معرفی وبلاگ
با سلام خدمت دوستان تبلاگنویس من تصمیم گرفتم چون در اواخر سال 91 هستیم وآستانه عید نوروز سال 92:بر آن شدم تا باایجاد این تبلاگ درباره نوروز ایرانیان هم به این سنت ایرانی بپردازیم وهم ارزیابی کنیم سال تولید ملی وسالی که قرار است رهبرمان آن را نامگذاری کند :امید است که بتوانم با ایجاد این تبلاگ به شما دوستان کمک کنم سخنی از رهبر عزیزم درباره نوروز: به نظر من آن‌چه كه ملت ایران در باب عید نوروز انجام داده است، یكى از زیباترین و شایسته‌ترین كارهایى است كه مى‌شود با یك مراسم تاریخى و سنّتى انجام داد. اوّلِ سال شمسى ما ایرانی‌ها، - یعنى اوّل بهار - عید نوروز است. اوّلاً ملت ایران افتخار دارد كه سال شمسى او هم سال هجرى است؛ یعنى هم‌چنان‌كه سال قمرى ما - كه سال 1418 است - از مبدأ هجرت خاتم الانبیاء علیه و على آله الصّلاة والسّلام است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. بقیه‌ى ملت‌هاى مسلمان براى سال شمسى خود، از سال میلادى استفاده مى‌كنند؛ ولى ما ایرانی‌ها، هجرت نبىّ اكرم را، هم مبدأ سال قمرى قرار دادیم، هم مبدأ سال شمسى. با ما همرا باشید
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 270044
تعداد نوشته ها : 182
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
zekrollaei92:zahrazekrollaei
نوروز در جبهه هاي جنگ
آغاز سال نو و جشن عد نوروز به همراه ديد و بازديد ها، تبريك و تهنيت و عيدي دادن و عيدي گرفتن ها كم و بيش در منطقه مثل شهر جريان داشت، منتها با همان رنگ و بوي منطقه اي.

موقع تحويل سال، چنانچه قبل از عمليات، بعضي سفره هفت سين مي انداختند كه سين هاي آن بسته به نوع دسته اي كه بچه ها داشتند فرق مي كرد. 

در تخريب كه بيشتر با مين سر و كار داشتند، به نحوي بود و در زهي به نوع ديگر، و به همين ترتيب در ساير دسته ها. 

سلاح هايشان كه به هم تكيه مي دادند از قبيل سمينوف و سام هفت (نوعي موشك)، و وسايلش نظير سمبه و سرنيزه و بقيه از آنچه از لوازم جنگي بود و حرف اول اسم آن ها سين (س) بود. 

اگر نوروز و حلول سال نو بعد از عمليات بود، قضيه صورت ديگري داشت، عكس شهداي عمليات را سر سفره مي چيدند، بر سر لوله تفنگ ها پرچم سرخ مي زندند، وصيت نامه ها با نوار هاي پر شده دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره مي گذاشتند، جاي شهدا و مفقودالاثر ها را خالي مي كردند. 

لحظه داخل شدن سال نو، بعضي كه در خط اول بودند با شليك گلوله اي به سمت دشمن ابراز احساسات مي كردند سكه هاي دو ريالي و بيشتر كه به دست امام (ره) متبرك شده بود و معمولا «حاجي بخشي» توزيع مي كرد هم جاي خود را داشت، همچنين آن چه از تبليغات گردان مي رسيد، از قبيل پيام رئيس جمهور، نخست وزير، اسكناس هاي يكصد ريالي و مثل آن نوعي عيدي دادن هم بين خود بچه ها معمول بود، كه بعضي خودشان طلب مي كردند و نوعش را معين مي كردند. 

چنانچه يكي از ديگري دست خطي به عيدي مي خواست و چيز ديگري قبول نمي كرد و او بعد از مدتي عبارت «كتب عليكم القتال» را مي نوشت و پاكتي تقديمش مي كرد، كه تا سر حد شهادت نصب العين همرزمش قرار مي گرفت. 

ديد و بازديد از گردان هاي همجوار و رفتن به سراغ فرماندهان و روبوسي با آنها از جمله سنت هاي حسنه اي بود كه در ايام سال نو به ندرت ترك مي شد.
منبع:سايت شهدا
دسته ها : نوروز وشهدا
چهارشنبه شانزدهم 12 1391 18:30
نوروز در جبهه ها

آداب تبريك سال نو و عيدي دادن در جبهه

برگزاري مراسم عيد حتي در ساختمان نيمه مخروبه در شهري خالي از سكنه و بدون برق و آب و تزئين در و ديوار و تهيه تنگ ماهي و انداختن قورباغه درون آب!

"صراط" - سرويس فرهنگي/ با آغاز تجاوز گسترده رژيم بعث عراق به ايران در شهريور 59، ملت ايران با هدايتهاي رهبر بزرگ انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) براي دفاع از سرزمين خويش و اعتلاي اسلام به سوي جبهه ها رهسپار شد. تاريخ هشت سال دفاع مقدس ايران سرشار از پيروزيها، شكستها، غمها و شاديهاي بسياري است كه جشن آغاز سال نو يكي از اين شاديها در دل سخت ترين و بحراني ترين شرايط يعني جنگ، رنگ و بوي ديگري به خود مي گيرد

در هشت سال دفاع مقدس، هشت بهار بر مردم ايران گذشت كه طي اين سالها بسياري از رزمندگان در كنار خانواده نبودند و در جبهه ها سال را نو مي كردند و يا با فرارسيدن هر بهاري در اين هشت سال خانواده هايي بودند كه تنها قاب عكس پدر يا برادر شهيدشان زينت بخش سفره هفت سين شان مي شد. عده اي از خانواده هاي ايراني نيز در بيمارستان در كنار جانبازان خويش سال نو را به يكديگر تبريك مي گفتند و يا در كنار قبور شهداي تازه پر كشيده خود سفره هفت سيني ساده از سنبل و سيب و گلاب و سبزه و.... پهن مي كردند و اين سنت زيبا از آن پس باقي ماند و ما هر ساله شاهد حضور مردم و خانواده شهدا در گلزار شهداي سراسر كشور در هنگامه تحويل سال هستيم كه مردم به بركت اين مكان مقدس براي خود و خانواده و كشور و جهان آرزوي خويش را بر زبان مي آورند و در حق يكديگر به درگاه خداوند سبحان دعا مي كنند

نوروز در جبهه

نوروز و ايام عيد كه مي شد- در شرايط عادي جبهه و جنگ – تا پنج روز از صبحگاه خبري نبود. عيدي بچه ها، سكه هاي يك تا پنجاه ريالي و اسكناسهاي صد تا هزار ريالي متبرك به دست امام(ره) بود؛ همچنين پولهايي كه يادگاري نوشته خود بچه ها يا فرماندهان بود.غذاهاي اين ايام بهترين غذاها بود و پذيرايي با ميوه و شيريني در همه جا داير. در كنار همه اين نعمتها، مراسم جشن و سرور بود؛ تئاترها و نمايشنامه هاي نشاط آور كه بچه ها خود تهيه و اجرا مي كردند و نمايش فيلمهاي سينمايي كه زحمت تدارك آنها را نيروهاي واحد تبليغات مي كشيدند.

در اين ايام بچه ها راه مي افتادند براي عرض تبريك از محل فرماندهان شروع مي كردند و بعد به سنگرهاي مجاور مي رفتند در حالي كه همه با هم مي گفتند: برادرا، برادرا عيد شما مبارك. اهل سنگر هم جواب مي دادند، يا به شوخي چيزي مي گفتند و از ميهمانان دعوت مي كردند به داخل سنگر آنها بروند و پذيرايي بشوند.

هفت سين جبهه

سنت "هفت سين" چيدن در سفره شب عيد را بعضي حفظ كرده بودند منتها با صبغه جنگي آن. مثل هفت سين گردان تخريب لشكر 27 كه عبارت بود از:1-مين سوسكي2- مين سبدي3- سيم تله4- سيم چين5- سيم خاردار6- سرنيزه7- سي چهارC4)) نوعي خرج و مواد منفجره غير حساس، سوزن اسلحه، سيمينوف، سمبه و سنگر را هم به عنوان مواردي از هفت سين ذكر كرده اند كه در واحدهاي ديگر معمول بوده است.

 

آغاز سال نو و جشن نوروز با ديد و بازديد و تبريك و تهنيت و عيدي دادن و عيدي گرفتنها كم و بيش در منطقه نيز جريان داشت، منتها با همان رنگ و روي منطقه اي. موقع تحويل سال، بعضي سفره هفت سين مي انداختند، كه سين هاي آن بسته به نوع رسته بچه ها توفير مي كرد. در تخريب كه بيشتر با مين سروكار داشتند به نحوي بود و در زرهي به نحو ديگر، و به همين ترتيب بود در ساير واحدها.

اگر موقع نوروز و حلول سال نو بعد از عمليات بود، قضيه صورت ديگري داشت. عكس شهداي عمليات را سرسفره مي چيدند، به سرلوله تفنگ ها پرچم سرخ مي زدند، وصيت نامه يا نوار صداي دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره مي گذاشتند، جاي شهدا و مفقودالاثرها را خالي مي كردند... بعد كه دلهاي داغدار جمع مي شدند، برادراني كه جراحت سطحي تري داشتند و مي توانستند روي پاي خود بايستند مي آمدند و با حضور فرمانده، روحاني و طلبه گردان شروع مي كردند به نوحه خواني و راه انداختن سينه زني، سپس دعاي توسل، كه با سوز و گدازي خاص برگزار مي شد و شب عيد و تازگي زخم گويي بيشتر كبابشان مي كرد.

آداب تبريك سال نو در جبهه

لحظه آغاز سال نو، بعضي ها كه در خط بودند با شليك گلوبه اي به سمت دشمن ابراز احساسات مي كردند. ناهار روز عيد هم بچه ها با چلوكباب و نوشابه پذيرايي مي شدند. سكه هايي كه به دست امام متبرك شده بود و معمولا حاجي بخشي آنها را توزيع مي كرد هم جاي خود را داشت؛ همچنين بود آنچه كه از تبليغات گردان مي رسيد، از قبيل پيام رئيس جمهور، نخست وزير، اسكناسهاي صد ريالي و مثل آن.

عيدي دادن در جبهه

نوعي عيدي دادن هم بين خود بچه ها معمول بود، كه بعضي خودشان طلب مي كردند و نوعش را معين، چنان كه يكي از ديگري عبارت "كتب عليكم القتال" را مي نوشت و در پاكتي تقديمش مي كرد كه تا سرحد شهادت نصب العين همرزمش بود. ديد و بازديد از گردانهاي همجوار و رفتن سراغ فرماندهان و روبوسي با آنها هم از جمله سنتهاي حسنه اي بود كه در ايام سال نو به ندرت ترك مي شد. بچه هايي بودند كه چهار، پنج سال سابقه حضور در منطقه داشتند و همين امر ايجاب مي كرد كه مثل خانه خود، نسبت به آغاز بهار و جشن نوروز بي توجه نباشند.



سنگر تكاني

مراسم نوروز در جبهه به هر نحو ممكن اجرا مي شد. تهيه شيريني و كمپوت و ميوه از شهر و آوردن آن به خط اول و خواندن شعر و شوخي و وقت خوش كردن با يكديگر، گستردن سفره عيد و نوكردن زيرانداز و لو در تبديل گوني به پتو، برگزاري مراسم عيد حتي در ساختمان نيمه مخروبه در شهري خالي از سكنه و بدون برق و آب و تزئين در و ديوار و تهيه تنگ ماهي و انداختن قورباغه درون آب! و بالاخره دست برداشتن از دفاع و دست به قبضه سلاح نبردن مگر از روي ناچاري و به ناگزير و چيدن گل و گياه صحرايي و آوردن باغ و بهار به سنگر و سوله و ريختن اشك در فراق ياران يكدل از ديگر آداب عيد نوروز در ميان رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس بود.

دسته ها : نوروز وشهدا
چهارشنبه شانزدهم 12 1391 18:22
نوروز و ايام عيد كه مي‌شد،‌ در شرايط عادي جبهه و جنگ تا پنج روز از صبحگاه خبري نبود، عيدي بچه‌ها سكه‌هاي يك تا 50 ريالي و اسكناس‌هاي 100 تا 1000 ريالي متبرك به دست حضرت امام رضوان الله تعالي عليه بود؛ همچنين پولهايي كه يادگاري نوشته شده بود از سوي خود بچه‌ها يا فرماندهان بود.




غذاهاي اين ايام بهترين غذاها و پذيرايي با ميوه و شيريني در همه جا داير بود، در كنار همه اين نعمتها، مراسم جشن و سرور بود؛ تئاترها و و نمايشنامه‌هاي نشاط آور كه به وسيله خود بچه‌ها تهيه و اجرا مي‌شد و نمايش فيلمهاي سينمايي كه زحمت تدارك آنها را بچه‌هاي واحد تبليغات مي‌كشيدند. در اين ايام بچه‌ها راه مي‌افتادند براي عرض تبريك؛ از محل فرماندهان شروع مي‌كردند و بعد به سنگرهاي مجاور مي‌رفتند؛ در حالي كه همه‌باهم مي‌گفتند: برادرا برادرا عياد شما مبارك. اهل سنگر هم جوابي مي‌دادند؛ يا چيزي به شوخي مي‌گفتند و از ميهمانان دعوت مي‌كردند كه به داخل سنگر آنها بروند تا پذيرايي بشوند . سنت «هفت سين» چيدن عيد را بعضيها حفظ كرده بودند؛ منتها با همان رنگ و صبغه جنگي آن.


مثل هفت سين گردان تخريب لشگر27 كه عبارت بود از:

۱ــ مين «سوسكي»،‌ ۲ـ مين «سبدي» ۳ـ سيم تله، 4ـ سيم چين، 5ـ‌ سيم خاردار،۶ـ سرنيزه ، 7ـ سي، چهار(c4) كه نوعي خرج و مواد منفجره غير حساس بود. يا در مواردي سوزن اسلحه، سيمينوف،‌ سمبه و سنگر را هم به عنوان مواردي از هفت سين ذكر كرده‌اند كه در جاي ديگر معمول بوده است.
منبع:سايت علمي دانشجو
دسته ها : نوروز وشهدا
چهارشنبه شانزدهم 12 1391 18:17

 


با فرارسيدن هر بهاري در اين هشت سال خانواده هايي بودند كه تنها قاب عكس پدر يا برادر شهيدشان زينت بخش سفره هفت سين شان مي شد. عده اي از خانواده هاي ايراني نيز در بيمارستان در كنار جانبازان خويش سال نو را به يكديگر تبريك مي گفتند و يا در كنار قبور شهداي تازه پر كشيده و اين سنت زيبا از آن پس باقي ماند و ما هر ساله شاهد حضور مردم و خانواده شهدا در گلزار شهداي سراسر كشور در هنگامه تحويل سال هستيم.
نوروز خاطره انگيز دفاع مقدس

با آغاز تجاوز گسترده رژيم بعث عراق به ايران در شهريور 59، ملت ايران با هدايتهاي رهبر بزرگ انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) براي دفاع از سرزمين خويش و اعتلاي اسلام به سوي جبهه ها رهسپار شد. تاريخ هشت سال دفاع مقدس ايران سرشار از پيروزيها، شكستها، غمها و شاديهاي بسياري است كه جشن آغاز سال نو يكي از اين شاديها در دل سخت ترين و بحراني ترين شرايط يعني جنگ، رنگ و بوي ديگري به خود مي گيرد. در هشت سال دفاع مقدس، هشت بهار بر مردم ايران گذشت كه طي اين سالها بسياري از رزمندگان در كنار خانواده نبودند و در جبهه ها سال را نو مي كردند و يا با فرارسيدن هر بهاري در اين هشت سال خانواده هايي بودند كه تنها قاب عكس پدر يا برادر شهيدشان زينت بخش سفره هفت سين شان مي شد. عده اي از خانواده هاي ايراني نيز در بيمارستان در كنار جانبازان خويش سال نو را به يكديگر تبريك مي گفتند و يا در كنار قبور شهداي تازه پر كشيده خود سفره هفت سيني ساده از سنبل و سيب و گلاب و سبزه و.... پهن مي كردند و اين سنت زيبا از آن پس باقي ماند و ما هر ساله شاهد حضور مردم و خانواده شهدا در گلزار شهداي سراسر كشور در هنگامه تحويل سال هستيم كه مردم به بركت اين مكان مقدس براي خود و خانواده و كشور و جهان آرزوي خويش را بر زبان مي آورند و در حق يكديگر به درگاه خداوند سبحان دعا مي كنند. در جبهه نوروز و ايام عيد كه مي شد- در شرايط عادي جبهه و جنگ – تا پنج روز از صبحگاه خبري نبود. عيدي بچه ها، سكه هاي يك تا پنجاه ريالي و اسكناس هاي صد تا هزار ريالي متبرك به دست امام(ره) بود؛ همچنين پولهايي كه يادگاري نوشته خود بچه ها يا فرماندهان بود.غذاهاي اين ايام بهترين غذاها بود و پذيرايي با ميوه و شيريني در همه جا داير. در كنار همه اين نعمتها، مراسم جشن و سرور بود؛ تئاترها و نمايشنامه هاي نشاط آور كه بچه ها خود تهيه و اجرا مي كردند و نمايش فيلمهاي سينمايي كه زحمت تدارك آنها را نيروهاي واحد تبليغات مي كشيدند. در اين ايام بچه ها راه مي افتادند براي عرض تبريك از محل فرماندهان شروع مي كردند و بعد به سنگرهاي مجاور مي رفتند در حالي كه همه با هم مي گفتند: برادرا، برادرا عيد شما مبارك.

عيدي دادن در جبهه نوعي عيدي دادن هم بين خود بچه ها معمول بود، كه بعضي خودشان طلب مي كردند و نوعش را معين، چنان كه يكي از ديگري عبارت 'كتب عليكم القتال' را مي نوشت و در پاكتي تقديمش مي كرد كه تا سرحد شهادت نصب العين همرزمش بود

 اهل سنگر هم جواب مي دادند، يا به شوخي چيزي مي گفتند و از ميهمانان دعوت مي كردند به داخل سنگر آنها بروند و پذيرايي بشوند. هفت سين جبهه سنت 'هفت سين' چيدن در سفره شب عيد را بعضي حفظ كرده بودند منتها با صبغه جنگي آن. مثل هفت سين گردان تخريب لشكر 27 كه عبارت بود از:1- مين سوسكي2 - مين سبدي 3- سيم تله 4- سيم چين 5- سيم خاردار 6- سرنيزه 7- سي چهارC4)) نوعي خرج و مواد منفجره غير حساس، سوزن اسلحه، سيمينوف، سمبه و سنگر را هم به عنوان مواردي از هفت سين ذكر كرده اند كه در واحدهاي ديگر معمول بوده است. آغاز سال نو و جشن نوروز با ديد و بازديد و تبريك و تهنيت و عيدي دادن و عيدي گرفتنها كم و بيش در منطقه نيز جريان داشت، منتها با همان رنگ و روي منطقه اي. موقع تحويل سال، بعضي سفره هفت سين مي انداختند، كه سين هاي آن بسته به نوع رسته بچه ها توفير مي كرد. در تخريب كه بيشتر با مين سروكار داشتند به نحوي بود و در زرهي به نحو ديگر، و به همين ترتيب بود در ساير واحدها. اگر موقع نوروز و حلول سال نو بعد از عمليات بود، قضيه صورت ديگري داشت. عكس شهداي عمليات را سرسفره مي چيدند، به سرلوله تفنگ ها پرچم سرخ مي زدند، وصيت نامه يا نوار صداي دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره مي گذاشتند، جاي شهدا و مفقودالاثرها را خالي مي كردند... بعد كه دلهاي داغدار جمع مي شدند، برادراني كه جراحت سطحي تري داشتند و مي توانستند روي پاي خود بايستند مي آمدند و با حضور فرمانده، روحاني و طلبه گردان شروع مي كردند به نوحه خواني و راه انداختن سينه زني، سپس دعاي توسل، كه با سوز و گدازي خاص برگزار مي شد و شب عيد و تازگي زخم گويي بيشتر كبابشان مي كرد.

نوروز خاطره انگيز دفاع مقدس

لحظه آغاز سال نو، بعضي ها كه در خط بودند با شليك گلوله اي به سمت دشمن ابراز احساسات مي كردند. ناهار روز عيد هم بچه ها با چلوكباب و نوشابه پذيرايي مي شدند. سكه هايي كه به دست امام متبرك شده بود و معمولا حاجي بخشي آنها را توزيع مي كرد هم جاي خود را داشت؛ همچنين بود آنچه كه از تبليغات گردان مي رسيد، از قبيل پيام رئيس جمهور، نخست وزير، اسكناسهاي صد ريالي و مثل آن. عيدي دادن در جبهه نوعي عيدي دادن هم بين خود بچه ها معمول بود، كه بعضي خودشان طلب مي كردند و نوعش را معين، چنان كه يكي از ديگري عبارت 'كتب عليكم القتال' را مي نوشت و در پاكتي تقديمش مي كرد كه تا سرحد شهادت نصب العين همرزمش بود. ديد و بازديد از گردانهاي همجوار و رفتن سراغ فرماندهان و روبوسي با آنها هم از جمله سنتهاي حسنه اي بود كه در ايام سال نو به ندرت ترك مي شد.

بچه هايي بودند كه چهار، پنج سال سابقه حضور در منطقه داشتند و همين امر ايجاب مي كرد كه مثل خانه خود، نسبت به آغاز بهار و جشن نوروز بي توجه نباشند. سنگر تكاني مراسم نوروز در جبهه به هر نحو ممكن اجرا مي شد. تهيه شيريني و كمپوت و ميوه از شهر و آوردن آن به خط اول و خواندن شعر و شوخي و وقت خوش كردن با يكديگر، گستردن سفره عيد و نوكردن زيرانداز و لو در تبديل گوني به پتو، برگزاري مراسم عيد حتي در ساختمان نيمه مخروبه در شهري خالي از سكنه و بدون برق و آب و تزئين در و ديوار و تهيه تنگ ماهي و انداختن قورباغه درون آب! و بالاخره دست برداشتن از دفاع و دست به قبضه سلاح نبردن مگر از روي ناچاري و به ناگزير و چيدن گل و گياه صحرايي و آوردن باغ و بهار به سنگر و سوله و ريختن اشك در فراق ياران يكدل از ديگر آداب عيد نوروز در ميان رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس بود

ياد باد آن روزگاران ياد باد

 

منبع :  برگزيده از كتاب 'فرهنگ جبهه'

دسته ها : نوروز وشهدا
چهارشنبه شانزدهم 12 1391 18:4



تهيه شيريني نوروز در اسارت

آزادگان سرافراز دوران دفاع مقدس در دوران اسارت همواره اميد به زندگي را در خود نگه مي‌داشتند.
يكي از عوامل پايداري آنها در اين دوران، ايمان به هدفي بود كه در پيش گرفته بودند براين اساس براي غلبه بر تبليغات رواني دشمن و همچنين اثبات اين كه حتي در بدترين شرايط هم اميد به زندگي را از دست نداده‌اند در مناسبت‌هاي گوناگون برنامه‌هايي اجرا مي‌كردند كه حتي دشمن بعثي را متحير مي‌ساخت.
خاطره زير مربوط به يكي از آزادگان سرافراز در دوران اسارت است.
نوروز كه مي‌آمد بچه‌ها به ياد روزهايي كه در كنار خانواده، سال نو را جشن مي‌گرفتند به تكاپو مي‌افتادند تا لشگر يأس و نااميدي آن‌ها را محزون و افسرده نكند. بچه‌ها مقدار زيادي آب را با مقداري شكر قاطي مي‌كردند و به جاي شربت به هم تعارف مي‌كردند تا آن روز را با خوشي آغاز كنند. برادري داشتيم به نام عمو جليل اخباري كه ظاهرا سررشته‌اي از شيريني‌پزي داشت. او ضمن تهيه‌ شير خشك و چند عدد كاكائو از فروشگاه و جوشاندن و قاطي‌كردن آن‌ها با آب و شكر، مشغول درست‌ كردن نوعي شيريني مي‌شد. بچه‌هاي ديگر كه در كار حلب‌بري تبحر داشتند، از حلب‌هاي خالي روغن، سيني‌هاي مستطيل‌شكلي درست كرده تا عمو جليل مايع كاكائويي خود را توي آن‌ها ريخته و آماده بردن كند.
عموجليل با ظرافت خاصي كاكائوي سرد و سفت‌شده را به شكل لوزي مي‌بريد و اتاق به اتاق بين بچه‌ها مي‌گرداند و به آن‌ها تبريك مي‌گفت. بعدها كه فروشگاه، اجناس متنوع‌تر از جمله شيرعسل آورد، شيريني‌هاي ما نيز متنوع‌تر شد.

تهيه و تنظيم: مؤسسه‌ فرهنگي پيام آزادگان

 

دسته ها : نوروز وشهدا
يکشنبه سیزدهم 12 1391 18:23

هديه ام را بپذير!!

نوروز و جنگ(قسمت دوم)
براي مشاهمده قسمت اول اينجا كليك كنيد.

داخل‌ هر سنگر عكس‌ زيبايي‌ از امام‌ آذين‌ شده‌ و به‌ ديواره‌ آويخته‌ شده‌ بود. تصويري‌ شاد و خندان‌ از امام‌. ديده‌ بوسي‌، صلوات‌، ذكر حديث‌ و تلاوت‌ چند آيه‌ از قرآن‌؛ سرانجام ‌بسته‌هاي‌ كوچكي‌ كه‌ تداركات‌ فرستاده‌ بود، فضاي‌ جبهه‌ را عيدي‌ مي‌كرد.

بهار

چهارشنبه‌ سوري‌ با آن‌ همه‌ بدي‌ اش‌، كلي‌ تير و آر پي‌ جي‌ طرف‌ عراقي ها زديم‌ كه‌ بيچاره‌ها هول‌ برشان‌ داشت‌ كه‌ نكند ما قصد حمله‌ داريم‌. مگر خود من‌ نبودم‌ كه‌ پتويي‌ سياه‌ روي‌ سرم‌ انداختم‌ و درحالي‌ كه‌ با قاشق‌ به‌ پشت ‌كاسه‌ مي‌زدم‌، جلو سنگر بچه‌ها رفتم‌ و مثلاً سنت‌ «قاشق‌ زني‌» را احيا كردم ‌كه‌ از شانس‌ بدم‌، برادر نوروزي‌ ـ مسئول‌ محور ـ در سنگر بچه‌ها

بهاربهار

بود و پتو را كه‌ زد كنار، كلي‌ كنف‌ شدم‌ و بچه‌ها از خدا خواسته‌، زدند زير خنده‌. حسين‌ كه‌ يك‌ مشت‌ فشنگ‌ ريخته‌ بود توي‌ كاسه‌ام‌، پريد و كاسه‌ را از دستم‌ قاپيد و دررفت‌.

صبح‌ روز بعد، هوا طراوت‌ خاصي‌ داشت‌. انگار يك‌ شبه‌ همه‌ گياهان ‌سبز

بهار

شدند. تپه‌ها پر شده‌ بودند از پروانه‌هاي‌ بازيگوشي‌ كه‌ بي‌ توجه‌ به‌ جبهه‌ و اين‌ حرف ها ميان‌ گل هاي‌ سفيد تازه‌ شكفته‌ چرخ‌ مي‌خوردند و دنبال‌ همديگرمي‌كردند. عطر شبنم‌، سبزه‌هاي‌ خيس‌ خورده‌، بوي‌ تند باروت‌ نم‌ كشيده‌ كه‌ از خمپاره‌ تازه‌ منفجر شده‌ بلند بود، شامه‌ها را پر مي‌كرد.

عيد ديدني‌ و رفتن‌ به‌ سنگرهاي‌ بچه‌ها، لباس هايي‌ كه‌ شسته‌ و زير

بهار

پتوي‌كف‌ سنگر اتو خورده‌ بود، اگر كسي‌ «عطر شاه‌ عبدالعظيمي»‌ داشت‌ به‌ همه‌ مي‌زد، حكايت‌ از اولين‌ روز سال‌ نو داشت‌. داخل‌ هر سنگر عكس‌ زيبايي‌ از امام‌ آذين‌ شده‌ و به‌ ديواره‌ آويخته‌ شده‌ بود. تصويري‌ شاد و خندان‌ از امام‌. ديده‌ بوسي‌، صلوات‌، ذكر حديث‌ و تلاوت‌ چند آيه‌ از قرآن‌؛ سرانجام ‌بسته‌هاي‌ كوچكي‌ كه‌ تداركات‌ فرستاده‌ بود، فضاي‌ جبهه‌ را عيدي‌ مي‌كرد.

امام خميني

 نامه‌ بچه‌هاي‌ كوچك‌ كه‌ از كيلومترها آن‌ طرف تر از جبهه‌، از شهرهاي‌ مختلف ‌آمده‌ بود. كودكان‌ و نوجوانان‌ خوش‌ سليقه‌، كارت هاي‌ تبريك‌ نقاشي‌ شده‌، مقداري‌ شكلات‌ و آجيل‌، يك‌ خودكار، يك‌ دفترچه‌ سفيد، و نامه‌اي‌ گذاشته ‌و فرستاده‌ بودند.

«برادر عزيز رزمنده‌ سلام‌... من‌ چون‌ سنم‌ به‌ حدي‌ نبود كه‌ به‌ جبهه‌ بيايم‌ اين‌ عيدي‌ را از پول‌ خودم‌ براي‌ شما تهيه‌ كردم‌ و فرستادم‌ اميدوارم‌ در صفحه ‌اول‌ دفترچه‌، پاسخ‌ نامه‌ام‌ را بنويسي‌ و برايم‌ بفرستي‌ و مرا خوشحال‌ كني‌ كه ‌يك‌ رزمنده‌ هديه‌ام‌ را پذيرفته‌ است‌....

برادر كوچك‌ تو...»

دسته ها : نوروز وشهدا
سه شنبه هشتم 12 1391 17:24

سنگر تكاني‌نوروزي!

سنت‌شده‌بود. هيچ‌كاريش‌نمي‌شد كرد. ولي‌از همه‌جالب تر اين‌بود كه‌در يك‌محور جبهه‌،‌هر كدام‌از نيروها متعلق‌به‌شهر و

پرنده

 شهرستاني‌خاص‌بودند. تعدادي‌از آمل‌و بابل‌، چندتايي‌از كرمانشاه‌، دو سه‌تايي‌هم‌كه‌ما بوديم‌از تهران‌.

اصلاً احتياج‌نبود به‌تقويم‌نگاه‌كني‌، نسيم‌خوشي‌كه‌در كانال ها و شيارها مي‌دويد، حكايت‌از بهار داشت‌. پرنده‌هاي‌خوش‌لهجه‌اي‌كه‌بر روي‌تخته‌سنگ ها، ميان‌سبزه‌هاي‌نورَس‌مي‌پريدند و آواز سر مي‌دادند، خبر از نو شدن ‌سال‌داشتند.

خيلي‌قشنگ‌بود. ناخواسته‌سر وصداي‌خمپاره‌و تيراندازي‌هم‌كم ‌مي‌شد. انگار عراقي ها هم‌به‌«سال‌نوي‌شمسي‌» اعتقاد داشتند!

رسم‌«خانه‌تكاني‌» از آن‌برنامه‌هاي‌جالب‌سال‌نو بود كه‌من‌يكي‌ـ درتهران‌كه‌بودم‌ـ همواره‌از آن‌مي‌گريختم‌. هر چه‌مادرم‌مي‌گفت‌به‌او كمك ‌كنم‌و فرش‌و پرده‌ها و... را بشويم‌، به‌بهانه‌اي‌از خانه‌مي‌زدم‌بيرون‌. چهارده‌ـ پانزده‌سال‌كه‌بيشتر سن‌نداشتم‌، هميشه‌احساسم‌اين‌بود كه‌پدر و مادر، صاحب‌خانه‌هستند و من‌اولادشان‌، پس‌وظيفه‌اصلي‌خانه‌تكاني‌با آنهاست‌.

از عيد هم‌فقط‌آجيل‌خوردن‌، خود را با شيريني‌خفه‌كردن‌و بازي‌با بچه‌هاي‌فاميل‌را بلد بوديم‌. دست‌آخر هم‌عيدي‌گرفتن‌از همه‌شيرين تر بود. چيزي‌كه‌هنوز نرفته‌به‌خانه‌فاميل‌، به‌پدرمان‌مي‌گفتيم‌كه‌زود بلند شوبرويم‌، و همه‌براي‌گرفتن‌عيدي‌بود.

ولي‌جبهه‌ديگر اين‌حرف ها را نداشت‌. با وجودي‌كه‌سن‌و سالي‌نداشتيم‌، خودمان‌شده‌بوديم‌صاحب خانه‌. گودالي‌كوچك‌در سينه‌سخت‌كوه هاي‌سنگي‌گيلانغرب‌كنده‌بوديم‌؛ اطراف‌آن‌را با كيسه‌گوني هاي‌پر ازخاك‌محصور كرده‌و ورقه‌اي‌فلزي‌نقش‌سقف‌را بازي‌مي‌كرد. چند كيسه‌گوني‌و مقداري‌خاك‌نيز حكم‌بتون‌آرمه‌و آسفالت‌بام‌را داشت‌. يك‌لايه ‌كلفت‌مشما كه‌بر روي‌آنها مي‌كشيديم‌، پشت‌بام‌سه‌چهار متري‌كاملا ايزوگام ‌مي‌شد.

بايد خانه‌تكاني‌هم‌مي‌كرديم‌. كسي‌دستور نمي‌داد، خودمان‌مي‌دانستيم‌. هر چند كه‌همه‌جبهه‌ها، نظافت‌سنگر برايشان‌حكم‌اجباري ‌پيدا كرده‌بود، ولي‌خانه‌تكاني‌سال‌نو فرق‌مي‌كرد. بهانه‌اي‌بود كه‌شكل‌و شمايل‌سنگر را هم‌بفهمي‌نفهمي‌عوض‌كنيم‌. اگر جا داشت‌كف‌سنگر را بيشتر گود مي‌كرديم‌تا از دو لا رفتن‌كمرمان‌درد نگيرد. در ديواره‌سنگي‌هم‌جايي‌به‌عنوان‌طاقچه‌مي‌كنديم‌و مهر نماز و قرآن ها را آنجا قرار مي‌داديم‌. اين‌طوري‌مجبور

دفاع مقدس

نبوديم‌موقع‌خوابيدن‌، مثل‌ماهي‌كنسرو به‌همديگر بچسبيم‌.

پتوها را از كف‌نم‌گرفته‌سنگر بيرون‌مي‌برديم‌. رودخانه‌اي‌كه‌آن‌سوي‌تپه‌بود، با آب‌گرمش‌، تنمان‌را صفا مي‌داد و پتوها را مي‌شستيم‌. از صبح‌تا غروب‌كسي‌داخل‌سنگر نمي‌شد. فقط‌يك‌نفر آنجا را جارو مي‌كشيد و منتظر مي‌مانديم‌تا نم‌آنجا خشك‌شود.

پر كردن‌سوراخ‌موش ها يك‌وظيفه‌مهم‌بود. نه‌گچ‌داشتيم‌، نه‌سيمان‌. مجبور بوديم‌يك‌تكه‌سنگ‌با لبه‌هاي‌تيز در دهنه‌ورودي‌لانه‌شان‌فرو كنيم ‌ولي‌آنها هم‌بيكار نمي‌نشستند، پاتك‌مي‌زدند و در كمتر از يكي‌دو روز، از جايي‌ديگر كه‌اصلاً احتمالش‌را نمي‌داديم‌، كانال‌مي‌زدند و راه‌خروج‌پيدا مي‌كردند.

اين‌جور مواقع‌كار و كاسبي‌تله‌موش هاي‌چوبي‌كوچك‌كه‌جزو واجبات‌هر سنگر بود، سكه‌بود. يك‌گوشه‌از

دفاع مقدس

 اتاق‌بزرگ‌تداركات‌محور در شهرگيلانغرب‌، مملو بود از اين‌تله‌موش ها. بعضي‌ها آكبند بودند و بعضي‌ها قسمتي‌از بدن‌موش ها بر ديواره‌شان‌به‌چشم‌مي‌خورد. همه‌آنها بوي‌خاصي ‌مي‌دادند. هر چه‌كه‌بودند، دست‌كمي‌از عراقي ها نداشتند و دشمن‌محسوب‌مي‌شدند. كاسه‌و بشقاب‌ها از دستشان‌امان‌نداشت‌. اگر تنبلي‌مي‌كردي‌و ظرف‌غذا را نمي‌شستي‌، نيمه‌هاي‌شب‌با صداهاي‌«شلپ‌شلپ‌» بيدارمي‌شدي‌و مي‌ديدي‌موش ها با زبان‌خود كاسه‌ها را برق‌انداخته‌اند!

«پاتك‌» زدنشان‌هم‌كم‌از عراقي ها نداشت‌. نصف‌شب‌فريادت‌به‌هوا مي‌رفت‌. يكي‌انگشت‌پايت‌را گاز مي‌گرفت‌، يكي‌دستت‌را و يكي‌مي‌پريد توي‌صورتت‌. بگذريم‌زياد موش‌بازي‌در ‌آورديم‌!

سنگر كه‌تميز مي‌شد، حال‌و هواي‌ديگري‌داشت‌. فقط‌شانس‌آورديم‌كه‌پنجره‌هاي‌40*30 سانتي‌متر هيچ‌شيشه‌اي‌نداشتند كه‌مجبور باشي‌به ‌دستور مادرت‌آنها را برق‌بيندازي‌! يك‌تكه‌گوني‌زمخت‌بهتر از هزار نوع‌شيشه‌نقش‌بازي‌مي‌كرد. فقط‌كافي‌بود آن‌را بالا بزني‌تا كلي‌نسيم‌به‌داخل‌سنگر هجوم‌بياورد و وجودت‌را صفا بخشد.

من‌يكي‌حال‌و حوصله‌سال‌تحويل‌را نداشتم‌. برخلاف‌دوران‌كودكي‌ام‌، رفتم‌و گوشه‌سنگر خوابيدم‌. يكي‌از بچه‌ها كتري‌بزرگ‌را كه ‌صبح‌، كلي‌با زحمت‌با خاك‌و گوني‌شسته‌بود بلكه‌كمي‌از سياهي‌آن‌كاسته ‌شود، روي‌والور گذاشت‌كه‌بوي‌تند نفت‌آن‌و شعله‌زردش‌، حال‌همه‌راگرفته‌بود ولي‌چه‌مي‌شد كرد؟!

در عالم‌خواب‌، خود را داخل‌سنگر ديدم‌، درست‌در لحظه‌تحويل‌سال‌، خواب‌بودم‌يا بيدار نمي‌دانم‌. فقط‌يادم‌است‌يك‌باره‌ديدم‌كف‌پايم ‌شعله‌ور شده‌و مي‌سوزد. سريع‌از خواب‌پريدم‌. ديدم‌غلام‌بود. از بچه‌هاي‌تبريز. سر شب‌بهم‌تذكر داد كه‌اگر موقع‌تحويل‌سال‌بخوابم‌، بدجوري‌بيدارم‌خواهد كرد، ولي‌باور نمي‌كردم‌اين‌جوري‌! فندك‌نفتي‌خود را زير جورابم‌گرفته‌و در نتيجه‌جورابي‌را كه‌كلي‌به‌آن‌دل‌بسته‌بودم‌كه‌تا آخردوره‌سه‌ماهه‌ماموريت‌داشته‌باشم‌، آتش‌گرفت‌و پاي‌بنده‌هم‌بعله‌!

دفاع مقدس

بدتر از من‌بلايي‌بود كه‌سر رضا آوردند. او ديگر جوراب‌پايش‌نبود. يك‌تكه‌خرج‌اشتعالي‌توپ‌لاي‌انگشتان‌پايش‌گذاشتند و با يك‌كبريت‌، كاري‌كردند كه‌طفلكي‌كم‌مانده‌بود با سرعت‌100 كيلومتر در ساعت‌به‌جاي‌تانكر آب‌، برود طرف‌عراقي ها.

با همه‌اينها، كسي‌اخم‌نمي‌كرد. همه‌مي‌خنديدند. حتي‌مجروحين‌بازي‌.از خنده‌بچه‌ها خنده‌ام‌گرفت‌. حق‌داشتند. بايد برمي‌خاستم‌و پس‌ازخواندن‌دعاي‌تحويل‌سال‌، آيه‌اي‌از قرآن‌را مي‌خوانديم‌و سپس‌روي‌يكديگر را مي‌بوسيديم‌و فرارسيدن‌سال‌نو را تبريك‌مي‌گفتيم‌. اينها كه‌سنت‌بدي‌نبود.


ادامه دارد...

تنظيم براي تبيان:شريعتمدار

دسته ها : نوروز وشهدا
سه شنبه هشتم 12 1391 17:22

نوروز در بند

هفت سين

مهمترين مناسبت، عيد نوروز بود. آغاز بهار براي اسرا بسيار غم‌انگيز بود. اين غم ناشي از خاطرات فراواني بود كه از اين عيد ملي داشتيم. از كودكي، از كفش و لباس نو، از ماهي قرمز، از تنگ بلور، از هفت‌سين و از صندوق چوبي مادربزرگ كه به ما عيدي مي‌داد. از بوسه‌هاي گرم مادر و دستان پدر. از ديد و بازديد، لبخند فرزند، چهره‌ي شاد همسر و وزش نسيم بهاري بر گونه‌هاي خاك و امروز جاي همه آنها خالي بود. خالي خالي...

در هنگام سال نو، قرآن و بعد فرازهايي از سخن امام (ره) قرائت مي‌شد و اسرا آغاز سال جديد را به همديگر تبريك مي‌گفتند.

 

يادم مي‌آيد اولين عيد اسارت برايم بسيار پراندوه گذشت. براي نخستين بار عيد نوروز دور از خانواده بودم. ديگران هم حال مرا داشتند. سكوتي گلوگير بر آسايشگاه حاكم شده بود. تحويل سال، نيمه شب بود، يكي شمعي روشن كرده بود و در جلوي خود گذاشته بود و به سوختنش مي‌نگريست. ديگري در زير پتو خود را به خواب زده بود، ولي از غلت خوردن دايمش معلوم بود كه خواب نيست، بلكه عكس زن و فرزند خود را در دستان مي‌فشارد. افكار گذشته در جلوي چشمانم جان مي‌گرفتند. من به خانواده‌ام فكر مي‌كردم، به مادرم، به پدرم، به خواهران و برادرهايم. نمي‌دانستم با اين بمباران شهرها هنوز زنده‌اند يا نه، ولي يقين داشتم كه به ياد من هستند. بغض گلويم را گرفته بود. يكي از دوستان داشت آرام براي خود آواز مي‌خواند. چند دو بيتي را زمزمه مي‌كرد. سكوت آسايشگاه باعث شد صدايش بلندتر شود. صداي گرم و خوبي داشت.

مسلمانان دلم ياد وطن كرد

نمي‌دانم وطن كي ياد من كرد

نمي‌دونم كه زن بيد يا كه فرزند

خوشش باشه هرآنكه ياد من كرد

آرام بغضم شكست و بعد از شش ماه اسارت براي اولين بار، گريستم. لحظاتي بعد، كم‌كم سكوت شكست. غصه‌ها به نوعي وازدگي و بي‌اعتنايي مبدل شد و شوخي آغاز گرديد. دوستي، هفت‌سين چيد. از سنگ، سكه، سيگار، سيم (كابل)، سمون (نوعي نان عراقي)، درست يادم نيست دو تاي ديگر چه بود. هرچه بود خنده‌دار بود و لبخند تلخي بر لبان بيننده مي‌نهاد.

قرآن
امام خميني

ساليان بعد كه اسرا تجربه‌ي كافي اندوخته بودند در هنگام سال نو، قرآن و بعد فرازهايي از سخن امام (ره) قرائت مي‌شد و اسرا آغاز سال جديد را به همديگر تبريك مي‌گفتند. در يكي دو آسايشگاه با هماهنگي عراقي ها نمايشگاه عكس برپا مي‌شد. عكسهاي بچه‌هاي اسرا كه از ايران آمده بود. به ديدنش مي‌ارزيد. در حاشيه، چند كار تبليغاتي هم صورت مي‌گرفت.

در ديگر مناسبتها همچون روز ارتش، روز قدس، روز سپاه پاسداران، روز زن و هفته‌ي دفاع مقدس به همان منوال برنامه‌ها مهيا و اجرا مي‌شد كه در بالابردن روحيه‌ي اسرا نقش بسزايي داشت.

منبع : مؤسسه فرهنگي پيام آزادگان با اندكي تغيير


دسته ها : نوروز وشهدا
يکشنبه ششم 12 1391 17:25

هفت سين بهاري ياران قديميدفاع مقدس

آغاز سال نو و جشن عيد نوروز به همراه ديد و بازديد ها، تبريك و تهنيت و عيدي دادن و عيدي گرفتنها كم و بيش در منطقه مثل شهر جريان داشت، منتها با همان رنگ و بوي منطقه اي. موقع تحويل سال، چنانچه قبل از عمليات، بعضي سفره هفت سين مي انداختند كه "سين هاي آن بسته به نوع دسته اي كه بچه ها داشتند فرق مي كرد. در تخريب كه بيشتر با مين سر و كار داشتند، به نحوي بود و در زرهي به نوع ديگر، و به همين ترتيب در ساير دسته ها. سلاحهايشان كه به هم تكيه مي دادند از قبيل سمينوف و سام هفت (نوعي موشك)، و وسايلش نظير سمبه و سرنيزه و بقيه از آنچه از لوازم جنگي بود و حرف اول اسم آن ها سين (س) بود.

اگر نوروز و حلول سال نو بعد از عمليات بود، قضيه صورت ديگري داشت. عكس شهداي عمليات را سر سفره مي چيدند،

دفاع مقدس

 بر سر لوله تفنگها پرچم سرخ مي زندند، وصيت نامه ها با نوار هاي پر شده دوستان در لحظات قبل از شهادت را سر سفره مي گذاشتند، جاي شهدا و مفقودالاثر ها را خالي مي كردند. لحظه داخل شدن سال نو، بعضي كه در خط اول بودند با شليك گلوله اي به سمت دشمن ابراز احساسات مي كردند سكه هاي دو ريالي و بيشتر كه به دست امام (ره) متبرك شده بود و معمولا "حاجي بخشي" توزيع مي كرد هم جاي خود را داشت، همچنين آن چه از تبليغات گردان مي رسيد، از قبيل پيام رئيس جمهور، نخست وزير، اسكناسهاي يكصد ريالي و مثل آن نوعي عيدي دادن هم بين خود بچه هامعمول بود، كه بعضي خودشان طلب مي كردند و نوعش را معين مي كردند. چنانچه يكي از ديگري دست خطي به عيدي مي خواست و چيز ديگري قبول نمي كرد و او بعد از مدتي عبارت " كتب عليكم القتال " را مي نوشت و پاكتي تقديمش مي كرد، كه تا سر حد شهادت نصب العين همرزمش قرار مي گرفت.

عيدي،سكه هاي دو ريالي و بيشتري بود كه به دست امام (ره) متبرك شده بود و معمولا "حاجي بخشي" توزيع مي كرد

 و بازديد از گردانهاي همجوار و رفتن به سراغ فرماندهان و روبوسي با آنها از جمله سنتهاي حسنه اي بود كه در ايام سال نو به ندرت ترك مي شد .

دسته ها : نوروز وشهدا
يکشنبه ششم 12 1391 17:23

X