معرفی وبلاگ
با سلام خدمت دوستان تبلاگنویس من تصمیم گرفتم چون در اواخر سال 91 هستیم وآستانه عید نوروز سال 92:بر آن شدم تا باایجاد این تبلاگ درباره نوروز ایرانیان هم به این سنت ایرانی بپردازیم وهم ارزیابی کنیم سال تولید ملی وسالی که قرار است رهبرمان آن را نامگذاری کند :امید است که بتوانم با ایجاد این تبلاگ به شما دوستان کمک کنم سخنی از رهبر عزیزم درباره نوروز: به نظر من آن‌چه كه ملت ایران در باب عید نوروز انجام داده است، یكى از زیباترین و شایسته‌ترین كارهایى است كه مى‌شود با یك مراسم تاریخى و سنّتى انجام داد. اوّلِ سال شمسى ما ایرانی‌ها، - یعنى اوّل بهار - عید نوروز است. اوّلاً ملت ایران افتخار دارد كه سال شمسى او هم سال هجرى است؛ یعنى هم‌چنان‌كه سال قمرى ما - كه سال 1418 است - از مبدأ هجرت خاتم الانبیاء علیه و على آله الصّلاة والسّلام است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. بقیه‌ى ملت‌هاى مسلمان براى سال شمسى خود، از سال میلادى استفاده مى‌كنند؛ ولى ما ایرانی‌ها، هجرت نبىّ اكرم را، هم مبدأ سال قمرى قرار دادیم، هم مبدأ سال شمسى. با ما همرا باشید
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 270077
تعداد نوشته ها : 182
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
zekrollaei92:zahrazekrollaei
آتش افروزي در نوروز

منبع:سايت شهيد آويني


يكي از زيباترين رسم هاي كهن زرتشتي افروختن آتش پيش از دميدن آفتاب در روز اورمزد از ماه فروردين است. در آن روزگاران كه چراغ برق و نورهاي مصنوعي نبود، تقابل بيشتري ميان تاريكي شب و نور آتش پديد مي آمد: در قلب شب تاريك، ببر فراز بام گلي خانه ها، آتش يكي يكي روشن مي شد و گله گله، فروغ سرخ آن فروزان مي ماند. اين آتش ها گاهي آرامتر و گاهي سركش تر شعله مي كشيدند، تا طلوع بامداد افروخته مي ماندند و درست قبل از سر زدن سپيده صبح و روشن شدن آسمان ، شعله ها سركش تر وبلندتر مي شد. اين آتش را بر بلندترين بام هر خانه مي افروختند و زمزمه و نيايش شعله آتش فروزان را همراهي مي كرد. تقابل آسمان سياه و غرقه در ستاره هاي دور دست با نور درخشان آتش هاي بلند صحنه زيبايي مي آفريد با معني و رازهاي زنده و پويا سرانجام آواز خروسان زمزمه را و آيين آتش افروزي را به كمال مي رساند تا آفتاب سرزند.
همچنان كه در تصوير رويايي و چشم نواز اجزاي متعدد و متنوع وجود دارد، آيين زيبا و كهنسال هم سرشار از اجزاي سازنده و تركيب پيچيده اي از مفاهيم و معاني و رفتارهاي جمعي پيوسته به يكديگر است كه درهم تنيده و به هم بافته شده اند و هر يك نقش و ارزش و كنش اجتماعي و فردي دارند، همراه با گزارش هاي مقدس وباورهايي مبتني بر تاريخ جامعه و نيز تاريخ تطور و تكامل آدمي : هر يك از اين طرح هاي رفتاري در طي تاريخ تكوين يافته اند وباز خود با شرايط طبيعي زيستن بشر در جهان و در گروه هماهنگ اند. در همين آتش افروزي در بامداد اورمزد روز و فروردين ماه، تقسيم كار بر حسب جنس و سن، منزلت افراد خانواده اساطير يا گزارش هاي مقدس و البته تاريخ جامعه و تكوين و ديگر گوني مفاهيم جمعي در آن نقشمند است. حتي رقابت ها و حسادت هاي كودكانه يا شادي هاي كوچك، خروس هاي خانه ها و نوع آواز آنها و نيز خاربني كه در حاشيه كوير، مي رويد و در آتش سوزانده مي شود ، هر يك نقش و سهم و كنش ويژه و صريح دارند.

پدربزرگ آتش را روشن مي كرد و روشن نگاه مي داشت و نيايش مي خواند. هيزم و توده هاي خار و خاشاك را بچه ها كنار بيل بزرگش مي نهادند و او هيمه را بايد چنان مي سوزانيد كه دميدن سپيده بتواند آتش را روشن نگاه دارد. اين هيزم ها همه با زحمت  و تلاش به دست آمده بود. پسر بچه هاي همسايه مي دانستند كه اين توده خار كه حالا بر آتش گذاشته شده است، كدام حلقه يا به اصطلاح سيبك ( گويش بهدينان : ava) است و كي و كجا دوست و رقيب بازي و كار مزرعه آن را كنده و در آفتاب خشكانده و انبار كرده است تا امروز به كار آيد. مادر بزرگ ، فارغ از رقابت بچگانه آنها، آب تازه و كوزه هايي را كه بر آن سبزه رويانده بود ( گويش بهدينان : sesa) بر لب بام خانه مي نهاد، همراه با ميوه هاي بريده و جام آب و شير و مي و سير و سداب و گل در گلدان. اينها به نيت آن بود كه بويشان متصاعد شود و به در گذشتگان خاندان و فروهاي آنها برسد و آن رفتگان به سراي باقي را از خوردني هاي مرسوم و سنتي سهمي باشد.

مادربزرگ وقتي كه در كنج آشپزخانه دود زده قديمي، سنگ هاي كوچكي را كه در آتش داغ كرده بود، در ظرف شير مي انداخت تا بوي شير بلند شود، نام بچه هايش را كه در شير خوارگي از دستش رفته بودند، بر زبان مي آورد. آن وقت بود كه بخار و بوي شير را با دريغ و اشك مي آميخت. او نام هر يك را بر زبان مي راند و آنها را فرا مي خواند تا كوچولوهاي بي گناهش از اين بوي شير بهره ببرند و همراه با اين فراخواني، آرام و بي صدا نهاني مي گريست. اما مواظب زنده ها هم بود: حالا ديگر، با سرزدن آفتاب، پدربزرگ به جاي فروردين يشت، يا به اصطلاح فره وشي، مهر نيايش مي خواند، مادر بزرگ هم براي بچه هاي زنده و منظر خانه تخمه بو مي داد و يواشكي در بيخ مشت فضول ترين و شيطان ترين آنها، كه بيش از همه براي گرفتن تخمه خارج از نوبت پيله كرده بود، چند دانه تخمه داغ مي ريخت: عيد نوروز شروع شده بود.
در پشت اين شور و شر و فعاليت جمعي و رفتارهاي آييني، گزارش هاي مقدسي در كار است كه چندي و چوني آنها را

توضيح

مي دهد و توجيه مي كند: همچنانكه بهره شير خوارگاني كه از دنيا رفته اند، تصور مي شود كه فقط بوي شيري است كه سنگ داغ در آن انداخته باشند، كل آتش افروزي پيش از بامداد روز اورمزد، ماه فروردين هم بر مبناي باور و اسطوره اي معين انجام مي شود. اين گونه عقايد بنابر تاثير باورهاي ديگر و بافتي كه در آن جاي مي گيرند. دستخوش ديگر گوني و تغيير مي گردند و شكل و قالب نهايي خود را مي يابند. مثلا" متن هاي تاريخي اغلب مي گويند كه علت آتش  افروزي بر بلندي ها، در اين جشن ها خبر دادن و اعلام كردن امري و به ويژه زمان معيني است. اما درآن روزگاران، بيشتر مي گفتند كه روشن كردن اين آتش به افتخار يا به ياد هدايت يا براي درود فرستادن بر نهصد و نود و نه هزار روان در گذشتگاني است كه در گريز خود را به آب و آتش زده اند و از ميان آنها فقط يكي بازمانده است. احتمال دارد كه اين توجيه از هندوستان در سده اخير به ايران آمده باشد يا شكل ديگر گون شده از عقايدي ديگر و كهنه تر را در آن بتوان ديد.

اين آتش افروزي بر بام خانه در واقع آخرين رسم از شعاير گاهنبار پنجه يا ده روز پايان سال است. اين ده روز را ده روز ( فرورديان ) يا ( فرورديگان ) مي گويند كه مركب است از پنجه كوچك، يعني پنج روز اول از اشتاد روز تا اناران يا انغران ازماه اسفند به حساب زرتشتي برابر با بيست و پنجم اسفند ماه بنابر  تقويم رسمي كشور) و پنجه بزرگ ( پنجه مسترقه يا دزديه، پنج روز آخر سال) كه پنج روز دوم از فرورديان است. رابطه ده روز فرورديان با نوروز در متن پهلوي كهنسالي موسوم به نيرنگستان هم ذكر شده است و مي دانيم كه اين كتاب از قديمي تري متون پهلوي است كه از روزگار ساسانيان بر جاي مانده است و با شاهد آوردن از اوستا، به توصيف و

توضيح

آيين هاي ديني در آن دروان مي پردازد.
چنان كه سروران ارجمند ملاحظه مي فرمايند، براي گفتگو درباره آداب و رسوم ناگزير بايد به توصيف و شرح مفاهيم و معاني بسياري هم دست زد كه با آن آيين ها در ارتباط و پيوند هستند. در اينجا، ناچار بايد از مفاهيمي سخن گفت مانند گاهنبار باورهاي مربوط به بقاي روح در گذشتگان معاني واژه هايي مثل فروهر يا فروشي، و نيز چگونگي وسهم يافتن رفتگان از نيايش ها و فديه هاي آييني و در نهايت تاثير كردار آدمي در رستگاري هستي و جهان و نيز در رستگاري روان خودش پس از حيات، در واقع همين مفهوم اخير است كه به مثابه ابزاري كردار و عمل اعضاي جامعه را تحت كنترل در مي آورد و ضابطه هايي براي چگونگي رفتار اعضاي جامعه به اتكاي آن پديد مي آيد . با توجه به چنين نكاتي است كه در گفتگو از اين آيينها ومراسم ناگزير شناخت كل ساختار ديني و باورهاي باز گردنده به آنها مطرح مي شودو با مجموعه و كليتي از مفاهيم و طرح هاي رفتار سر و كار پيدا مي كنيم كه با يكديگر پيوسته اند و به صورت مرتبط با هم كار دارند ودر فعل و انفعال پديدار مي شوند. هر يك از اين آيينها و مراسم در چار چوب چنين مجموعه اي است كه معناي صريح و دقيقي مي يابند.

مثلا" اين باور وجود داشته است كه در فرورديان، يعني ده روز پايان سال، از روز اشتاد از ماه اسفند تا وهيشتوايشت گاه، روان هاي بهشتي و نيز دوزخيان به گيتي مي آيند. بهشتيان شادان و دوزخيان خرم، ولي ترسان از بيم بازگشت، در خانه هاي خود و نزد بازماندگان خود مانند. از اين رو، براي شادي روان آنان بايد خانه و مان و ميهن يعني مسكن خانواده پاكيزه باشد و در آن نيايش و آيين هاي ويژه برگزار شود. سپس در بامداد روز اورمزد، ماه فروردين يعني آغاز سال نو، روان ها به جايگاه خويش باز مي گردند. به مناسب اين ترك مجدد و و داع ساليانه روان ها با گيتي است كه بايد آييني خاص برپا كرد. يك متن متاخير پهلوي مي آورد كه نيايش براي ايزدونند يعني احتمالا" ستاره نسر واقع، در اين روز فريضه است وپختن ناني به نام ( ونند بريد ) مبناي اين پنداشته و آيين را بايد در اعتقاد كهني جستجو كرد كه ستاره ونند را و ارتباط او با ستارگاني ديگر ( تيشتر يعني شعراي يماني، سد ويس يعني سهيل يا احتمالا" الدبران، هفتو رنگ يعني دب اكبر )

هست و هم نقش آنها در آوردن به اين جهان مجموعه پيچيده و سنگيني را مي سازد كه فهم و شرح آنها همه مشكل است در برابر، رسم ( افروختن آتش) را مي بينيم كه عملي است روشن و معلوم و ساده، درست به همين سبب است كه روشن كردن آتش با شكل هاي مختلف و در زمان ها و مكان هاي متفاوتي مشاهده مي شود و دلايل و گزارش هاي گوناگون براي آن پديد مي آيد، حال آن كه مفاهيم و پنداشته هاي مربوط به ايزدونند احتمال بسيار كمتري براي باقي ماندن دارد. مي توان مجموعه باورهاي مشابه با آن را آداب و رسومي ( كدر) ونا روشن ناميد و رسم آتش افروزي را آييني ( شفاف ) خواند كه با سادگي و صراحت خويش داراي امكان بقاي بسيار و گسترش فراوان است.

چنين است كه آتش افروزي نوروزي بر بام در نزد زرتشتيان ايراني در يزد هم حتي گونه هاي متفاوت و رواج بسيار دارد. مثلا" در تفت و توابع آن، كه در كنار آنها كوه هست، مي بينيم كه هم بر بام خانه ها وهم بر روي كوه ده مرسوم به ( حسيني) در بامداد اورمزد و فروردين ماه آتش روشن مي كنند اين آتش افروختن نشانه و خبر براي آغاز سال نوست و با ساز و آواز همراه و توام است و با اين مراسم است كه شروع جشن را به همه خبر مي دهند. به همين روال، آتش افروزي نوروزي در گونه هاي متفاوت و مختلف در نزد مردماني ديگر هم پديدار مي شود كه باورهاي متفاوت دارند. از جمله آيين افروختن آتش در نوروز را در كردستان باز مي يابيم كه داراي رونق بسيار است. نمونه دوردستي از آتش افروزي نوروزي را در نزد مردم روستاهاي جنوب كشور روماني گزارش كرده اند . اين خبر در كتاب موسوم به يافته هاي ايرانشناسي در روماني از دكتر ( ويورل با جاكو) ضبط است و دوست عزيز آقاي دكتر محمد علي صوتي آن را در اختيار بنده نهادند.

اين گونه آتش افروزي چه در كردستان و چه در روماني اولا" با نوروز و جشن ايراني آغاز سال پيوسته و مربوط است، زيرا كه درست در همان تاريخ برپا مي شود. ثانيا" از آن آتش افروزي كه زرتشتيان آن را معمول مي دارند، جداشده و استقلال تام يافته است. اين ايين هاي آتش افروزي هر يك در متن باورهايي ديگر قرار گرفته اند و هر يك خود توجيه و گزارش و شكل خاصي پيدا كرده اند. به همين روال است آتش افروزي چهارشنبه سوري كه از نظر گاهشماري جاي افروختن آداب و رسوم و باورهاي پيرامون خود با آتش افروزي بر بام خانه ها يا كوه بلند در بامداد نخستين روز از ماه فروردين اختلاف دارد، هفته و نام روزهاي آن اصلا" زرتشتي نيست پريدن از روي آتش با ارجمندي و حرمت آن در آيين زرتشتي نمي خواند و نوعي توهين به آتش است، پنج گاه شبانه روز در باورهاي زرتشتي از بامداد آغاز مي شود و نه از سر شب وپس از غروب آفتاب
در اورامان كردستان اين رسم نشان شاخص و بارز از آداب نوروزي و جشن آن است: زمان آن پس از غروب آفتاب آخرين روز سال است ( قول شفاهي دوست گرامي، آقاي فرهاد و رهرام ) از اين لحاظ شكلي به خود گرفته است كه آن را بايد حد فاصل ميان آتش شب چهارشنبه سوري در كوچه ها يا حياط و آتش افروزي بامداد روز اورمزد ماه فروردين بر بام خانه دانست.

آتش را در روماني تا سي چهل سال پيش رسم بود كه در روزي از سال كه مصادف با روز آغاز سال نو شمسي مي شود، در حياط خانه ها يا در برابر خانه ها يا در باغها بيفروزند. دور و بر اين رسم را باورهاي مسيحي و داستان هايي درباره قديسان مسيحي فرا گرفته بوده است.زمان آن نهم مارس، مطابق تقويم قديمي تر در آن ديار بود. اين تقويم در سال1924 اصلاح شد واينك درست برابر است با بيست و يكم مارس، پختن خوراك مخصوصي در اين روز براي درگذشتگان وبدن آن به گورستان دهكده و شعايري ديگر از آن گزارش شده است كه همه پيوند اين آتش افروزي را با آداي كهن نوروز ايراني تصريح مي كند.

آيا اين رسم با سپاه داريوش بزرگ يا حاكمان ايراني آن روزگار به كناره هاي دانوب رسيده است يا آنكه يادگار ارتباط فرهنگي دو ملت در دوران هاي بعدي است ؟ احتمالا" در پاسخ به اين پرسش جز حدس و گمان راهي نداريم. همچنانكه در اورامان نيز روند بازماندن اين رسم آتش افروزي مبهم مي ماند. جز اين كه نظر آقاي و رهرام را باز گوييم كه مردم سني مذهب در آن ناحيه خاص از كردستان از پيوندي كه تشيع با نوروز دارد، بر كنار مانده اندآداب دروان كهنتر را در قالبي منفرد و به صورت تنها حفظ كرده اند چنانكه از آداب و مراسم جشن نوروز، در آن منطقه خاص فقط همين افروختن آتش متداول است. آنچه در اين ميان شايان توجه و ذكر است رسم ( شفاف ) آتش افروزي در نوروز است كه توانش تنوع پذيرفتن و در آمدن به اشكال گوناگون دارد و اين خود نمونه اي است از آيين هاي نوروزي: اين آداب و روسوم پاره پاره ونيز در مجموعه هاي بزرگتر در هر جاي ومكان و در نزد اقوام گوناگون هر بار با ساختني موزون ( شفاف ) پديد مي آيند و با سازگاري يافتن با ديگر باورها و رسم هاي هر گوشه از جهان شكلي متمايز به خود مي گيرندو دوام مي آورند.

بي گمان اين ( شفافيت ) آيين هاي نوروزي ابزار مهمي است كه گسترش و بقاي مراسم اين جشن ملي را تضمين مي كند و آن را فراتر از رنگ هاي محلي و بومي در هر خطه مي برد. اين نياز جهاني و بشري به ضرب آهنگ و نواختي كه زمان را از صورت خطي و تك بعدي بيرون مي آورد و آن را به شكل حلقه اي از تداوم نقش مي زند كه همواره نو مي شود و پس از پايان يافتن، از سر نو به آغاز مي پيوندد، در نوروز تجلي نابي به خود گرفته است و پاره اي از زمان را چنان قداست بخشيده است كه همگاني و فراگير و مقدس هست، اما كوتاه بيني و تعصب را به آن راهي نيست اين دست تاريخ و گرايش تفكر و انديشه ايراني است كه آداب نوروزي را چنان با ظرافت ورنگين طرح زده ( شفاف) گردانيده است هم هماهنگ با خصايصي طبيعي و ذاتي در وجود بشر و هم همساز و همنوا با طبيعت و نو شدن حيات گياهي در آن اين باز اشتراك سرشتي و همگاني مردم است كه طبعا" هماهنگي با طبيعت از مي پسندد. پس دلخواه همه آدميان است كه در بهار، چونان كه طبيعت به همه هديه هايي از برگ سبز و شكوفه و گل ميدهد، ما هم از آن تقليد كنيم وهديه بدهيم وهديه بگيريم همان طور كه برگ و بار درختان نو مي شود، ما هم جامه نو بپوشيم ومانند طبيعت كهنه ها را دور بريزيم و نو را به بازار آوريم

مثالي از اين امكان انطباق و تنوع يافتن آداب و رسوم نوروزي را در رسم تهيه سمنو مي شود ديد . من نمي دانم اين واژه وآداب پختن سمنو از كجا آمده است. امروزه پختن سمنو رسمي است زيبا نيمه مقدس و با اجزايي دلپذير و طعم خاص نوروزي، دوست گرانمايه جناب آقاي دكتر محمود بروجردي اين اطلاع را سوغات آوردند كه سمنو در فنلاند و نواحي مجاور آن هم رواج دارد. آنچه دراينجا مايلم به عرض برسانم، شباهت سمنو است با حلواي موسوم به سن حلواي سن از پختني هاي خاص و آييني زرتشتي است كه به ويژه مراسم در گذشتگان اختصاص دارد.ماده اصلي آن آرد گندمي است كه جوانه زده و خشكانده شده باشد. توجه مي فرماييد كه روياندن جوانه گندم و سپس تهيه خوراكي مخصوص از آن در سمنو هم هست و شباهت نام سمنو و حلواي سن با اين نكته همراه است. احتمال دارد عمل رويانيدن جوانه و سپس خشكاندن آن با اين نام ومعناي مشترك واژه هاي سن و سمنو از نظرگاه زباي مربوط شود. واقعيت هر چه باشد رابطه انتزاعي معيني در بنياد ماده اصلي اين خوردني آييني و طرز تهيه آن مندرج است وآن پيوند دو تصور متضاد زادن و بردن است :جوانه را مي رويانند و پيش از آنكه به گياه بدل شود آن رااز رستن باز مي دارند و در واقع جوانه مي كشند و آن را قرباني مي كنند. اين همان رفتاري است كه با سبزه هاي رويانده در سفر و خوان نوروزي هم انجام مي دهيم :دانه ها را در جايي نامناسب مي كاريم و در روز سيزدهم سال، آن به دور مي اندازيم. در همه ايت موارد ، معناي نمادين شهادت است كه بيان در مي ايد.

شهادت در حقيقت بنياد تاريخي و جوهر اصلي نوروز و جشن نوروز جشن ستايش و تجليل شهادت است :آمدن آدمي با گزينش وانتخاب آگاهانه رنج و درد و تحمل مرگ بر روز زمين به منظور رسيدن به هدفي بر تر از زندگاني و مرگ يعني رستگاري نهايي هستي اين گزيداري و انتخاب است كه نقش متعالي آدمي را در باورهاي كهن ايراني تصوير مي كند و بر اين گزارش مقدس استوار است كه داداراورمزد، آفريننده و خداي جهان جدال نيكي و بدي را در ازل به فروهر مردم نشان داد و نيز رنج زادن ومردن وسودمندي حيات را آدمي را مدد گرفتن از علم مطلق خداوندي و با آگاهي كامل دانسته و آگاهانه سود و خيز زادن و زيستن و جنگيدن با شواهد يمني را برگزيد و برگريد رنج تولد و مرگ در نهايت آن است ارج و قدري از نوع و رنگ شهادت مي بخشد. از گذار اين مفهوم ديرينه سال است كه سمنو با نوروز و گاهنبار پنجه يعني جشن آفرينش انسان در اتصال با نوروز پيوند مي يابد و حلواي سن با مراسم در گذشتگان اين مفاهيم وآيين ها با آنكه از شفافيت صريحي چون رسم افروختن آتش برخوردار نيستند همه در تركيبي موزون و دقيق و رمزين با ظرافت انديشه عظمت آدمي را با زايش جوانه و گياه پيوند مي دهند و با آمدن بهار، پيروزي آدمي را مرگ و جواني را بر پيري شادمانه جشن مي گيرند.

مرگ نبات و زادن رستاخيزي آن رمز جشن بهار و عيد نوروز است اين پنداشته كه از دير باز در اين خطه در زندگان مردم و فرهنگي منطقه حضور داشته است در هزاره اول پيش از ميلاد با باورهاي نياكان مهاجر آريايي ما در هم آميخته و نوروز رابه شكل امروزين آن بنياد نهاده است. به بيان ديگر، مراسمي كه از هزاره هاي پيشين، اقوام هند و اروپايي در بزرگداشت در گذشتگان خاندان ها بر پا مي داشتند با آداب نوروزي در هم آميخت و طرح هاي ظريف و سنجيده و سخت به فرج آيين هاي آن را پديد آورد. اين آيين ها از يك سوي رنگ بومي و محلي دارد و از سوي ديگر وجهي حكومتي و رسمي و ملي. اخبار درباره وجه حكومتي و كشوري برگزاري نوروز را نوشته هاي تاريخي ضبط كرده اند و احتمالا" بازمانده هاي تطور يافته بيت هاي نوروزي در نزد توده هاي مردم و در هر محل و منطقه به صورت زنده دوام يافته است. اين تفكيك را به خوبي در جامعه زرتشتيان ايران مي توان ديد. تا چندي پيش بر اثر محاسبه نكردن كبيسه سال، گاهنبار پنجه به ميان يا اواخر تابستان افتاده بود و آن را به مدت ده روز در آن زمان برگزار مي كردند. پس از آن، روز اورمزد ازماه فروردين مطابق با همان تقويم فرا مي رسيد كه آن را اورمزد روز مردگان مي خواندند و مراسم آن به روشني از جشن نوروز متمايز بود و نوروز يا سال نو ( گويش بهدينان ) را در آغاز سال شمسي و رسمي كشوري جشن مي گرفتند و روزهاي آن، وقت شادي و تفريح جوانان و كودكان و بازي و سرگرمي و چيدن سفره و خواندن نوروزي بود. حال آنكه اورمزد روز مردگان كه آتش افروزي بامدادي به آن اختصاص داشت، رسما" بيشتر عيد مردگان بود و بچه ها فقط يك روز در آن آزادي وبازي و تفريح داشتند واز رخت نو خبري نبود و تلاش و كوششي كه بيست سي سال پيش براي بازگرداندن گاهنبار پنجه ونوروز  آن به جاي اصلي خود آنجام گرفت. عملا" مورد استقبلال مردم واقع نشد و با گذشت زمان نيز اين وحدت را نپذيرفتند و آن را في الواقع باور نكردند و اكنون پنجه را در تابستان هم برگزار مي كنند.

دست سبزي كه در خلق شيوه ها و مراسمي با وجه ملي و عام و جهاني در كار بوده است، به نظر مي رسد كه با روش كشور داري و جهان بيني نخستين شهر ياران هخامنشي انطباق و هماهنگي دارد. در نوروز بين النهريني پيشينه اين اتحاد را در برگزاري مراسم آن در اكتيو مي توان باز ياف و منطقا" بايد بر بنياد آن خصيصه كهن جشن سال نو ايراني با رنگ ملي و به صورت ابزاري براي پيوند و وحدت اقوام و گروه هاي مختلف ساكنان اين كشور شكل گرفته باشد. اينها از گذار مفاهيم و رسم هاي ( شفاف ) به عمل پرداخته اند و توفيق تام يافته اند :

در اين جشن بهاري آيين ها و رسم هاي بسياري هست كه با هدف آشتي ميان افراد و نيز همراهي و همپايي فرهنگ هاي اقوام گوناگون با باورها و عقايد مختلف سازگاري تام دارد و آمادگي آن براي جهاني بودن و عالمگير گشتن به چشم مي خورد. در بنياد اجزاي سازنده مراسم عيد نوروز ايراني، تساهل و آشتي و صفايي همگاني هست كه در هر زمان كه ملت ايران از آن برخوردار شد و بر آن تكيه زد، رونق و ترقي و تعالي فرهنگي و اقتدار ملي و توانگري اقتصادي را به ارمغان دريافت داشت.

گواهي ديگر براي پيشتازي و تلاش فرهنگي ايراني در آشتي و تفاهيم بين المللي و اقدام براي در نور ديدن مرز و حد كشورها و حكومت ها را در اتحادي ميتوان ديد كه طليعه اي خجسته براي ديدارهاي جهاني نيرومندان و ورزشكاران در ميدان هاي مسابقات است. اسن اتحاد فرخنده در سنت عياري كهنسال ايراني نمودار مي گردد. در نزد اين جوانمردان و دلاوران دادخواه و ستيزنده با بيداد و ستم رسم بر اين بوده است كه قرار گرفتن در حيطه دولت و تابعيت از حكومتي خاص و تعلق داشتن به نژاد و قومي مخصوص اصلا"مطرح نباشد. در داستان ديرينه سال سمك عيار در فراسوي مرزها و حدود ممالك و اقوام جوانمرداني پهلوي را از سرزمين هاي بيگانه مي بينيم كه مثلا" شادي خوردگان، يعني ارادتمندان سمك اند، بي آنكه هرگز او را ديده باشند يا تابع شاهي باشند كه سمك فرمانبر اواست. اين اتحاد فقط به پاس نام و آوازه بلند عيار عدالت خواه و عشق يكتاي عياران به مظاهر نيك حيات و اخلاق متعالي جهاني پديد آمده بوده است و اين همان است كه هنوز ما هم به آن عشق مي ورزيم. اخلاق والايي كه ورزشكاران امروزه درميدان هاي بين المللي در تفكر بنيادين و اساسي خود دارند در كتابي چون سمك عيار با شرح بسيار آمده است و به صورت بيانيه پر شكوهي براي نيرومندان و پهلوانان و توانمندان جهان است.

خردمنداني كه درباره سرنوشت بشر با دلسوزي و احساس مسءوليت انديشيده اند جز اين اتحاد ويگانگي شريف و والا راهي براي زندگان خوش همگان بر روي زمين نمي يابند در آداب نوروزي ايراني اين هدف مندرج است و بياني زيبا و نمادين دارد. در اين يگانگي كه هماوازي با طبيعت بنيان غني و جاندار آن است دور انداختن كهنه هاي بي حاصل زدودن خستگي و افسردگي هديه دادن برگ هاي سبز و ساختن خانه شادي بر فراز گذشته هر چه كه هست شيوه ها وپندهاي كهني است كه همواره نوترين ها نيز هست وخواهد ماند. نيز آن گاه كه آتش افروزي نوروزي و اعلام رسيدن بهار نو را به جهان باز مي نگريم علم و درفشي از فروغ روشن بر افراشته ايم كه در نهايت مرز زمان را هم در مي نوردد و ميان خانگيان اين خاكدان از گذشتگان و رفتگان با هستان وزندگان يگانگي و وحدتي بر پا مي كند با آشتي و اميد براي آينده و آيندگان .       


دسته ها : نوروز باستان
دوشنبه بیست و هشتم 12 1391 22:52

X