره پاره ونيز در مجموعه هاي بزرگتر در هر جاي ومكان و در نزد اقوام گوناگون هر بار با ساختني موزون ( شفاف ) پديد مي آيند و با سازگاري يافتن با ديگر باورها و رسم هاي هر گوشه از جهان شكلي متمايز به خود مي گيرندو دوام مي آورند.

بي گمان اين ( شفافيت ) آيين هاي نوروزي ابزار مهمي است كه گسترش و بقاي مراسم اين جشن ملي را تضمين مي كند و آن را فراتر از رنگ هاي محلي و بومي در هر خطه مي برد. اين نياز جهاني و بشري به ضرب آهنگ و نواختي كه زمان را از صورت خطي و تك بعدي بيرون مي آورد و آن را به شكل حلقه اي از تداوم نقش مي زند كه همواره نو مي شود و پس از پايان يافتن، از سر نو به آغاز مي پيوندد، در نوروز تجلي نابي به خود گرفته است و پاره اي از زمان را چنان قداست بخشيده است كه همگاني و فراگير و مقدس هست، اما كوتاه بيني و تعصب را به آن راهي نيست اين دست تاريخ و گرايش تفكر و انديشه ايراني است كه آداب نوروزي را چنان با ظرافت ورنگين طرح زده ( شفاف) گردانيده است هم هماهنگ با خصايصي طبيعي و ذاتي در وجود بشر و هم همساز و همنوا با طبيعت و نو شدن حيات گياهي در آن اين باز اشتراك سرشتي و همگاني مردم است كه طبعا" هماهنگي با طبيعت از مي پسندد. پس دلخواه همه آدميان است كه در بهار، چونان كه طبيعت به همه هديه هايي از برگ سبز و شكوفه و گل ميدهد، ما هم از آن تقليد كنيم وهديه بدهيم وهديه بگيريم همان طور كه برگ و بار درختان نو مي شود، ما هم جامه نو بپوشيم ومانند طبيعت كهنه ها را دور بريزيم و نو را به بازار آوريم

مثالي از اين امكان انطباق و تنوع يافتن آداب و رسوم نوروزي را در رسم تهيه سمنو مي شود ديد . من نمي دانم اين واژه وآداب پختن سمنو از كجا آمده است. امروزه پختن سمنو رسمي است زيبا نيمه مقدس و با اجزايي دلپذير و طعم خاص نوروزي، دوست گرانمايه جناب آقاي دكتر محمود بروجردي اين اطلاع را سوغات آوردند كه سمنو در فنلاند و نواحي مجاور آن هم رواج دارد. آنچه دراينجا مايلم به عرض برسانم، شباهت سمنو است با حلواي موسوم به سن حلواي سن از پختني هاي خاص و آييني زرتشتي است كه به ويژه مراسم در گذشتگان اختصاص دارد.ماده اصلي آن آرد گندمي است كه جوانه زده و خشكانده شده باشد. توجه مي فرماييد كه روياندن جوانه گندم و سپس تهيه خوراكي مخصوص از آن در سمنو هم هست و شباهت نام سمنو و حلواي سن با اين نكته همراه است. احتمال دارد عمل رويانيدن جوانه و سپس خشكاندن آن با اين نام ومعناي مشترك واژه هاي سن و سمنو از نظرگاه زباي مربوط شود. واقعيت هر چه باشد رابطه انتزاعي معيني در بنياد ماده اصلي اين خوردني آييني و طرز تهيه آن مندرج است وآن پيوند دو تصور متضاد زادن و بردن است :جوانه را مي رويانند و پيش از آنكه به گياه بدل شود آن رااز رستن باز مي دارند و در واقع جوانه مي كشند و آن را قرباني مي كنند. اين همان رفتاري است كه با سبزه هاي رويانده در سفر و خوان نوروزي هم انجام مي دهيم :دانه ها را در جايي نامناسب مي كاريم و در روز سيزدهم سال، آن به دور مي اندازيم. در همه ايت موارد ، معناي نمادين شهادت است كه بيان در مي ايد.

شهادت در حقيقت بنياد تاريخي و جوهر اصلي نوروز و جشن نوروز جشن ستايش و تجليل شهادت است :آمدن آدمي با گزينش وانتخاب آگاهانه رنج و درد و تحمل مرگ بر روز زمين به منظور رسيدن به هدفي بر تر از زندگاني و مرگ يعني رستگاري نهايي هستي اين گزيداري و انتخاب است كه نقش متعالي آدمي را در باورهاي كهن ايراني تصوير مي كند و بر اين گزارش مقدس استوار است كه داداراورمزد، آفريننده و خداي جهان جدال نيكي و بدي را در ازل به فروهر مردم نشان داد و نيز رنج زادن ومردن وسودمندي حيات را آدمي را مدد گرفتن از علم مطلق خداوندي و با آگاهي كامل دانسته و آگاهانه سود و خيز زادن و زيستن و جنگيدن با شواهد يمني را برگزيد و برگريد رنج تولد و مرگ در نهايت آن است ارج و قدري از نوع و رنگ شهادت مي بخشد. از گذار اين مفهوم ديرينه سال است كه سمنو با نوروز و گاهنبار پنجه يعني جشن آفرينش انسان در اتصال با نوروز پيوند مي يابد و حلواي سن با مراسم در گذشتگان اين مفاهيم وآيين ها با آنكه از شفافيت صريحي چون رسم افروختن آتش برخوردار نيستند همه در تركيبي موزون و دقيق و رمزين با ظرافت انديشه عظمت آدمي را با زايش جوانه و گياه پيوند مي دهند و با آمدن بهار، پيروزي آدمي را مرگ و جواني را بر پيري شادمانه جشن مي گيرند.

مرگ نبات و زادن رستاخيزي آن رمز جشن بهار و عيد نوروز است اين پنداشته كه از دير باز در اين خطه در زندگان مردم و فرهنگي منطقه حضور داشته است در هزاره اول پيش از ميلاد با باورهاي نياكان مهاجر آريايي ما در هم آميخته و نوروز رابه شكل امروزين آن بنياد نهاده است. به بيان ديگر، مراسمي كه از هزاره هاي پيشين، اقوام هند و اروپايي در بزرگداشت در گذشتگان خاندان ها بر پا مي داشتند با آداب نوروزي در هم آميخت و طرح هاي ظريف و سنجيده و سخت به فرج آيين هاي آن را پديد آورد. اين آيين ها از يك سوي رنگ بومي و محلي دارد و از سوي ديگر وجهي حكومتي و رسمي و ملي. اخبار درباره وجه حكومتي و كشوري برگزاري نوروز را نوشته هاي تاريخي ضبط كرده اند و احتمالا" بازمانده هاي تطور يافته بيت هاي نوروزي در نزد توده هاي مردم و در هر محل و منطقه به صورت زنده دوام يافته است. اين تفكيك را به خوبي در جامعه زرتشتيان ايران مي توان ديد. تا چندي پيش بر اثر محاسبه نكردن كبيسه سال، گاهنبار پنجه به ميان يا اواخر تابستان افتاده بود و آن را به مدت ده روز در آن زمان برگزار مي كردند. پس از آن، روز اورمزد ازماه فروردين مطابق با همان تقويم فرا مي رسيد كه آن را اورمزد روز مردگان مي خواندند و مراسم آن به روشني از جشن نوروز متمايز بود و نوروز يا سال نو ( گويش بهدينان ) را در آغاز سال شمسي و رسمي كشوري جشن مي گرفتند و روزهاي آن، وقت شادي و تفريح جوانان و كودكان و بازي و سرگرمي و چيدن سفره و خواندن نوروزي بود. حال آنكه اورمزد روز مردگان كه آتش افروزي بامدادي به آن اختصاص داشت، رسما" بيشتر عيد مردگان بود و بچه ها فقط يك روز در آن آزادي وبازي و تفريح داشتند واز رخت نو خبري نبود و تلاش و كوششي كه بيست سي سال پيش براي بازگرداندن گاهنبار پنجه ونوروز  آن به جاي اصلي خود آنجام گرفت. عملا" مورد استقبلال مردم واقع نشد و با گذشت زمان نيز اين وحدت را نپذيرفتند و آن را في الواقع باور نكردند و اكنون پنجه را در تابستان هم برگزار مي كنند.

دست سبزي كه در خلق شيوه ها و مراسمي با وجه ملي و عام و جهاني در كار بوده است، به نظر مي رسد كه با روش كشور داري و جهان بيني نخستين شهر ياران هخامنشي انطباق و هماهنگي دارد. در نوروز بين النهريني پيشينه اين اتحاد را در برگزاري مراسم آن در اكتيو مي توان باز ياف و منطقا" بايد بر بنياد آن خصيصه كهن جشن سال نو ايراني با رنگ ملي و به صورت ابزاري براي پيوند و وحدت اقوام و گروه هاي مختلف ساكنان اين كشور شكل گرفته باشد. اينها از گذار مفاهيم و رسم هاي ( شفاف ) به عمل پرداخته اند و توفيق تام يافته اند :

در اين جشن بهاري آيين ها و رسم هاي بسياري هست كه با هدف آشتي ميان افراد و نيز همراهي و همپايي فرهنگ هاي اقوام گوناگون با باورها و عقايد مختلف سازگاري تام دارد و آمادگي آن براي جهاني بودن و عالمگير گشتن به چشم مي خورد. در بنياد اجزاي سازنده مراسم عيد نوروز ايراني، تساهل و آشتي و صفايي همگاني هست كه در هر زمان كه ملت ايران از آن برخوردار شد و بر آن تكيه زد، رونق و ترقي و تعالي فرهنگي و اقتدار ملي و توانگري اقتصادي را به ارمغان دريافت داشت.

گواهي ديگر براي پيشتازي و تلاش فرهنگي ايراني در آشتي و تفاهيم بين المللي و اقدام براي در نور ديدن مرز و حد كشورها و حكومت ها را در اتحادي ميتوان ديد كه طليعه اي خجسته براي ديدارهاي جهاني نيرومندان و ورزشكاران در ميدان هاي مسابقات است. اسن اتحاد فرخنده در سنت عياري كهنسال ايراني نمودار مي گردد. در نزد اين جوانمردان و دلاوران دادخواه و ستيزنده با بيداد و ستم رسم بر اين بوده است كه قرار گرفتن در حيطه دولت و تابعيت از حكومتي خاص و تعلق داشتن به نژاد و قومي مخصوص اصلا"مطرح نباشد. در داستان ديرينه سال سمك عيار در فراسوي مرزها و حدود ممالك و اقوام جوانمرداني پهلوي را از سرزمين هاي بيگانه مي بينيم كه مثلا" شادي خوردگان، يعني ارادتمندان سمك اند، بي آنكه هرگز او را ديده باشند يا تابع شاهي باشند كه سمك فرمانبر اواست. اين اتحاد فقط به پاس نام و آوازه بلند عيار عدالت خواه و عشق يكتاي عياران به مظاهر نيك حيات و اخلاق متعالي جهاني پديد آمده بوده است و اين همان است كه هنوز ما هم به آن عشق مي ورزيم. اخلاق والايي كه ورزشكاران امروزه درميدان هاي بين المللي در تفكر بنيادين و اساسي خود دارند در كتابي چون سمك عيار با شرح بسيار آمده است و به صورت بيانيه پر شكوهي براي نيرومندان و پهلوانان و توانمندان جهان است.

خردمنداني كه درباره سرنوشت بشر با دلسوزي و احساس مسءوليت انديشيده اند جز اين اتحاد ويگانگي شريف و والا راهي براي زندگان خوش همگان بر روي زمين نمي يابند در آداب نوروزي ايراني اين هدف مندرج است و بياني زيبا و نمادين دارد. در اين يگانگي كه هماوازي با طبيعت بنيان غني و جاندار آن است دور انداختن كهنه هاي بي حاصل زدودن خستگي و افسردگي هديه دادن برگ هاي سبز و ساختن خانه شادي بر فراز گذشته هر چه كه هست شيوه ها وپندهاي كهني است كه همواره نوترين ها نيز هست وخواهد ماند. نيز آن گاه كه آتش افروزي نوروزي و اعلام رسيدن بهار نو را به جهان باز مي نگريم علم و درفشي از فروغ روشن بر افراشته ايم كه در نهايت مرز زمان را هم در مي نوردد و ميان خانگيان اين خاكدان از گذشتگان و رفتگان با هستان وزندگان يگانگي و وحدتي بر پا مي كند با آشتي و اميد براي آينده و آيندگان .       

دسته ها : نوروز باستان
دوشنبه بیست و هشتم 12 1391 22:52

سلام دوستان

شنيده ايد مي گويد :هرچي آرزو كني در سال جديد مي رسيد بهش

به نظر من از همين حالا 1تا5آرزوتون را يادداشت وبعد از دعاي سال تحويل آرزوهاتون را بگيد وآمين :

آرزوي اول من:ظهور آقا امام زمان(عج)مي باشد

جمعه بیست و پنجم 12 1391 1:29

سلام دوستان

بياييم امروز كه 25اسفند هست وفقط 6روز ديگر به عيد داريم :به كارهايمان كه در سالي كه گذشت نگاهي بيندازيم وتصميم بگيريم :سال جديد دلمان را نو كنيم واز 6روز جلوتر دلمان را خانه تكاني كنيم.

سپاسگزارم

زهرا ذكراللهي

جمعه بیست و پنجم 12 1391 1:15
نوروز، ايام فراغت و گردشگري

منبع:سايت شهيد آويني

دكتر علي اصغر رضواني
گذراندن اوقات فراغت با توجه به عامل زمان به سه شكل كوتاه مدت، ميان مدت و دراز مدت ظاهر مي شود كه شكل سوم آن پديده جهانگردي را به وجود مي آورد كه در رابطه با مرزهاي سياسي و جغرافيايي مي توان آن را به دو شكل جهانگردي داخلي يا درون مرزي و جهانگردي خارجي يا برون مرزي تقسيم كرد.
جهانگردي پديده اي كهن است كه از ديرباز در جوامع انساني وجود داشته و بربنياد عامل اساسي سفر و جابه هايي قرار دارد و دگرگوني هاي آن تابع تغييرات مختلفي از قبيل دگرگوني هايي ناشي از انگيزه سفر و وسيله حمل و نقل مي باشد، سرشت انسان نيز با سفر و آشنايي با سرزمين هاي دور دست و ساكنان آن در آميخته است. آدمي چنان آفريده شده و چنان هستي گرفته است كه بايد به سفر برود، انسان از دير باز براي رهايي از تنهايي و سختي و نيز وابستگي هاي محلي و عادت و آداب و رسوم يكنواخت و مكرر زندگي خود دست به سفر مي زده است، در ميان انگيزه هاي مختلف سفر نياز رواني بيش از همه برانگيزاننده امواج توده هاي انساني در امر مسافرت و جابجايي است. حسن كنجكاوي بشر و كشف حقايق تازه جهانگردي دو واژه اي است كه از پيوند خوردن سفر بافرهنگ حكايت دارد و در زمان و مكاني گسترده تحقيق مي يابد اگر فرهنگ را جستجو نكند جهانگردي ديگر معنا پيدا نمي كند و سفرهاي خالي از برداشت هاي فرهنگي به سرگردان بودن بيشتر شباهت دارد. در زبان فارسي اصطلاح ديگري براي سفر در پيوند با فرهنگ عنوان شده است. كه عبارت از سير آفاق و انفس است و معناي آن نيز همان پيوند سفر با فرهنگ است.
سير در آفاق و انفس از مباحث شناختي انسان در دين ميبن اسلام است و خداوند ظرف وجودي انسان رابه اسباب و ابزاري مجهز فرموده تا به تناسب فهم و منطق خود از طريق انديشه و حواس ظاهري و با نگرش بر چگونگي خلقت و تاريخ گذشتگان و آثار بجاي مانده از آنها حقايق را دريافته و درمقابل خالق هستي تسليم و بنده اي شكر گزار باشد. قرآن كريم نيز درباره سفر تاكيدهاي فراواني دارد و آن را وسيله اي براي دريافت هاي جديد و عبرت گرفتن از آثار پيشينيان مي داند. براي توسعه گردشگري و امر مسافرت حتما" مي بايست به مسئله فرهنگ توجه خاصي مبذول داشت. منظور از فرهنگ پديده هاي معنوي هنري و علمي است كه شناخت آنها در پيشرفت اقوام و اجتماعات مختلف اثر به سرايي داشته و در عين حال وسيله بسيار موثري است براي جلب توجه جهانگرداني كه علاقمندند آثار و فرهنگ هر قومي را از نزديك مشاهده نمايند. يقينا" براي ما ايرني ها عيد نوروز با ابعاد فرهنگي گسترده خود و اداب و رسوم متنوع مربوط به آن از بهترين جاذبه هاي جهانگردي به شمار مي ايد كه مي تواند گردشگران زيادي را از نقاط مختلف جهان به سوي خود جلب كند. قدر مسلم تنها از راه آشنا شدن فرهنگ ها با يكديگر است كه دشمني ها به دوستي مبدل مي شود، اين هنر بزرگ ار جهانگردي يعني از مسافرت و گردشگري به دست مي آيد انسانها نمايندگان فرهنگ هاي گوناگون اند، تماس رو در روي اين نمايندگان تماس رو در روي فرهنگ هاست و از اين تماس رو در رو است كه غناي فرهنگي پديد مي آيد.
برگزاري جشن هاي نوروزي كه از ويژگي هاي اين سرزمين است در هر منطقه اي از كشور داراي ابعاد متنوعي است كه يكي از يباترين جلوه هاي آن سفر و گردشگري است انجام مراسم نوروز يكي از برجستهترين سنت هاي باستاني ايران است كه در نقاط مختلف كشور مورد توجع، تحقيق و بررسي قرار گرفته است. تكرار نوروز كوششي براي مهار كردن لحظه ها است، لحظه هاي پاكي و راستي، قانون ازلي و ابدي آفرينش يعني قانون راستي و تكرار و بازگشت نوروز براي نگهباني از آن قانون است. آشتي و دوستي و مهرباني اين لحظه ها را نگه مي دارند و سياهي كينه و قهر و دشمني اهريمني را به دور مي ريزند. نام اين تلاش در فرهنگ ديرپاي ايراني ( خانه تكاني ) است. تنها خانه اي كه در ان زندگي مي كنيم . رنگ و صفا نمي گيرد و تنها از خشت و گل گند زدايي نمي كنند بلكه خانه دل را در زلال راستي و پاكي مي شويند و آن را به نور مهر و صفا صيقل مي دهند. دل جايگاه يزدان است، خانه خداست و اين خانه بايد پاك تر باشد.
آنچه كه تحت عنوان مراسم و جشن هاي نوروزي در گوشه و كنار اين سرزمين پهناور برگزار مي شود، مي تواند به عنوان جاذبه هاي فرهنگي به مسافرين و گردشگران داخلي و توريست هاي خارجي معرفي و عرضه گردد. با اين اميد كه دست اندركاران سازمان ميراث فرهنگي كشور و پژوهشكده مردم شناسي بتوانند به بررسي و شناسايي اينگونه جاذبه ها بپردازند تا زمينه عرضه آنها به گردشگران داخلي و خارجي در ايام نوروز و ديگر فصول توريستي سال فراهم آيد. آن دسته از ويژگي هاي نوروز كه مي تواند منجر به امر مسافرت شود شامل مواردي است كه به اختصار به آنها اشاره مي شود:
اعتقادبه ديدار اماكن متبركه و زيارتگاهها، بسياري از مسافران نوروزي را به سمت خود جلب مي كنند اين دسته از مسافرين، زيارت بارگاه پيشوايان مذهبي و اولياء خدا رابه هنگام تحويل سال زمينه ساز تكامل روحي و معنوي خود دانسته وبه اين وسيله از خداي خود هدايت به سوي رستگاري رامي طلبند. باز شدن دايره خويشاوندي در نتيجه تغييرات اجتماعي در دهه هاي اخير موجب شده است كه بسياري از جوانان همسرانشان را از خانواده هاي غير اهل ديار خود انتخاب نمايند و اين امر موجب ديد وبازديدهاي بين خويشاوندان سببي جديد مي شود و خود، انگيزه ديگري براي سفرهاي نوروزي است. بازگشت به زادگاه در ايام نوروز در بين بسياري از مهاجريني كه در جستجوي كار به شهرهاي بزرگ آمده و اسكان يافته اند بسيار رايج و متداول است و همه ساله با شروع فصل بهار و فرا رسيدن نوروز اينگونه افراد براي گذراندن اوقات فراغت خود و استفاده از تعطيلات و ديدار خويشاوندان اقدام به سفر مي نمايند كه همين سفرها به نوبه خود شاخه اي از گردشگري داخلي محسوب مي شود. مردم ايران بر اساس باورها و اعتقاداتشان كه ريشه در فرهنگ و مذهب آنها دارد، بر اين باورند كه بايد وقت تحويل سال را در كنار خانواده خود بگذرانند و به ديد و باز ديد دوستان و آشنايان بپردازند، بدين لحاظ در تعطيلات نوروز بخش عظيمي از مسافران و گردشگران را همين گروه تشكيل مي دهند و تعداد وسائط نقليه اي كه براي سفر به شهرها، روستاها و مناطق مختلف كشور مورد استفاده قرار مي گيرند به چندين برابر افزايش مي يابد، به همين جهت نوروز به عنوان يك عنصر فرهنگي نقش قاطع خود را توسعه صنعت گردشگري ايفا مي كند.

نوروز و جاذبه هاي گردشگري


جاذبه هاي گردشگري اعم از جاذبه هاي تاريخي، فرهنگي، مذهبي و جاذبه هاي طبيعي مورد علاقه گردشگراني است كه در ايام نوروز به نقاط مختلف كشور سفر مي كنند.
سرزمين ايران به دليل قدمت تاريخي و تكاپوي مستمر اجتماعي و فرهنگي خود جاذبههاي متنوعي را داراست كه مي تواند طيف وسيعي از توقعات و نظرات گردشگران را تامين نمايد، هر جهانگردي كه به ايران سفر مي كند مي تواند با توجه به اهداف ذوق و برنامه هاي خود در ايران ديدني هاي مورد نظر خود را باز يابد. نبايد فراموش كرد كه بهترين راه شناخت سرزمين و مردم هر كشوري آشنايي با مردم كوچه و بازار و برقراري ارتباط مستقيم با آنان است. خانواده هاي ايراني اصولا" مهمان نواز و گشاده روي هستند. بازمينه  مختصر آشنايي مي توان به درون خانواده ايراني راه يافت و از چگونگي زندگي، معيشت، طرز تفكر و بينش اجتماعي آنان و بسياري ديگر از خصوصياتي كه در نوشته ها نگنجد آگاه شد. در اين ميان، نوروز و آيين ها و رسم هاي مربوط به آن ميزان قابل توجهي ابعاد گوناگون جاذبه هاي فرهنگي و طبيعي ايران را در بر دارد و مي تواند پاسخگوي بسيار از خواسته هاي جهانگردان باشد.
مراسم نوروزي جهانگردان را با ژرفاي فرهنگ ايراني اشنا مي كند. و پيام دوستي مردمان اين سرزمين را با ذهن و خاطره آنها به سرزمين ديگري مي فرستند.
 
 

        

پنج شنبه بیست و چهارم 12 1391 20:4
اساس اشتقاق نوروز يا « نو » و « روز »


عبدالرحيم بهروزيان
آنگاه كه در پگاه نخستين بامداد از نخستين روز سال نو نقاب شب از پرده آسمان فرو مي افتد و خورشيد درخشان رخساره دلرباي خود را برگيتي و باشندگان آن مي نماياند و آنگاه كه نخستين نسيم بامداد بهاري با بوي خوش نو گلان نو شكفته آذين بخش گستره سبز چمنزارها و مرغزارهاست و غنچه هاي به ناز آرميده در پرنيان سبز نو برگ ها به بانگ و ترانه مرغان به بزم رفته در اوج آبي آسمان نرم نرمك ديده مي گشايند، نوروز، روز نو، روز تازگي و طراوت، روز تولد دوباره گيتي اغاز مي شود، روزي كه تعلق خاطر طبيعت با رنگ سبز است و هستي مفهومي از ميلاد
آيين و جشن ديرپاي نوروز به عنوان بزرگترين جشن ملي ايرانيان در اصل يكي از دو جشن بزرگ آرياييان باستان – در كنار جشن مهرگان است. پيرامون اين آيين كهن و ديرينه تا كنون بسيار گفته و نوشته شده و از ديدگاههاي گوناگون به ماهيت، اصل و اساس و منشا آن پرداخته شده و در حوزه هاي گوناگوني از قبيل داستان هاي ملي و مردمي،ديني اسطوره شناختي ( و تاريخي ) ، فرهنگ عامه و ... توصيف و تفسير گرديده است. در واقع نوروز فراتر از هر گونه وابستگي ديني و اعتقادي، طبقاتي و فردي و .. متعلق به هر فرد دست كم ايراني در هر لباس و مقامي است و بي ترديد راز پايداري آن هم در همين است.
در اين مقاله قصد بر آن است تا از نگاه زبانشناسي- يا بهتر است گفته شود واژه شناسي تطبيقي دو واژه « نو » و « روز » كه ساختار « نوروز » است در زبان ها و گويش هاي مختلف بيان و بررسي شود. باتوجه به اينكه فارسي شاخه اي از زبان هاي ايراني و ان هم شعبه اي از ايراني كهن و خود شاخه اي از هند و آريائي و اين هم به نوبه خود از شعبه هاي مهم هند و اروپايي مادر است، در ذكر وبيان شواهد، اين سلسله و ترتيب رعايت مي شود.

1- نو :

پهلوي زردشتي ( CPD.61) nog« نو تازه جديد »، nog-roz« نوروز »، (ag) nog=zad« نوزاد»، فارسي ميانه مانوي (WMP.63) nwg« نو» ، nwg-mh« ماه نو » پارتي ميانه مانوي (ib.63) nwg« نو» سغدي مانوي( قريب 6188) nwyyبودايي ( 6115)nwyمانوي، مسيحي ( 6018) ( h) nwy« نو» مسيحي (6125) nwc( 6172) nwy  « نو ، نوين » ( 6187) ( nwy(t)« نو مذهبان، غسل تعميدشدگان، نوشدگان، مانوي( 6130) nwgrwc« نوروز»( 5825) nwsrdyc« ماه اول سال ( بيروني: نوسرد)، ( 6183) nwym( 5828) my nwy( 5830) nwyswncmy« ماه نو » ختني س( DKS.176) – navaka« نو آموز، نوچه »، ( 189) nuvaraنو ( 193)nauha« نو » nauha-salye« سالنو » سغدي مانوي ( 7788) ptnwk(w)ptnwy(y)« دوباره از نو » مسيحي ( 6108) nwqrqy« نوآوري، تجديد نظر » اوستايي ( AIW.1044) nava« نو ، تازه ، جديد » nava.mahya-(1046)« ماه نو ، پشتو nawai« نو » شغني naw,nuيزغلاميnugسريكلي nujارموري nyow,nuwپراچي no« نو» يدغه اي nowoyoسنگيچي nuwok« نو» nauroz(a)« نوروز» آسي ديگوري، ايروني nog,nuog,nauag« نو » ارمني عاريتي nauasard« نخستين ماه » سرياني عاريتي nausard-a« انگور زودرس» nausarder« نخستين يكشنبه سال نو »، آرامي عاريتي nwsrdy« سال نو » ايغوري عاريتي nwsroyc« ماه اول سال ».
هند و آريايي nava- ( Turner,6983) }« نو، جوان برنا» navaka« نو » پالي navanavaka-« نو » اشوكن nava« نو » پراكريت na(v)a« نو » دماكي nama« نو » اشكون nunaويگالي nugeدمكي nu(w)aپشه ، دره اي « نو » نو لورواني ( پشه اي ) nungaو گلي noga  « نو » آرتي ( پشه اي ) nago  و تپوري nunga« نو » خوري Noy« نو نخستين روز هر ماه قمري »، گلشه اي رمبوري nhok« نو» بشكريم nim , nam  ( مونث ) توروالي ( دردي ) nam« نو » nem( مونث ) « ماه نو »فلوره اي( دردي ) nawnو nao« نو » شينايي( دردي) گلگتيnaii,nauwo,navu( مونث) « نو» كوهستاني ، گوريسي na« نو » كشميري novسندي nao( مذكر ) نخستين خورش غلبه جديد ( اولين برداشت فصل) لهندايي nava« نو» آوانكاري ( لهندايي) navva « نو » lava« جوان » پنجابي nava « نو» بهاري غربي جونساريno« نو » بنگالي na« جوان » nal« گوساله ماده » آريايي lua,nua« نو، جوان» اودهي nava« نو » لخيمپوري nai« نو» هندي nai, nawa( مونث) مارواني navo  « نو» گجراتي navuمراتي navaكنكني nave« نو» سنهالي navaنو جوان
هند و اروپايي مادر ( pok.ii.324) neuios,neuos« نو ، تازه جديد» سنسكريت nava  « نو» ( = اوستايي – nava) نو يوناني neos، لاتين novusنو ليتواني كهن navasپروسي كهن يوناني nelosگالي ( اسپانياني كهن ) novio,dunum, nevio  شهر نو شهر جديد ، ( معادل: فارسي: نوشهر ، انگليسي، new- cityآلماني ، neuen-burg) ايرلندي كهن ، كيمري newyddگتيniujis  « نو» ايسلندي كهن nyrژرمني علياي كهن، سكسوني كهن niuwiانگلوسكسوني nlweو novare« نو» ليتواني naujasنو ، يوناني nearosارمني norنو يوناني neaoلاتين novare« نو،نوار كردن ، تازه كردن » آلماني erneuenدر فارسي نوار ( navar) در تركيب: نو نوار ) ، يوناني neoter= لاتين novitas« تازگي، طراوت، جواني، » سنسمريت – navina« نو» يوناني ، لاتين novicius« نو،نو آموز، » روسي novikz« نو آموز».
در برخي زبان هاي زنده: انگليسي new( انگوسكسوني neowe) فرانسه nouveau، neuf« نو» آلماني neu« نو» انگليسي neoفرانسه neoآلماني neo« نو ( در تركيب )»، انگليسي neonآلماني neuenانگليسي neotericو misoneismانگليسي aneroid« بي آب، خشك» بنابر اين neronآب فرانسه aneroideانگليسي novaفرانسه nouveauانگليسي novelفرانسه nouveleآلماني novelleانگليسي novellynoviceفرانسه noviceانگليسي novercal, renovate, innovate« نامادري» ( لاتين noverca« زن پدر، نا مادري»، در اصل به معني « زن نو، مادر نو » ).
درفارسي « نو» با تركيب هاي گوناگون آن و ريشه neuios, neuesدر هند و اروپايي مادر) با واژه « نون» و جزء دوم واژه « اكنون» و نيز جزء دوم در واژه « هنوز » ( ha-nu-zپهلوي زردشتي ahanuzهنوز ) و در هند و اروپايي ريشه با يكديگر خويشاوند و از يك خانواده اند از نظر « معني شناختي) نيز « نو نو صفت ذاتي زمان حال است  به عبارتي هر زمان حال و كنوني ويژگي « نوين بودن » رادرون خود دارد. به ديگر سخن ماهيت نو بودن تنها رد چار چوب زمان حال است كه مفهوم پيدا مي كند و بنابر اين نو و زمان حال دو تعبير از يك كالبد و پيكر است براي درك اين موضوع به نقل تفضيلي چند واژه پرداخته مي شود فارسي : نون ( nunاكنون حالا، الان ) اكنون ( جزء دوم) هنوز ( جزء دوم ) و پهلوي زردشتي ( Mpii143CPD61) اكنون ، نوين، CPD6ahanuzهنوز ( Npii10) ahanun-icاكنون هنوز فارسي ميانه مانوي ( WMP63) اكنون hnwn0cهنوز hnwnاكنون يهوديي فارسيnwnسغدي بودايي مانوي ( قريب 6135) مسيحي ( 6136) nwqrبوداييnwrcyq(6143)  اكنون اوستايي nu( Aiw.1088Sq) بودايي پارسي باستان nuran( kent194) اكنون خورزمي nwrاكنون يغنابي nur، اشكون napocere« پسين پريروز، چهار روز پيش هندو واروپايي مادر ( pokii340) اكنون سنسكريت nu,nu « اكنون» ( = اوستايي nuيوناني nu) nutana« كنوني، حال نو، نوجوان، برنا »، nunamآكنون از حالا، از اين به بعد » ، ليتواني nunai« اكنون » اسلاوي كهن nyneژرمني كهن neujaانگلوسكسوني nuانگليسي nowالمانيnun« اكنون».

2. روز


پهلوي زردشتي ( CPD.72) roz« روز » مشتقات rozag« روزه » rozgar« زمانه، روزگار». « روزي roz-saban« روز و شب شبانه روي » ، rozwarag« روزانه » فارسي و پارتي ميانه مانوي روز فارسي ميانه مانوي rwzروز rwcyst, rwcدرخشيدن ، rwcgدرخشان، rwcgروزه پارتي ميانه مانوي، « درخشيدن، روشن شدن، از ديگر مشتقات اين ريشه ، واژه « روشن » با مشتقات و تركيبات آن در فارسي است:
پهلوي زردشتي ( CPD.72) « روشن : روشني ، مشتقات ديگر rosn,rosnagآشكار rosngar« روشنگر» پازند « روشن » پارتي كتيبه اي (GIPP.63) Rwsn« اسم خاص» فارسي و پارتي ميانه مانوي ( WMp.79) « روشن درخشان» rwsn« نور» پارتي ميانه مانوي rwsngr« روشنگر» rwsnxw« جهان روشني» « روشني ، روشنايي» ، فارسي ميانه مانوي ( rwsnygr(80)) rwsnyh« روشني» فارسي و پارتي ميانه مانوي rwsnshr« ايزد روشن هر سومين فرستاده ، سغدي بودايي ( قريب، rwysn(8571)rywsn-( 8598)بودايي « روشني ، درخشش، مانويrwxsnyromn(8605)بودايي    rywsny( 8484  « روشنگر» -  ( = ژرمني عليا كهن lougانگوسكسوني lieg، ايسلندي كهن leygrاسلاوي loka,lucz« جا، مكان» ( = لاتين lucusليتواني laukas« ميدان ، حوزه، »ژرمني علياي كهن loh« حوزه،ميدان» rocaدرخشان ( يوناني leukos) ليتواني laukas) ruca« روشن » ( = يوناني amfi-luke, luko- fosكيمري am- lwgايسلندي كهن « شعله » « نور » روشني، درخشش ( = پروسي كهن luckis) افروختن روشن كردن » كيمري llug« درخشش، درخشندگي» ايرلندي كهن luchair« در خشش ، برق »، luaichtide« درخشان»، locharn, luacharn« چراغ، فانوس،»، كيمري ايرلندي كهن locheكرنوالي lugarn« برق درخشش » گالي loucetius ,leucetius« لقب مارس » ايرلندي كهن loche« آذرخش» كيمري lluched ، كرنوالي golowنور » كميري lleuad« ماه» گالي luguدر lugoues- lugudunumگتي ، liuhap« نور ، ژدمني علياي كهن ، سكسوني كهن، liohtآلماني نو lichtروشن روشني ، انگوسكسوني leoht « نور، روشني »، گتي lauhatjanآلماني نو « درخشيدن» ژرمني علياي كهن lohazzen lougazzen« شعله ور شدن » انگلوسكسونيliegetu« برق آذرخش» ژرمني علياي كهن loug,laucانگلوسكسوني liegايسلندي كهن leygr« شعله آتش » logiفريسي كهنloga« شعله » ايسلندي كهن loki«خداي آتش» ، ژرمني علياي ميانه hohe« شعله » ايسلندي كهن ljomi، سكسوني كهن liomoانگلوسكسوني leoma« درخشش»، گتيlauhmuni« شعله آذرخش » انگليسي نو Levin« آذرخش» ، ايسلندي كهن logn« سكوت»، ljori« نور، لوله دودكش پشت بام، » نروژي ljor« شكاف ابر» ، ljora« صاف شدن» ايسلندي كهن ljos« نور» lysa« درخشيدن، روشن شدن» انگلوسكسوني lioxan,lixan« درخشيدن» ليتواني laukas,luckis« فضاي باز»، اسلووني luc«نور» روسي lucz« شعاع، پرتوه، luca« تراشه چوب كاج »، چچني louc« درخت كاج» اسلاوي luna«ماه»، ايرلندي ميانه loch« سياه » كيمري llwg« زرد تيره»، llug« سياه » ( بي درخشش، بي نور ) ، ايرلندي كهن lon« طرقه، چكاوك»، ژرمني علياي كهن listera« چكاوك، طرقه» تخاري(ب) «نگريستن، ديدن»، يوناني leussoديدن» كيمري go-lwgديدن» ليتواني laukti, laukia« زير نظر داشتن، مواظب كسي بودن»، lukestis« انتظار داشتن»، لتوني lukut« تماشا كردن»، پروسي كهن laukit« كاويدن، جستجوكردن»، اسلووني lukati« جاسوسي كردم»، سنسكريت rusant« روشن، سفيد»، روسي lysyj« گل كچل » انگليسي كهن liht,leoht«روشنايي، نور»، انگليسي light: لاتين lux  « روشني»، انگليسي lux,lucy,lucina,Luciferفرانسهlucie,Luciferلاتين lumen« روشنايي، نور»، انگليسي luminos, lumen,limnفرانسه، luminaire,lumiereلاتينlustrum«غسل،تطهير»، انگليسي lustrum,lusterلاتين lucubrare« زير نور چراغ كار كردن»، انگليسي lucubrateلاتين luna  « ماه»، انگليسي lune,lunar,luna,lunaفرانسه lunaireيوناني lussa« ديوانگي، هاري»، (ماخوذ از روشني، سرخي و گشادي چشمها در اين حالت)، انگليسي lytta,alyssumيوناني lukhnos« چراغ، فانوس»، انگليسيlinkو lychnis: ژرمني lugonدر نروژي كهن logi« شعله ، آتش»، انگليسي lokiلاتين lucernaچراغ ، انگليسي Lucerneفرانسه luzerneهندوآريايي ( Turner,10755) « روشن» محبوب، rukti(10756)« روشني» ruc  درخشيدن»، ruci-(10762)« روشني » زيبايي، حسن»، پالي ruci« روشني» پراكريت ruiزيبايي (10763)rucita« روشني » خوري rost« نور ، درخشش» rosti« روشني روز، روز روشن » توروالي ( دردي) zut« صبح» بشكريت ret,red« فردا»، roca-(10831)« درخشش»، rocate(10832)«درخشيدن»، پالي rocati« درخشيدنrocls-(10833)«نور، درخشش»، rocasپراكريت roi  « نور» گوربتي ruc  « صبح» ، پشه اي zoi-zalدرخت كاج، rocya-(10835)« درخشان» گوربتي rucو roc« پگاه».

 

دسته ها : نوروز باستان
يکشنبه بیستم 12 1391 20:4

سلام دوستان

تاحالا از خودمون پرسيديم كه چرا هرسال در چهارشنبه آخر سال اين همه تلفات داريم درحالي كه فقط ممكنه چند روز تا سال تحويل داشته باشيم:آيا پرسيديم :بله :شايد از خودمون پرسيده باشيم :چون اين مراسم را درست جشن نمي گيريم ودوست داريم باهركاري بچه بازي در بياوريم :من به پسر خودم هم گفتم :استفاده از هرگونه مواد محترقه ممنوع وبهش گفتم :اصلا آتشي در حيات درست كن تا با برادرانت وپدر همه دور اين آتش باشيم :دوستان امروز يكشنبه وسه روز ديگر تا چهارشنبه آخر سال :خيلي از دوستان دارند الان وسايل محترقه مي خرند كه توصيه مي كنم :اين كاررا نكيد :خواهش مي كنم :من يه مادرم :كاري نكنيد كه اين آخرسالي را به كام خانواده مان تلخ كنيم.

ان شالله....

دلنوشته تخصصي من

زهرا ذكر اللهي

يکشنبه بیستم 12 1391 10:42

سلام

امروز 20اسفند يعني فقط 10روز ديگر تا پايان سال 1391وشروع سال1392:دوستان :از امروز كه 20اسفند هست :شماره معكوس پايان سال شروع مي شود :بياييد :در اين شماره معكوس پايان سال:بيايم :الان رختمون را نو كرديم :ديواره هاي منزل را پاك كرديم :فرش هامون را شستيم :وسايلمون را نو كرديم ولي آيا دلهايمان را باخدا نيز نو كرده ايم :بياييد در اين 10روز دلمون را هم با خدا نو كنيم :دلمون را رنگ خدايي بديم :اگر كدورتي هست كنار بگذاريم.

اميدوارم همينطور باشد

نوشته تخصصي من :زهرا ذكراللهي

يکشنبه بیستم 12 1391 10:38

سوختن غصه هات تو آتيش آرزومه !

۴شنبه سوري بر تو  آتيش پاره مبارك !

.

.

.

دستانت را به من بده ، تا با هم از رو آتش بپريمم!

آنان كه سوختنـد ، همه تنها بودند !

۴شنبـه سوري مبارك !

.

.

.

آتيشي كه تو قلبم روشن كردي هيچ آتش نشاني نمي تونه خاموش كنه !

” چهارشنبه سوري مبارك”

.

.

.

واست آتيش روشن كردم كه اخر زمستونه

چهار شنبه ي اخر سال قلب من آتيش بارونه

غمهاتو آتيش ميزنم سرخي آتيش مال تو

چشم حسودا كور شه از عشق ميون من و تو

.

.

.

انگاري غلغله ي محشره چارشنبه سوري

گوشم از بمب و ترقّه كره چارشنبه سوري

رسم خيلي خوبيه اگه خرابش نكنيم

واسه من فشفشه يادت نره چارشنبه سوري

.

.

.

بيا در غروب آخرين سه شنبه سال براي گردگيري

افكارمان آتشي بيافروزيم كينه ها را بسوزانيم

زردي خاطرات بد را به آتشو سرخي عشق را از

آتش بگيريم آتش نفرت را در وجودمان خاموش كنيم

.

.

.

بيا در غروب آخرين سه شنبه سال براي گردگيري افكارمان

آتشي بيافروزيم كينه ها را بسوزانيم زردي خاطرات بد را به آتش

و سرخي عشق را از آتش بگيريم آتش نفرت را در وجودمان خاموش كنيم

.

.

.

بهار را با چهار شنبه سوري

تابستان را با آفتاب سوزانش

پاييز را با رنگهاي آتشينش

و زمستان را

با گرما ي دلنشين اجاق ها

ميشناسم

هزار سال است مسلمان شده ام

اما هنوز شعله هاي زرتشت

در جانم زبانه ميزند

.

.

.

بشد «چارشنبه» هم از بامداد / بدان  باغ  كه  امروز  باشيم  شاد

چهارشنبه سوري گرامي باد

.

.

.

چهار شنبه سوري روز ملي مبارزه با آرامش

اعصاب بر شما ترقه بازان گرامي مبارك باد !

ستاد رواني شدگان چهار شنبه آخر سال !

.

.

.

چهارشنبه سوري نزديكه ، يه وقت نري از رو آتيش بپري

آخه تجربه ثابت كرده اگه بره رو آتيش كباب ميشه !

.

.

.

سلام چهارشنبه سوري جايي قرار نذاري كار واجب باهات دارم

آحه آتيش كم داريم آتيش پاره !

.

.

.

مواظب باش چهار شنبه سوري برق چشمات رو با آتيش اشتباه نگيرن . . .

يکشنبه بیستم 12 1391 10:37

پيام مقام معظم رهبري به مناسبت آغاز سال 1387

بسم ‏اللَّه ‏الرّحمن‏ الرّحيم‏

يا مقلّب القلوب و الأبصار، يا مدبّر الليل و النّهار، يا محوّل الحول و الأحوال، حوّل حالنا الى احسن الحال.

 

اللّهم صلّ على على‏بن‏موسى‏الرّضا المرتضى الامام التّقى النّقى.

 

عيد نوروز و فرا رسيدن سال نوِ شمسى را به همه‏ى هم‏ميهنان عزيزمان تبريك عرض مى‏كنم؛ همچنين به همه‏ى ايرانيان در سراسر عالم و در هر جاى دنيا كه زندگى مى‏كنند؛ و نيز به همه‏ى ملتهايى كه نوروز را گرامى مى‏دارند. به طور خاص تبريك عرض مى‏كنم به خانواده‏هاى معظم شهيدان عزيزمان و به جانبازان و خانواده‏هاشان و به همه‏ى ايثارگران و فعالان عرصه‏ى حيات ملت ايران.

 

عيد نوروز، سرآغاز طراوت طبيعت و جوان شدن جهان و تازه شدن فضاى زندگى طبيعى انسان است. و چه نيكوست كه همراه با طراوت جهان، جان و دل انسان هم طراوت پيدا كند؛ طراوت جان و دل با ذكر خدا، با درخواست كمك از پروردگار، با روياندن نهال خيرخواهى و نيك‏خواهى براى همه‏ى برادران و خواهران و براى همه‏ى بشريت.

 

رسم نوروز در درون خود زيبايى‏هاى زيادى را دارد؛ علاوه بر اينكه در هر نقطه، ايرانيان اين لحظه‏ى تحويل را با نام خدا و با درخواست تحول اساسى در زندگى‏شان آغاز مى‏كنند. يكى از زيباترين رسمهاى موجود در عيد نوروز، رسم ديد و بازديد و صله‏ى ارحام و مستحكم كردن روابط و پيوندهاى عاطفى ميان افراد جامعه است. اين را اگر با بعضى از جشنهاى ملىِ ملتهاى ديگر - كه همراه با كارهاى غير اخلاقى و به دور از اين ارتباطات عاطفى است - مقايسه كنيم، آن وقت درمى‏يابيم كه جشن ملى و آغاز سال نوِ ما ايرانيان علاوه بر تقارن با بهار طبيعت كه يك امتيازى است، چه خصوصيات نجيبانه و مهربانانه‏اى در خود دارد. شادى دلها، لبخند و تبريك و خوش‏آمدگويى به يكديگر و پى گرفتن روابط انسانى و نو كردن محيط زندگى از رسوم بسيار خوب و مطلوبى است كه ايرانيان از گذشته تا امروز به آن پايبند بوده‏اند و اينها همه مورد تأييد آئين مقدس اسلام و شرع اسلامى است.

 

نگاهى به سال 85 داريم كه منقضى مى‏شود و نگاهى به سال 86، كه از اين لحظات آغاز مى‏شود: سال 85 متبرك بود به نام مبارك پيامبر اعظم (صلّى‏اللَّه‏عليه‏واله‏وسلّم) و از آغاز تا انجام آن، مشحون از ذكر آن بزرگوار و تلاش براى معرفت بيشتر نسبت به پيامبر گرامى و خصوصيات زندگى آن بزرگوار و حالات و درسها و آموزه‏هاى آن پيامبر عظيم‏الشأن بود. البته جا براى معرفت پيامبر باز هم بسيار گسترده است و همه‏ى سالهاى ما در واقع سال پيامبر اعظم است. سال 85 مثل همه‏ى سالهاى ديگر و مثل همه‏ى زندگى انسان از حوادث گوناگون، از تلخى‏ها و شيرينى‏ها، از شادى‏ها و غم‏ها آكنده بود. همه‏ى زندگى همين‏جور است. اما در يك نگاه جمع‏بندى شده، من مى‏توانم با اطمينان اين را به ملت عزيزمان عرض كنم كه در سال 85، موفقيتهاى ملت ايران بيش از تلخى‏ها و ناكامى‏ها بود؛ پيشرفتهاى ما بيش از توقفها و سكونهاى ما بود؛ شادى‏هاى حوادث بيش از تلخى‏ها بود. در عرصه‏ى داخلى تلاشهاى متراكم براى پيشرفت كشور، در همه جا ديده شد؛ تصميم‏هاى بجا و خوب از سوى مسئولان و تحرك عمومى در اين زمينه‏ها تحرك مطلوبى بود كه در سخنرانى(1) ان‏شاءاللَّه در اين زمينه توضيحات بيشترى را به ملت عزيزمان عرض خواهم كرد.

 

در عرصه‏ى بين‏المللى و سياسى جهانى هم پيشرفتهاى نظام جمهورى اسلامى ايران پيشرفتهاى چشمگيرى بود. ملت ما و كشور ما به بركت نظام جمهورى اسلامى در دنيا سرافراز شد؛ ابهت ملى ما و نگاه مهربانانه‏ى مردم ما نسبت به ملتهاى جهان و ملتهاى مسلمان در همه‏ى حوادث آشكار شد؛ عزم راسخ ملى ما در زمينه‏هاى علمى، در تحرك اقتصادى براى ديگران تا حدود بسيارى روشن شد. ما در مسائل داخلى و مسائل خارجى بحمداللَّه پيشرفتهاى زيادى داشتيم.

 

در سال 86 ادامه‏ى حركت ملىِ ما بايد يك ادامه‏ى متناسب با نيازهاى ملت ما باشد. اين يك حقيقتى است كه ملت ايران بر اثر تسلط قدرتهاى طاغوتى و قدرتهاى فاسد و دولتهاى وابسته يا بى‏كفايت در طول دهها سال - شايد نزديك به دويست سال - دچار عقب‏ماندگى‏هاى زيادى در عرصه‏هاى گوناگون بوده است. امروز كه ملت ايران به بركت اسلام و نظام جمهورى اسلامى به خودآگاهى و اعتماد به نفس دست يافته است، بايد ما اين فاصله‏هاى طولانى را با سرعت طى كنيم. ما فاصله‏هاى بسيار زيادى با آنچه كه شأن ايران سربلند و پُرافتخار است، داريم؛ اين فاصله‏ها جز با همت بلند، جز با اميد بى‏پايان، جز با تلاش همه‏جانبه‏ى ملى ميسر نخواهد شد.

 

ملت ما هدف روشنى دارد؛ هدف بزرگ ملى ما «استقلال ملى، عزت ملى و رفاه عمومى ملت» است. همه‏ى اينها به بركت اسلام و ايمان اسلامى تحقق‏يافتنى است. ما اين را تجربه كرديم و دريافتيم. ملت ما ظرفيت بسيار زيادى براى پيمودن راههاى دشوار به سوى آينده‏هاى محبوب و مطلوب دارد. ظرفيت ملى ما، اگر به طور كامل و همه‏جانبه مورد استفاده قرار بگيرد، بدون ترديد ملت ايران خواهد توانست به همه‏ى اميدها و آرزوهاى خود دست پيدا كند.

 

تحرك ملت ايران به بركت اسلام آغاز شد و اين بيدارى و اين اميد و اين اعتماد به نفس روزبه‏روز تا امروز بيشتر شد و ما هر سالى كه نو مى‏شود، بايد عزم خود را نو كنيم و پا را در ميدانهاى تازه‏ترى بگذاريم.

 

بديهى است كه يك ملت زنده، با چالشها مواجه است؛ چالشها، لازمه‏ى زنده بودن است. هر موجود زنده‏اى بايد هزينه‏ى زنده بودنِ خود را بپردازد تا بتواند به اهداف خود دست پيدا كند. زنده بودن همراه با چالشهاست؛ همراه با مانعهاست؛ از مانعها بايد عبور كرد. احياناً همراه با دشمنى‏هاست؛ براى دشمنى‏ها بايد تدبير و انديشه‏ى راسخ داشت. عزم قوى را بايد دستمايه‏ى اين حركت كرد. ملت ايران نيازمند اين عزم ملى است كه تا امروز هم اين عزم را نشان داده است و روزبه‏روز بايد پايه‏هاى اين عزم مستحكم‏تر بشود.

 

با نگاه به حوادث و مسائل جهانى بروشنى درمى‏يابيم كه دشمنان ملت ايران درصدد آنند كه دشمنى خود را از دو راه با ملت ايران به تحقق برسانند (آنچه كه امروز در دنيا محسوس است اين است). يكى، ايجاد تفرقه در ميان صفوف ملت؛ از بين بردن يكپارچگى ملت ايران؛ و از دست ملت ايران اين نيروى عظيم وحدت را ربودن و آنها را به اختلافات داخلى سرگرم كردن. و دومى، ايجاد مشكلات اقتصادى و تلاش براى توقف ملت ايران در زمينه‏هاى گوناگون سازندگى كشور و رفاه عمومى خود. اين دو، چيزى است كه در نقشه‏هاى كوتاه‏مدت و ميان‏مدت دشمنان ما به طور محسوس وجود دارد كه اگر خود آنها هم بر زبان نياورده بودند، قابل حدس بود؛ ولى دشمنان ما خودشان هم به هر دو نكته اعتراف كردند.

 

در سال 86 هم در زمينه‏ى تلاش اقتصادى بايد همه‏ى نيروهاى ملى، نيروهاى معتقد به آرمانهاى بلند ملت ايران، مسئولان كشور، جوانان پُرنشاط، دست به دست هم بدهند و تلاش كنند. ميدان براى تلاش اقتصادى گسترده است؛ بخصوص با ابلاغ سياستهاى اصل 44 قانون اساسى و آنچه كه به مسئولان توصيه و به آنها تأكيد شد و آنها هم عزم خودشان را نسبت به اين قضيه ابراز كردند، ميدان تلاش اقتصادى براى مردم گشوده است و راهها باز است. مسئولان بايد براى مردم تشريح كنند امكانهايى را كه در اختيار مردم وجود دارد و خودشان هم بايد تلاش كنند. كشور ما ظرفيت اقتصادى بسيار زيادى دارد و مى‏توان براى بناى يك جامعه‏ى برخوردار از رفاه، تلاش و كار كرد.

 

مسأله‏ى ديگر، مسأله‏ى اتحاد عمومى مردم است. دشمنان با تبليغات خود، با جنگ روانى خود، با تلاشهاى موذيانه‏ى گوناگون خود سعى مى‏كنند بين صفوف ملت ايران اختلاف بيندازند؛ به بهانه‏ى قوميت، به بهانه‏ى مذهب، به بهانه‏ى گرايشهاى صنفى، وحدت كلمه‏ى ملت را از بين ببرند؛ علاوه‏ى بر اين، در سطح دنياى اسلام هم يك تلاش وسيع عميقى از سوى دشمن محسوس است براى اينكه ميان ملت ايران و جوامع گوناگون مسلمان ديگر فاصله بيندازند؛ اختلاف مذهبى را بزرگ كنند؛ جنگ شيعه و سنى را در هر نقطه‏اى از دنيا كه ممكن باشد، به وجود بياورند و عظمت و ابهت ملت ايران را در ميان ملتهاى ديگر - كه روزبه‏روز بحمداللَّه تا امروز بيشتر شده - از بين ببرند.

 

ملت ما بايد هشيار باشد. تلاش براى سازندگى كشور و عمده‏تر و مهمتر از آن، تلاش براى اتحاد كلمه و يكپارچگى ملى و اتحاد امت اسلامى ادامه يابد. عاقلانه، هوشيارانه، خردمندانه و مدبرانه بايستى اين اتحاد را حفظ كرد و روزبه‏روز تقويت كرد. من به همين جهت به مسأله‏ى اتحاد كلمه‏ى ملتمان اهميت مى‏دهم. و به نظر من امسال، سالِ «اتحاد ملى و انسجام اسلامى» است؛ يعنى در درون ملت ما اتحاد كلمه‏ى همه‏ى آحاد ملت و قوميتهاى گوناگون و مذاهب گوناگون و اصناف گوناگون ملى؛ و در سطح بين‏المللى، انسجام ميان همه‏ى مسلمانان و روابط برادرانه‏ى ميان آحاد امت اسلامى از مذاهب گوناگون و وحدت كلمه‏ى آنها.

 

امروز عظمت اسلام هم وابسته به استقلال ملتها و عزم راسخ ملتهاست و ملت مسلمان ايران در اين راه تاكنون بحمداللَّه پرچمدار بوده است و پرچمدار هم خواهد بود.

 

از خداوند متعال براى روح ملكوتى امام بزرگوارمان كه اين راه را به روى ما گشود، طلب آمرزش و تعالى درجات مى‏كنيم و اميدوارم ملت ايران در اين راه موفق و مؤيد باشند.

 

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏.
پ.ن: 1) سخنرانى در حرم مطهر امام رضا(عليه‏ السّلام)

دسته ها : نوروز ورهبري
پنج شنبه هفدهم 12 1391 20:4

پيام مقام معظم رهبري به مناسبت آغاز سال 1384

بسم الله الرحمن الرحيم

يا مقلّب القلوب والابصار، يا مدبّر الّليل و النّهار، يا محوّل الحول والاحوال، حوّل حالنا الى احسن الحال.

عيد سعيد نوروز و حلول سال نو را به همه‏ى ملت ايران و هم‏ميهنان عزيز، مخصوصاً به خانواده‏هاى معظم شهيدان و به جانبازان و به همه‏ى ايثارگران و تلاشگران، همچنين به همه‏ى ملتهايى كه عيد نوروز را گرامى مى‏دارند، تبريك عرض مى‏كنم.

در حالى وارد سال 1384 مى‏شويم كه سالى را با حوادث تلخ و شيرين پشت‏سر گذاشتيم. يقيناً اگر حوادث تلخى از قبيل زلزله و سيل و آتش‏سوزى و حوادث مصيبت‏بارى كه در اين مدت بر اثر بلاياى طبيعى براى كشور پيش آمد، نمى‏بود، ملت ما شيرين‏كام‏تر وارد سال نو مى‏شد. از خداوند متعال مى‏خواهيم كه سال نو را سالى همراه با آرامش، امنيت، شادكامى و بهروزىِ ملت ايران قرار دهد.

سال گذشته سال پاسخگويى بود؛ پاسخگويى مسؤولان در برابر مطالبات ملت ايران. برخى مسؤولان به نحو شايسته پاسخگويى كردند؛ با اين حال مقصود عمده از طرح عنوان «سال پاسخگويى» برآورده شد؛ زيرا آن‏روى سكه‏ى پاسخگويى، پرسشگرى است. يك غرض عمده از طرح اين شعار در سال 83 اين بود كه روح پرسشگرى در ذهن ملت ايران زنده شود و مسؤولان احساس كنند كه در مقابل مردم بايد پاسخگو باشند. پاسخگويى و روحيه‏ى پرسشگرى و احساس مسؤوليت مسؤولان در مقابل مطالبات ملت، مخصوص سال 83 نيست؛ همه‏ى سالها به همين كيفيت است. البته نوع و مواجهه و پاسخگويى مسؤولان در قبال اين شعار، يقيناً براى ذهن مردم در انتخابها و قضاوتهاى آينده‏ى آنان مؤثر خواهد بود.

سالى‏كه در پيش داريم، سال مهمى است؛ هم از اين جهت كه در آغاز اين سال انتخاباتى برگزار مى‏شود كه براى ملت ايران و سرنوشت كشور در يك دوره‏ى چهارساله حايز اهميت است، و هم از اين لحاظ كه سال شروع سند چشم‏انداز بيست ساله‏يى است كه نظام براى آينده‏ى خود پيش‏بينى كرده است. از امسال برنامه‏هاى پنج‏ساله بر اساس چشم‏انداز بيست ساله تنظيم خواهد شد؛ بودجه‏ها بر آن اساس نوشته خواهد شد و تلاش مسؤولان در اين رويكرد قرار خواهد گرفت. بنابراين امسال، سال دو آغازِ بسيار مهم است: هم مسأله‏ى انتخابات و هم شروع سند چشم‏انداز بيست ساله. آنچه اهميت دارد، اين است كه مسؤولان به وظايف خود با چشم مسؤولانه نگاه كنند و قواى سه‏گانه آنچه را كه سند چشم‏انداز بيست ساله بر عهده‏ى آنها گذاشته است، بار مسؤوليت عظيمى براى آينده‏ى كشور بدانند. اگرچه مسؤوليتها در دوران بيست ساله، دوره‏هاى كوتاه‏مدت و چهارساله است، ليكن هر كدام از اين حلقه‏هاى چهار ساله، تشكيل دهنده‏ى زنجيره‏ى بسيار مهم و تعيين‏كننده‏ى سرنوشت كشور در بيست سال آينده خواهد بود. بخصوص در سالهاى اول لازم است زيرساختهاى اين چشم‏اندازِ مهم و سازه‏ها و ساز و كارهاى آن، آن‏چنان تنظيم و چيده شود كه بتوان بر اساس آن، اين بناى مستحكم را بالا برد و ان‏شاءاللَّه براى آينده‏ى كشور و ملت جاده‏ى هموارى را براى پيشرفت فراهم كرد.

آنچه براى مردم و مسؤولان - هر دو - حايز اهميت است، عبارت است از همكارى و حفظ وحدت ملى و همبستگى عمومى ملت در قبال آنچه مسؤولان موظفند انجام دهند. ادامه‏ى اين راه از يك طرف، و همكارى مردم و مسؤولان از سوى ديگر، مى‏تواند ما را در پيشرفت اين راه و پيشبرد اين اهدافِ والا كمك كند. بنابراين امسال «همبستگى ملى و مشاركت عمومى» مى‏تواند شعار بزرگ ملت ايران باشد. يقيناً مشاركت عمومى مردم - چه در انتخابات و چه در مسائل گوناگونى كه اين دولت و همچنين دولت آينده در پيش‏رو دارد - و همبستگى ملى آنان خواهد توانست به پيشرفت برنامه‏ها كمك كند.

از خداوند متعال براى ملت ايران بهروزى و شادكامى و موفقيت، و براى مسؤولان توفيق خدمتگزارى به اين ملت مسألت مى‏كنيم و اميدواريم ادعيه‏ى زاكيه‏ى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنافداه) شامل حال ملت ايران باشد. همچنين به روح مطهر امام بزرگوارمان كه بنيانگذار اين بناى رفيع است، درود مى‏فرستيم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

دسته ها : نوروز ورهبري
چهارشنبه شانزدهم 12 1391 20:19
نوروز در جبهه هاي جنگ
آغاز سال نو و جشن عد نوروز به همراه ديد و بازديد ها، تبريك و تهنيت و عيدي دادن و عيدي گرفتن ها كم و بيش در منطقه مثل شهر جريان داشت، منتها با همان رنگ و بوي منطقه اي.

موقع تحويل سال، چنانچه قبل از عمليات، بعضي سفره هفت سين مي انداختند كه سين هاي آن بسته به نوع دسته اي كه بچه ها داشتند فرق مي كرد. 

در تخريب كه بيشتر با مين سر و كار داشتند، به نحوي بود و در زهي به نوع ديگر، و به همين ترتيب در ساير دسته ها. 

سلاح هايشان كه به هم تكيه مي دادند از قبيل سمينوف و سام هفت (نوعي موشك)، و وسايلش نظير سمبه و سرنيزه و بقيه از آنچه از لوازم جنگي بود و حرف اول اسم آن ها سين (س) بود. 

اگر نوروز و حلول سال نو بعد از عمليات بود، قضيه صورت ديگري داشت، عكس شهداي عمليات را سر سفره مي چيدند، بر سر لوله تفنگ ها پرچم سرخ مي زندند، وصيت نامه ها با نوار هاي پر شده دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره مي گذاشتند، جاي شهدا و مفقودالاثر ها را خالي مي كردند. 

لحظه داخل شدن سال نو، بعضي كه در خط اول بودند با شليك گلوله اي به سمت دشمن ابراز احساسات مي كردند سكه هاي دو ريالي و بيشتر كه به دست امام (ره) متبرك شده بود و معمولا «حاجي بخشي» توزيع مي كرد هم جاي خود را داشت، همچنين آن چه از تبليغات گردان مي رسيد، از قبيل پيام رئيس جمهور، نخست وزير، اسكناس هاي يكصد ريالي و مثل آن نوعي عيدي دادن هم بين خود بچه ها معمول بود، كه بعضي خودشان طلب مي كردند و نوعش را معين مي كردند. 

چنانچه يكي از ديگري دست خطي به عيدي مي خواست و چيز ديگري قبول نمي كرد و او بعد از مدتي عبارت «كتب عليكم القتال» را مي نوشت و پاكتي تقديمش مي كرد، كه تا سر حد شهادت نصب العين همرزمش قرار مي گرفت. 

ديد و بازديد از گردان هاي همجوار و رفتن به سراغ فرماندهان و روبوسي با آنها از جمله سنت هاي حسنه اي بود كه در ايام سال نو به ندرت ترك مي شد.
منبع:سايت شهدا
دسته ها : نوروز وشهدا
چهارشنبه شانزدهم 12 1391 18:30
نوروز در جبهه ها

آداب تبريك سال نو و عيدي دادن در جبهه

برگزاري مراسم عيد حتي در ساختمان نيمه مخروبه در شهري خالي از سكنه و بدون برق و آب و تزئين در و ديوار و تهيه تنگ ماهي و انداختن قورباغه درون آب!

"صراط" - سرويس فرهنگي/ با آغاز تجاوز گسترده رژيم بعث عراق به ايران در شهريور 59، ملت ايران با هدايتهاي رهبر بزرگ انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) براي دفاع از سرزمين خويش و اعتلاي اسلام به سوي جبهه ها رهسپار شد. تاريخ هشت سال دفاع مقدس ايران سرشار از پيروزيها، شكستها، غمها و شاديهاي بسياري است كه جشن آغاز سال نو يكي از اين شاديها در دل سخت ترين و بحراني ترين شرايط يعني جنگ، رنگ و بوي ديگري به خود مي گيرد

در هشت سال دفاع مقدس، هشت بهار بر مردم ايران گذشت كه طي اين سالها بسياري از رزمندگان در كنار خانواده نبودند و در جبهه ها سال را نو مي كردند و يا با فرارسيدن هر بهاري در اين هشت سال خانواده هايي بودند كه تنها قاب عكس پدر يا برادر شهيدشان زينت بخش سفره هفت سين شان مي شد. عده اي از خانواده هاي ايراني نيز در بيمارستان در كنار جانبازان خويش سال نو را به يكديگر تبريك مي گفتند و يا در كنار قبور شهداي تازه پر كشيده خود سفره هفت سيني ساده از سنبل و سيب و گلاب و سبزه و.... پهن مي كردند و اين سنت زيبا از آن پس باقي ماند و ما هر ساله شاهد حضور مردم و خانواده شهدا در گلزار شهداي سراسر كشور در هنگامه تحويل سال هستيم كه مردم به بركت اين مكان مقدس براي خود و خانواده و كشور و جهان آرزوي خويش را بر زبان مي آورند و در حق يكديگر به درگاه خداوند سبحان دعا مي كنند

نوروز در جبهه

نوروز و ايام عيد كه مي شد- در شرايط عادي جبهه و جنگ – تا پنج روز از صبحگاه خبري نبود. عيدي بچه ها، سكه هاي يك تا پنجاه ريالي و اسكناسهاي صد تا هزار ريالي متبرك به دست امام(ره) بود؛ همچنين پولهايي كه يادگاري نوشته خود بچه ها يا فرماندهان بود.غذاهاي اين ايام بهترين غذاها بود و پذيرايي با ميوه و شيريني در همه جا داير. در كنار همه اين نعمتها، مراسم جشن و سرور بود؛ تئاترها و نمايشنامه هاي نشاط آور كه بچه ها خود تهيه و اجرا مي كردند و نمايش فيلمهاي سينمايي كه زحمت تدارك آنها را نيروهاي واحد تبليغات مي كشيدند.

در اين ايام بچه ها راه مي افتادند براي عرض تبريك از محل فرماندهان شروع مي كردند و بعد به سنگرهاي مجاور مي رفتند در حالي كه همه با هم مي گفتند: برادرا، برادرا عيد شما مبارك. اهل سنگر هم جواب مي دادند، يا به شوخي چيزي مي گفتند و از ميهمانان دعوت مي كردند به داخل سنگر آنها بروند و پذيرايي بشوند.

هفت سين جبهه

سنت "هفت سين" چيدن در سفره شب عيد را بعضي حفظ كرده بودند منتها با صبغه جنگي آن. مثل هفت سين گردان تخريب لشكر 27 كه عبارت بود از:1-مين سوسكي2- مين سبدي3- سيم تله4- سيم چين5- سيم خاردار6- سرنيزه7- سي چهارC4)) نوعي خرج و مواد منفجره غير حساس، سوزن اسلحه، سيمينوف، سمبه و سنگر را هم به عنوان مواردي از هفت سين ذكر كرده اند كه در واحدهاي ديگر معمول بوده است.

 

آغاز سال نو و جشن نوروز با ديد و بازديد و تبريك و تهنيت و عيدي دادن و عيدي گرفتنها كم و بيش در منطقه نيز جريان داشت، منتها با همان رنگ و روي منطقه اي. موقع تحويل سال، بعضي سفره هفت سين مي انداختند، كه سين هاي آن بسته به نوع رسته بچه ها توفير مي كرد. در تخريب كه بيشتر با مين سروكار داشتند به نحوي بود و در زرهي به نحو ديگر، و به همين ترتيب بود در ساير واحدها.

اگر موقع نوروز و حلول سال نو بعد از عمليات بود، قضيه صورت ديگري داشت. عكس شهداي عمليات را سرسفره مي چيدند، به سرلوله تفنگ ها پرچم سرخ مي زدند، وصيت نامه يا نوار صداي دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره مي گذاشتند، جاي شهدا و مفقودالاثرها را خالي مي كردند... بعد كه دلهاي داغدار جمع مي شدند، برادراني كه جراحت سطحي تري داشتند و مي توانستند روي پاي خود بايستند مي آمدند و با حضور فرمانده، روحاني و طلبه گردان شروع مي كردند به نوحه خواني و راه انداختن سينه زني، سپس دعاي توسل، كه با سوز و گدازي خاص برگزار مي شد و شب عيد و تازگي زخم گويي بيشتر كبابشان مي كرد.

آداب تبريك سال نو در جبهه

لحظه آغاز سال نو، بعضي ها كه در خط بودند با شليك گلوبه اي به سمت دشمن ابراز احساسات مي كردند. ناهار روز عيد هم بچه ها با چلوكباب و نوشابه پذيرايي مي شدند. سكه هايي كه به دست امام متبرك شده بود و معمولا حاجي بخشي آنها را توزيع مي كرد هم جاي خود را داشت؛ همچنين بود آنچه كه از تبليغات گردان مي رسيد، از قبيل پيام رئيس جمهور، نخست وزير، اسكناسهاي صد ريالي و مثل آن.

عيدي دادن در جبهه

نوعي عيدي دادن هم بين خود بچه ها معمول بود، كه بعضي خودشان طلب مي كردند و نوعش را معين، چنان كه يكي از ديگري عبارت "كتب عليكم القتال" را مي نوشت و در پاكتي تقديمش مي كرد كه تا سرحد شهادت نصب العين همرزمش بود. ديد و بازديد از گردانهاي همجوار و رفتن سراغ فرماندهان و روبوسي با آنها هم از جمله سنتهاي حسنه اي بود كه در ايام سال نو به ندرت ترك مي شد. بچه هايي بودند كه چهار، پنج سال سابقه حضور در منطقه داشتند و همين امر ايجاب مي كرد كه مثل خانه خود، نسبت به آغاز بهار و جشن نوروز بي توجه نباشند.



سنگر تكاني

مراسم نوروز در جبهه به هر نحو ممكن اجرا مي شد. تهيه شيريني و كمپوت و ميوه از شهر و آوردن آن به خط اول و خواندن شعر و شوخي و وقت خوش كردن با يكديگر، گستردن سفره عيد و نوكردن زيرانداز و لو در تبديل گوني به پتو، برگزاري مراسم عيد حتي در ساختمان نيمه مخروبه در شهري خالي از سكنه و بدون برق و آب و تزئين در و ديوار و تهيه تنگ ماهي و انداختن قورباغه درون آب! و بالاخره دست برداشتن از دفاع و دست به قبضه سلاح نبردن مگر از روي ناچاري و به ناگزير و چيدن گل و گياه صحرايي و آوردن باغ و بهار به سنگر و سوله و ريختن اشك در فراق ياران يكدل از ديگر آداب عيد نوروز در ميان رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس بود.

دسته ها : نوروز وشهدا
چهارشنبه شانزدهم 12 1391 18:22
نوروز و ايام عيد كه مي‌شد،‌ در شرايط عادي جبهه و جنگ تا پنج روز از صبحگاه خبري نبود، عيدي بچه‌ها سكه‌هاي يك تا 50 ريالي و اسكناس‌هاي 100 تا 1000 ريالي متبرك به دست حضرت امام رضوان الله تعالي عليه بود؛ همچنين پولهايي كه يادگاري نوشته شده بود از سوي خود بچه‌ها يا فرماندهان بود.




غذاهاي اين ايام بهترين غذاها و پذيرايي با ميوه و شيريني در همه جا داير بود، در كنار همه اين نعمتها، مراسم جشن و سرور بود؛ تئاترها و و نمايشنامه‌هاي نشاط آور كه به وسيله خود بچه‌ها تهيه و اجرا مي‌شد و نمايش فيلمهاي سينمايي كه زحمت تدارك آنها را بچه‌هاي واحد تبليغات مي‌كشيدند. در اين ايام بچه‌ها راه مي‌افتادند براي عرض تبريك؛ از محل فرماندهان شروع مي‌كردند و بعد به سنگرهاي مجاور مي‌رفتند؛ در حالي كه همه‌باهم مي‌گفتند: برادرا برادرا عياد شما مبارك. اهل سنگر هم جوابي مي‌دادند؛ يا چيزي به شوخي مي‌گفتند و از ميهمانان دعوت مي‌كردند كه به داخل سنگر آنها بروند تا پذيرايي بشوند . سنت «هفت سين» چيدن عيد را بعضيها حفظ كرده بودند؛ منتها با همان رنگ و صبغه جنگي آن.


مثل هفت سين گردان تخريب لشگر27 كه عبارت بود از:

۱ــ مين «سوسكي»،‌ ۲ـ مين «سبدي» ۳ـ سيم تله، 4ـ سيم چين، 5ـ‌ سيم خاردار،۶ـ سرنيزه ، 7ـ سي، چهار(c4) كه نوعي خرج و مواد منفجره غير حساس بود. يا در مواردي سوزن اسلحه، سيمينوف،‌ سمبه و سنگر را هم به عنوان مواردي از هفت سين ذكر كرده‌اند كه در جاي ديگر معمول بوده است.
منبع:سايت علمي دانشجو
دسته ها : نوروز وشهدا
چهارشنبه شانزدهم 12 1391 18:17

 


با فرارسيدن هر بهاري در اين هشت سال خانواده هايي بودند كه تنها قاب عكس پدر يا برادر شهيدشان زينت بخش سفره هفت سين شان مي شد. عده اي از خانواده هاي ايراني نيز در بيمارستان در كنار جانبازان خويش سال نو را به يكديگر تبريك مي گفتند و يا در كنار قبور شهداي تازه پر كشيده و اين سنت زيبا از آن پس باقي ماند و ما هر ساله شاهد حضور مردم و خانواده شهدا در گلزار شهداي سراسر كشور در هنگامه تحويل سال هستيم.
نوروز خاطره انگيز دفاع مقدس

با آغاز تجاوز گسترده رژيم بعث عراق به ايران در شهريور 59، ملت ايران با هدايتهاي رهبر بزرگ انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) براي دفاع از سرزمين خويش و اعتلاي اسلام به سوي جبهه ها رهسپار شد. تاريخ هشت سال دفاع مقدس ايران سرشار از پيروزيها، شكستها، غمها و شاديهاي بسياري است كه جشن آغاز سال نو يكي از اين شاديها در دل سخت ترين و بحراني ترين شرايط يعني جنگ، رنگ و بوي ديگري به خود مي گيرد. در هشت سال دفاع مقدس، هشت بهار بر مردم ايران گذشت كه طي اين سالها بسياري از رزمندگان در كنار خانواده نبودند و در جبهه ها سال را نو مي كردند و يا با فرارسيدن هر بهاري در اين هشت سال خانواده هايي بودند كه تنها قاب عكس پدر يا برادر شهيدشان زينت بخش سفره هفت سين شان مي شد. عده اي از خانواده هاي ايراني نيز در بيمارستان در كنار جانبازان خويش سال نو را به يكديگر تبريك مي گفتند و يا در كنار قبور شهداي تازه پر كشيده خود سفره هفت سيني ساده از سنبل و سيب و گلاب و سبزه و.... پهن مي كردند و اين سنت زيبا از آن پس باقي ماند و ما هر ساله شاهد حضور مردم و خانواده شهدا در گلزار شهداي سراسر كشور در هنگامه تحويل سال هستيم كه مردم به بركت اين مكان مقدس براي خود و خانواده و كشور و جهان آرزوي خويش را بر زبان مي آورند و در حق يكديگر به درگاه خداوند سبحان دعا مي كنند. در جبهه نوروز و ايام عيد كه مي شد- در شرايط عادي جبهه و جنگ – تا پنج روز از صبحگاه خبري نبود. عيدي بچه ها، سكه هاي يك تا پنجاه ريالي و اسكناس هاي صد تا هزار ريالي متبرك به دست امام(ره) بود؛ همچنين پولهايي كه يادگاري نوشته خود بچه ها يا فرماندهان بود.غذاهاي اين ايام بهترين غذاها بود و پذيرايي با ميوه و شيريني در همه جا داير. در كنار همه اين نعمتها، مراسم جشن و سرور بود؛ تئاترها و نمايشنامه هاي نشاط آور كه بچه ها خود تهيه و اجرا مي كردند و نمايش فيلمهاي سينمايي كه زحمت تدارك آنها را نيروهاي واحد تبليغات مي كشيدند. در اين ايام بچه ها راه مي افتادند براي عرض تبريك از محل فرماندهان شروع مي كردند و بعد به سنگرهاي مجاور مي رفتند در حالي كه همه با هم مي گفتند: برادرا، برادرا عيد شما مبارك.

عيدي دادن در جبهه نوعي عيدي دادن هم بين خود بچه ها معمول بود، كه بعضي خودشان طلب مي كردند و نوعش را معين، چنان كه يكي از ديگري عبارت 'كتب عليكم القتال' را مي نوشت و در پاكتي تقديمش مي كرد كه تا سرحد شهادت نصب العين همرزمش بود

 اهل سنگر هم جواب مي دادند، يا به شوخي چيزي مي گفتند و از ميهمانان دعوت مي كردند به داخل سنگر آنها بروند و پذيرايي بشوند. هفت سين جبهه سنت 'هفت سين' چيدن در سفره شب عيد را بعضي حفظ كرده بودند منتها با صبغه جنگي آن. مثل هفت سين گردان تخريب لشكر 27 كه عبارت بود از:1- مين سوسكي2 - مين سبدي 3- سيم تله 4- سيم چين 5- سيم خاردار 6- سرنيزه 7- سي چهارC4)) نوعي خرج و مواد منفجره غير حساس، سوزن اسلحه، سيمينوف، سمبه و سنگر را هم به عنوان مواردي از هفت سين ذكر كرده اند كه در واحدهاي ديگر معمول بوده است. آغاز سال نو و جشن نوروز با ديد و بازديد و تبريك و تهنيت و عيدي دادن و عيدي گرفتنها كم و بيش در منطقه نيز جريان داشت، منتها با همان رنگ و روي منطقه اي. موقع تحويل سال، بعضي سفره هفت سين مي انداختند، كه سين هاي آن بسته به نوع رسته بچه ها توفير مي كرد. در تخريب كه بيشتر با مين سروكار داشتند به نحوي بود و در زرهي به نحو ديگر، و به همين ترتيب بود در ساير واحدها. اگر موقع نوروز و حلول سال نو بعد از عمليات بود، قضيه صورت ديگري داشت. عكس شهداي عمليات را سرسفره مي چيدند، به سرلوله تفنگ ها پرچم سرخ مي زدند، وصيت نامه يا نوار صداي دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره مي گذاشتند، جاي شهدا و مفقودالاثرها را خالي مي كردند... بعد كه دلهاي داغدار جمع مي شدند، برادراني كه جراحت سطحي تري داشتند و مي توانستند روي پاي خود بايستند مي آمدند و با حضور فرمانده، روحاني و طلبه گردان شروع مي كردند به نوحه خواني و راه انداختن سينه زني، سپس دعاي توسل، كه با سوز و گدازي خاص برگزار مي شد و شب عيد و تازگي زخم گويي بيشتر كبابشان مي كرد.

نوروز خاطره انگيز دفاع مقدس

لحظه آغاز سال نو، بعضي ها كه در خط بودند با شليك گلوله اي به سمت دشمن ابراز احساسات مي كردند. ناهار روز عيد هم بچه ها با چلوكباب و نوشابه پذيرايي مي شدند. سكه هايي كه به دست امام متبرك شده بود و معمولا حاجي بخشي آنها را توزيع مي كرد هم جاي خود را داشت؛ همچنين بود آنچه كه از تبليغات گردان مي رسيد، از قبيل پيام رئيس جمهور، نخست وزير، اسكناسهاي صد ريالي و مثل آن. عيدي دادن در جبهه نوعي عيدي دادن هم بين خود بچه ها معمول بود، كه بعضي خودشان طلب مي كردند و نوعش را معين، چنان كه يكي از ديگري عبارت 'كتب عليكم القتال' را مي نوشت و در پاكتي تقديمش مي كرد كه تا سرحد شهادت نصب العين همرزمش بود. ديد و بازديد از گردانهاي همجوار و رفتن سراغ فرماندهان و روبوسي با آنها هم از جمله سنتهاي حسنه اي بود كه در ايام سال نو به ندرت ترك مي شد.

بچه هايي بودند كه چهار، پنج سال سابقه حضور در منطقه داشتند و همين امر ايجاب مي كرد كه مثل خانه خود، نسبت به آغاز بهار و جشن نوروز بي توجه نباشند. سنگر تكاني مراسم نوروز در جبهه به هر نحو ممكن اجرا مي شد. تهيه شيريني و كمپوت و ميوه از شهر و آوردن آن به خط اول و خواندن شعر و شوخي و وقت خوش كردن با يكديگر، گستردن سفره عيد و نوكردن زيرانداز و لو در تبديل گوني به پتو، برگزاري مراسم عيد حتي در ساختمان نيمه مخروبه در شهري خالي از سكنه و بدون برق و آب و تزئين در و ديوار و تهيه تنگ ماهي و انداختن قورباغه درون آب! و بالاخره دست برداشتن از دفاع و دست به قبضه سلاح نبردن مگر از روي ناچاري و به ناگزير و چيدن گل و گياه صحرايي و آوردن باغ و بهار به سنگر و سوله و ريختن اشك در فراق ياران يكدل از ديگر آداب عيد نوروز در ميان رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس بود

ياد باد آن روزگاران ياد باد

 

منبع :  برگزيده از كتاب 'فرهنگ جبهه'

دسته ها : نوروز وشهدا
چهارشنبه شانزدهم 12 1391 18:4

سلام دوستان

نوروز نزديكه :با توجه به اينكه نوروز امسال با ايام فاطميه همسان است :از شما كه داريد :اين را مي خونيد :اميدوارم :اميدوارم ،اميدوارم :طعم عزاداري مادرمان را حضرت فاطمه (س)را هيچوقت ،هيچوت :در دخالت با نوروز ندهيم :من نمي گويم شاد نباشيد :شاد باشيد :ولي حرمت دهه اول فاطميه را حفظ كنيد.

ان شالله

چهارشنبه شانزدهم 12 1391 18:1

پيام نوروزى رهبر معظم انقلاب در آغاز سال 1381

بسم الله الرحمن الرحيم
يا مقلب القلوب والابصار,يا مدبر الليل و النهار,يا محول الحول و الاحوال,حول حالنا الى احسن الحال.

امسال آغاز بهار و سال نو, با روزهاى عاشوراى حسينى و تجديد خاطره آن حماسه بزرگ تاريخى مقارن است. براى ملت عزيز ما كه ارادتمند و عاشق حسين بن على (ع) هستند, اگر چه عيد به معناى جشن و شادى كودكانه وجود ندارد, اما به جهت معنوى اى كه ناشى از عزت و افتخار است, وجود دارد, زيرا حسين بن على (ع) مظهر عزت راستين و نمودار كامل افتخار حقيقى است, هم در چشم ما مردم اسير در دستگاه مادى عالم, و هم براى رستگاران عالم ملكوت.
امسال, سال شمسى ما, هم در فروردين و هم در آخر سال در اسفند, با عاشوراى حسينى مقارن و مصادف است. بنابر اين جا دارد كه ما امسال را سال عزت و افتخار حسينى بدانيم. اميدواريم ملت عزيز ما با تمسك به معنويت حسين بن على (ع) و با آشنايى بيشتر با آن بزرگوار, عزت و افتخار و سربلندى را براى خود كسب كند, همچنان كه بحمدالله به بركت حسين بن على و به بركت اسلام و قرآن, از عزت و افتخار معنوى برخوردار بوده و هست.
سال 1380, مثل همه سال هاى ديگر, با شادى ها و غم هاى خود سپرى شد و سالى نو و بهارى تازه پيش روى ماست و بهار, فصل رويش و بالندگى و نو شدن و طراوت و صفاست. از خداى متعال مى خواهيم كه ملت عزيز ما در هر جاى كشور كه هستند, و در هر جاى جهان مردمى كه دل در گرو خواسته ها و اهداف اين ملت دارند, مشمول لطف الهى و برخوردار از صفا و طراوت و نويى و شادابى باشند. من به همه ملت عزيزمان در اين مناسبت درود مى فرستم و از خداوند متعال براى همه آنها سلامت و موفقيت و پيشرفت در امور مادى و معنوى مسئلت مى كنم. اگرچه در سال گذشته كه به نام رفتار علوى مزين و موسوم شده بود كارهاى فراوان و تلاشها و اقدام هاى مفيدى از طرف مسئولان و مردم صورت گرفت, اما بخصوص دو حركت در جهت رفتار علوى از طرف مسئولان كشور آغاز شد كه اميدواريم اين دو كار با همان جديت و شور و شوق و انگيزه و اهتمام ادامه پيدا كند: يكى پرداختن به مسئله اشتغال بود كه يكى از مهم ترين گره گشايى ها در كار مردم است و گره گشايى, سيره علوى است, و ديگرى مبارزه با فساد بود كه يكى از شاخصه هاى برجسته رفتار علوى است. ان شالله هردو اقدام بايد در سال نو از طرف مسئولان با همه جديت و اهتمام دنبال شود. براى مساله اشتغال تلاش هاى خوبى شد و برنامه ريزى هاى مفيدى صورت گرفت, ليكن اين آغاز كاراست, اين از آن كارهايى است كه به پيگيرى و تعقيب جدى از طرف همه مسئولان كشور احتياج دارد, اين يك نياز بسيار مهم براى مردم و كشور ماست. مساله مبارزه با فساد هم يك عنصر حقيقى و اساسى در اصلاح امور كشور است. مبارزه با فساد, وظيفه همه است, اما در درجه اول, وظيفه مسئولان كشور است. مبارزه با فساد بايد با جديت, دقت, بى نظرى كامل و دور از تندروى و زياده روى باشد. همه مسئولان بايد وظايف خود را در قبال اين ملت بزرگ به بهترين وجهى شناسايى و دنبال كنند. مردم عزيز ما در طول سال هاى بعد از انقلاب نشان داده اند كه به اسلام ومبانى دينى و سربلندى كشور خود و پيشرفت همه جانبه اين كشور علاقه مند و بر آن عازمند. مسئولان عزيز ما هرچه براى اين ملت بزرگ تلاش كنند, يقينا بيش از وظيفه خود انجام نداده اند و اگر بتوانيم به قدر وظيفه خود كار كنيم, بايد خدا را شاكر باشيم.
اميدوارم ان شالله سالى را كه در پيش داريم, براى ملت ما سال اعتلاى مادى و معنوى و پيشرفت در همه امور كشور و سال عزت و افتخار باشد و همچنان كه حسين بن على(ع) مظهر عزت بود و او بود كه فرمود هيهات مناالذله, اين ملت هم در عرصه هاى مختلف نشان دهند كه گرد ذلت بر دامانشان نخواهد نشست و در عزتمندى و عزتمدارى, پيرو آقا و سالار خود, حسين بن على(ع) خواهند بود. از خداوند متعال مى خواهيم كه توجهات حضرت ولى عصر و دعاى آن بزرگوار را شامل حال همه شما مردم عزيز بفرمايد و روح مطهر امام بزرگوار و شهداى سربلند انقلاب اسلامى را با اوليايشان محشور كند. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

دسته ها : نوروز ورهبري
سه شنبه پانزدهم 12 1391 20:19

X