معرفی وبلاگ
با سلام خدمت دوستان تبلاگنویس من تصمیم گرفتم چون در اواخر سال 91 هستیم وآستانه عید نوروز سال 92:بر آن شدم تا باایجاد این تبلاگ درباره نوروز ایرانیان هم به این سنت ایرانی بپردازیم وهم ارزیابی کنیم سال تولید ملی وسالی که قرار است رهبرمان آن را نامگذاری کند :امید است که بتوانم با ایجاد این تبلاگ به شما دوستان کمک کنم سخنی از رهبر عزیزم درباره نوروز: به نظر من آن‌چه كه ملت ایران در باب عید نوروز انجام داده است، یكى از زیباترین و شایسته‌ترین كارهایى است كه مى‌شود با یك مراسم تاریخى و سنّتى انجام داد. اوّلِ سال شمسى ما ایرانی‌ها، - یعنى اوّل بهار - عید نوروز است. اوّلاً ملت ایران افتخار دارد كه سال شمسى او هم سال هجرى است؛ یعنى هم‌چنان‌كه سال قمرى ما - كه سال 1418 است - از مبدأ هجرت خاتم الانبیاء علیه و على آله الصّلاة والسّلام است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. بقیه‌ى ملت‌هاى مسلمان براى سال شمسى خود، از سال میلادى استفاده مى‌كنند؛ ولى ما ایرانی‌ها، هجرت نبىّ اكرم را، هم مبدأ سال قمرى قرار دادیم، هم مبدأ سال شمسى. با ما همرا باشید
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 269232
تعداد نوشته ها : 182
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
zekrollaei92:zahrazekrollaei
خانواده ها وآمادگي  براي نوروز

منبع:سايت شهيد آويني
خانواده، نخستين هسته اجتماعي است كه در شمول كاركرد وفاقي نوروز قرار مي گيرد. در نوروز همه مردم هر جا باشند به خانه و كاشانه خويش باز مي گردند تا در ساعت تحويل سال و صبح نوروز در جمع خانواده و كنار سفره عيدي باشند. اين حضور جمعي خانواده در پي فعاليت يك ماه استقبال از نوروز و تميز كردن وآماده ساختن خانه و تدارك لوازم عيد است، و همراه با آدابي است كه همه ملزم به رعايت آن هستند. رعايت اين آداب نقشي پويا در انسجام خانواده دارد. براي حضور در كنار سفره عيدي و لحظه تحويل سال كه هر دو از بار تقدس برخورداند، بايد پاكيزه بود، بايد شست و شو كرد و آراسته، به ادب و به آيين بايد بر كنار سفره عيد نشست. آيينه و آب ، چراغ روشن ، كتاب و شمايل مقدس و سبزه نورسته و سكوت در انتظار آغاز سال، فضاي راز آميز و روحاني ايجاد مي كند، كه براي هميشه در خاطره كودكان تصويري ماندگار و آميخته باشادي و محبت است، و بزرگترها را به فراموش كردن دل آزردگي ها مي خواند. سپس كلام مبارك باد وشيريني سفره عيد، همه را شيرين كام مي كند و راهي ديد و بازديدهاي نوروزي.

نقش وفاقي تحويل سال، در نقاطي كه مكان زيارتگاهي و مقدسي داشته باشند، از محدوده فضاي خانواده فراتر مي رود. مردم در مكان مقدس گرد مي آيند و نوروز را با هم آغاز مي كنند. چنانكه تدر بارگاه امام رضا( ع ) در مشهد، حرم حضرت معصومه( س ) در قم، و شاه چراغ ( ع ) در شيراز و سحن و سراي امامزادگان و قدمگاه ها  در شهر و روستاهاي ديگر و در كنار علم مقدس كه از نوروز تا چهل روز با نام شاه مردان بر مزار پاك در افغانستان برافراشته مي شود.
همچنين است در ساير رسم ها ومراسم نوروزي در نقاط گوناگون      

دسته ها : نوروز باستان
يکشنبه بیست و هفتم 12 1391 16:28

محمدعلي ندائي

نمي دانم تا به حال سوال هايي از اين نوع براي شما مطرح شده است كه چرا مردم ايران و فارسي زبانان تا اين اندازه به عيد نوروز اهميت مي دهند و آداب و رسوم متعددي براي بزرگداشت آن برپا مي كنند؟ اساسا نوروز چه كاركردهاي تاريخي اجتماعي داشته است كه اين گونه در گذر زمان زنده و بالنده باقي مانده است؟ اسلام با فرهنگ ها و سنت هاي ملي و محلي اقوام چگونه برخورد كرده و به سنت كهن نوروز چگونه نگريسته است؟

در پاسخ مي توان گفت: نوروز علاوه بر نماد تحويل سال بيانگر تحول زمين و زمان هم هست. بزرگداشت سال نو اختصاص به ايران ندارد و در همه جوامع با آداب و رسوم و جشن و سرور همراه است. منتهي هر قوم و ملتي زماني را براي تحويل سال انتخاب كرده است كه شايد بتوان ادعا كرد بهترين زمان تحويل سال متعلق به ايرانيان است. زيرا كه اين تحويل، همراه و هماهنگ با تحول زمان و زمين و طبيعت است و بيش از «سال نو» اقوام ديگر، توجه به طبيعت و نقش طبيعت در زندگي بشر را نشان مي دهد.

از همان ادوار اوليه زندگي مدني انسان ها، عنصر زمان و گاه شماري يكي از لوازم و اركان آن بوده و در اين راستا ماه و ستاره و خورشيد به دليل نقششان در گاه شماري و تقويم همواره در كانون توجه مردم عادي و منجمان و گاه شماران قرار داشته است.

نوروز ايراني علاوه بر كاركردهاي تقويمي كه در هميشه ايام و ادوار ادامه داشته و خواهد داشت، از كاركردهاي تاريخي و اجتماعي برخوردار بوده است كه در كمتر سنت سال تحويلي مي توان آن را مشاهده كرد. اين كاركرد اساسي، استمرار هويت ملي و تاريخي ايرانيان در طول قرن ها و در كشاكش تحولات بزرگ بوده است.

مي دانيم در ميان اقوام وملل گوناگون ايرانيان يكي از معدود اقوامي هستند كه توانسته اند طي ده ها قرن هويت ملي خود را تداوم بخشند. اين درحالي است كه سرزمين ايران به دليل موقعيت استراتژيك خود همواره از شرق و غرب مورد تاخت و تاز قرار داشته و بارها از سوي مهاجماني چون اسكندر و مغولان اشغال شده و به تصرف درآمده است. با ظهور اسلام نيز اگرچه ايران توسط مسلمانان فتح شد و عمده اقوام ايراني اسلام آوردند، اما هيچ گاه اين تغيير و تحول بنيادين به دگرگوني هويت و انقطاع تاريخي منجر نشد و حكيم فردوسي پس از حدود سه قرن از ورود اسلام به ايران، توانست حماسه اي بسرايد كه به تعبير خود ايران و ايراني را زنده كرد. (عجم زنده كردم بدين پارسي)

اسلام هم با اين كه درقرآن كريم سنت گرايي و تقليد كوركورانه از گذشتگان و پاي بندي به رسوم نياكان را يكي از موانع پذيرش دعوت پيامبران مي شمارد و مي فرمايد: «و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفينا عليه آبائنا اولو كان اباؤهم لايعقلون شيئا و لا يهتدون؛ و هنگامي كه به آن ها گفته مي شود از آن چه خدا نازل كرده است پيروي كنيد، مي گويند: بلكه ما از آن چه پدران خود را بر آن يافتيم پيروي مي كنيم، آيا نه اين است كه پدران آن ها چيزي نمي فهميدند و هدايت نيافتند؟» (بقره/۱۷۰) اما از همان آغاز به سنت نوروز با ديده پذيرش نگاه كرد و نه تنها آن را رد نكرد بلكه در تمجيد و بزرگداشت آن سخن گفت. زيرا در اسلام سنت هايي مردود شمرده شده است كه غيرعقلاني و در تضاد با عقايد توحيدي باشد و سنتي مانند نوروز چيزي جز شادماني وصله رحم و نوع دوستي و همبستگي نيست. رفتارهايي كه دين مبين اسلام بسيار بر آن سفارش و بدان توصيه كرده است.

دسته ها : نوروز باستان
يکشنبه بیست و هفتم 12 1391 16:26
پيشينه و ريشه هاي نوروز

منبع:سايت شهيد آويني


در مورد پيشينه نوروز و ريشه هاي آن در سنت فرهنگي منطقه نخستين خبرها را از « سومر» داريم. جشن هاي آغاز سال سومريان با اسطوره ازدواج مقدس ايزد بانوي سرزمين با خداي مظهر رويش گياهي، مربوط مي شود. كهبه احتمال زياد بايد سومريان آن را از داخل فلات ايران با خود برده باشند.
از اسطوره هاي سومري كه پس از خوانده شدن لوح هاي يافته شده در محوطه هاي باستاني سومر رازشان گشوده شده است نيز چنين بر مي آيد كه كوهستان هاي غربي و شمال غربي سومر، يعني كوه هاي زاگرس در حوزه لرستان، براي آنان جايگاهي مقدس بوده است. همچنين است در مورد ايلاميان .

تحليل نقش و نگاره هاي روي اشياء و آثار يافته شده، و اطلاعات به دست آمده در محوطه هاي باستاني داخل فلات ايران نيز از حوزه گسترده فرهنگ دوره اسلامي تا مناطق مركزي و تا حدود سرزمين هاي شرقي ايراني و روابط گسترده اين مناطق با ايلام حكايت دارد.
ساموئل هنري هوك در كتاب اساطير خاورميانه آورده است:
« به نظر مي رسد سومري ها از مناطق كوهستاني شمال بين النهرين به منطقه دلتا كوچ كرده باشند.
اساطير سومري نشان مي دهد كه شرايط اقليمي محل سكونت اوليه ايشان، با شرايط موطن جديدشان بسيار تفاوت داشته است. »
ونيز مي آورد:

« تموز و ايشتر ( صورت هاي بابلي دو موزي و ايناناي سومري ) بارها زير پيكره صنوبر نر و ماده تصوير مي شوند . مي دانيم در دلتاي دجله –فرات، درخت صنوبر وجود ندارد، و اين درخت بومي ناحيه هاي كوهستاني است. اين نواحي خاستگاه اصلي سومرها بوده است. به علاوه به اين واقعيت بايد توجه داشت كه زيگورات هاي عظيم، مشخصه معماري معبدهاي سومري است و عقيده بر اين است كه رو به همان جهت خاستگاه اصلي ساخته شده اند:
ساموئل كريمر نيز در كتاب « الواح سومري » مي نويسد:
« به نظر سومريان، خدايان بر فراز كوهستان زمين و آسمان، آنجا كه خورشيد مي دمد، اقامت داشتند.
منابع ياد شده و ماخذ ديگر نيز مطالبي از اين گونه را بر اساس اسناد و مدارك مطرح كرده اند كه رعايت اختصار از آنها در مي گذريم.
علاوه بر نتايج مطالعات تطبيقي اسطوره ها، مطالعات مردم شناسي معاصر درباره آيين ها و مراسم نيز نشان مي دهد كه صورت نمايشي اسطوره كهن مرگ و باز زنده شدن خداي گياهي در مناطق گوناگون ايران استمرار يافته است. از جمله، رسم هاي مير نوروزي، كوسه گردي، پير بابو ( گيلان ) و مانند اينها. در صورتي كه از اين گونه رسم ها، در سرزمين هاي آن سوي ميان رودان ( بين النهرين ) نشانه اي در دست نيست.
از حدود چهار هزار سال پيش، مهاجرت آرياييان از سمت شمال فلات ايران، از سرزمين هاي سردسيري كه « نه ماه زمستان و سه ماه تابستان بود» آغاز مي شود، و با ساكنان داخل فلات ايران به بده و بستان فرهنگي مي پردازند. كهن ترين سندي كه از اين مهاجرت تاريخي در دست داريم، كتاب اوستا است. اهورامزدا خطاب به جم ( جمشيد ) مي گويد:
« اي جم هورچهر، پسر يونگهان»
اين زمين پر شده و بر هم آمد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتشان سرخ، و رمه ها و ستوران و مردمان بر اين زمين جاي نيابند.
آنگاه جم به روشني به سوي نيمروز به راه خورشيد فراز رفت و چنين گفت:
اي سپندارمذ( = زمين ) به مهرباني فرازرو، و بيش فراخ شو، كه رمه ها و ستوران و مردمان مرا برتابي.
پس جم اين زمين را يك سوم از آنچه پيشتر بود فراخي بخشيد...» ( ونديداد – داستان جم )
اين نقل اسطوره اي كه براي ما حكم يك سند تاريخي را دارد، حكايت مهاجرت اقوام آرايايي به داخل فلات ايران است. و از متن چنين بر مي آيد كه جنگ و درگيري هم در كار نيست، كاركاري خدايي است كه به خواست اهورامزدا و با نيايش خورشيد، به فرمان جم انجام مي گيرد.
جم بعدها در تاريخ افسانه اي وحماسي ايران، به جمشيد پادشاه پيشدادي و بنيانگزار نوروز تبديل مي شود. اما در اوستا هيچ نام ونشاني از نوروز نيست. بنابر اين آرياييان مهاجر، در سرزمين جديد، كه از زيان آنها « ايران » نام گرفت، با نوروز آشنا شدند.
پس از استقرار آرياييان، در سوي شمال شرقي ايران و حوزه خراسان بزرگ، اسطوره مرگ و رستاخيز خداي گياهي، با سيمايي اسطوره اي، حماسي، در داستان سياوش رخ مي نمايد، و آن هم با نوروز پيوند پيدا مي كند.
« آتش پرستان بخارا هر سال به محلي مي روند كه احتمالا" سياوش درآنجا كشته شده است. در آنجا زاري مي كنند و قرباني مي كنند » ( تاريخ بخارا- نرشخي )
« و هر سالي هر مردي آنجا يكي خروس برد و بكشد، پيش از بر آمدن آفتاب نوروز»
ششمين روز نوروز، بنابر نقل كتاب پهلوي « ماه فروردين روز خرداد» برابر است با روز كين خواهي سياوش و مردم خوارزم روز ششم نخستين ماه سال را ابتداي سال قرار مي دادند و تاريخ خود را با « تورد» سياوش آغاز مي كردند.
دكتر بهار بخش نخست داستان سياوش را به اين دليل كه در آن نشاني از اساطير ودايي وجود ندارد، متعلق به دوره تمدن ايراني ماوراءالنهر مي داند و آن را با اعتقادات، اساطير و آيين هاي سومري، سامي، مديترانه اي مربوط مي داند. اما با توجه به تحقيقات ديگر ايشان، و با توجه به اسناد و مدارك ياد شده از ديگران كه بن آيين هاي سومري را در فلات ايران دانسته اند، به نظر مي رسد كه بخش نخست داستان سياوش و رسم هاي آغاز سال سومري ها نه اقتباس از يكديگر بلكه برخاسته از يك اصل مشترك باشند.
از ديگر حوزه هاي فرهنگي داخل فلات ايران، كه به اصطلاح به دوره پيش از تاريخ مربوط مي شوند، در اين زمينه اطلاع در خور توجهي  در دست نيست، اما از دوره هاي پس از خاموشي اين فرهنگ ها ، از هخامنشيان خبر نوروز را داريم. ايجاد مجموعه بزرگ آييني تخت جمشيد حكايت از اهميت نوروز و گسترش رواج آن در اين دوره دارد.
از دوره هاي بعدي تاريخ ايران نيز تا زمان معاصر در هر دوره اسناد و مدارك متعدد دال بررواج نوروز وجود دارد، مجموعه اين اسناد و مدارك بيانگر استمرار و پيوستگي رواج نوروز در دوره هاي مختلف تاريخي است.   

دسته ها : نوروز باستان
دوشنبه بیست و هشتم 12 1391 20:4
آتش افروزي در نوروز

منبع:سايت شهيد آويني


يكي از زيباترين رسم هاي كهن زرتشتي افروختن آتش پيش از دميدن آفتاب در روز اورمزد از ماه فروردين است. در آن روزگاران كه چراغ برق و نورهاي مصنوعي نبود، تقابل بيشتري ميان تاريكي شب و نور آتش پديد مي آمد: در قلب شب تاريك، ببر فراز بام گلي خانه ها، آتش يكي يكي روشن مي شد و گله گله، فروغ سرخ آن فروزان مي ماند. اين آتش ها گاهي آرامتر و گاهي سركش تر شعله مي كشيدند، تا طلوع بامداد افروخته مي ماندند و درست قبل از سر زدن سپيده صبح و روشن شدن آسمان ، شعله ها سركش تر وبلندتر مي شد. اين آتش را بر بلندترين بام هر خانه مي افروختند و زمزمه و نيايش شعله آتش فروزان را همراهي مي كرد. تقابل آسمان سياه و غرقه در ستاره هاي دور دست با نور درخشان آتش هاي بلند صحنه زيبايي مي آفريد با معني و رازهاي زنده و پويا سرانجام آواز خروسان زمزمه را و آيين آتش افروزي را به كمال مي رساند تا آفتاب سرزند.
همچنان كه در تصوير رويايي و چشم نواز اجزاي متعدد و متنوع وجود دارد، آيين زيبا و كهنسال هم سرشار از اجزاي سازنده و تركيب پيچيده اي از مفاهيم و معاني و رفتارهاي جمعي پيوسته به يكديگر است كه درهم تنيده و به هم بافته شده اند و هر يك نقش و ارزش و كنش اجتماعي و فردي دارند، همراه با گزارش هاي مقدس وباورهايي مبتني بر تاريخ جامعه و نيز تاريخ تطور و تكامل آدمي : هر يك از اين طرح هاي رفتاري در طي تاريخ تكوين يافته اند وباز خود با شرايط طبيعي زيستن بشر در جهان و در گروه هماهنگ اند. در همين آتش افروزي در بامداد اورمزد روز و فروردين ماه، تقسيم كار بر حسب جنس و سن، منزلت افراد خانواده اساطير يا گزارش هاي مقدس و البته تاريخ جامعه و تكوين و ديگر گوني مفاهيم جمعي در آن نقشمند است. حتي رقابت ها و حسادت هاي كودكانه يا شادي هاي كوچك، خروس هاي خانه ها و نوع آواز آنها و نيز خاربني كه در حاشيه كوير، مي رويد و در آتش سوزانده مي شود ، هر يك نقش و سهم و كنش ويژه و صريح دارند.

پدربزرگ آتش را روشن مي كرد و روشن نگاه مي داشت و نيايش مي خواند. هيزم و توده هاي خار و خاشاك را بچه ها كنار بيل بزرگش مي نهادند و او هيمه را بايد چنان مي سوزانيد كه دميدن سپيده بتواند آتش را روشن نگاه دارد. اين هيزم ها همه با زحمت  و تلاش به دست آمده بود. پسر بچه هاي همسايه مي دانستند كه اين توده خار كه حالا بر آتش گذاشته شده است، كدام حلقه يا به اصطلاح سيبك ( گويش بهدينان : ava) است و كي و كجا دوست و رقيب بازي و كار مزرعه آن را كنده و در آفتاب خشكانده و انبار كرده است تا امروز به كار آيد. مادر بزرگ ، فارغ از رقابت بچگانه آنها، آب تازه و كوزه هايي را كه بر آن سبزه رويانده بود ( گويش بهدينان : sesa) بر لب بام خانه مي نهاد، همراه با ميوه هاي بريده و جام آب و شير و مي و سير و سداب و گل در گلدان. اينها به نيت آن بود كه بويشان متصاعد شود و به در گذشتگان خاندان و فروهاي آنها برسد و آن رفتگان به سراي باقي را از خوردني هاي مرسوم و سنتي سهمي باشد.

مادربزرگ وقتي كه در كنج آشپزخانه دود زده قديمي، سنگ هاي كوچكي را كه در آتش داغ كرده بود، در ظرف شير مي انداخت تا بوي شير بلند شود، نام بچه هايش را كه در شير خوارگي از دستش رفته بودند، بر زبان مي آورد. آن وقت بود كه بخار و بوي شير را با دريغ و اشك مي آميخت. او نام هر يك را بر زبان مي راند و آنها را فرا مي خواند تا كوچولوهاي بي گناهش از اين بوي شير بهره ببرند و همراه با اين فراخواني، آرام و بي صدا نهاني مي گريست. اما مواظب زنده ها هم بود: حالا ديگر، با سرزدن آفتاب، پدربزرگ به جاي فروردين يشت، يا به اصطلاح فره وشي، مهر نيايش مي خواند، مادر بزرگ هم براي بچه هاي زنده و منظر خانه تخمه بو مي داد و يواشكي در بيخ مشت فضول ترين و شيطان ترين آنها، كه بيش از همه براي گرفتن تخمه خارج از نوبت پيله كرده بود، چند دانه تخمه داغ مي ريخت: عيد نوروز شروع شده بود.
در پشت اين شور و شر و فعاليت جمعي و رفتارهاي آييني، گزارش هاي مقدسي در كار است كه چندي و چوني آنها را

توضيح

مي دهد و توجيه مي كند: همچنانكه بهره شير خوارگاني كه از دنيا رفته اند، تصور مي شود كه فقط بوي شيري است كه سنگ داغ در آن انداخته باشند، كل آتش افروزي پيش از بامداد روز اورمزد، ماه فروردين هم بر مبناي باور و اسطوره اي معين انجام مي شود. اين گونه عقايد بنابر تاثير باورهاي ديگر و بافتي كه در آن جاي مي گيرند. دستخوش ديگر گوني و تغيير مي گردند و شكل و قالب نهايي خود را مي يابند. مثلا" متن هاي تاريخي اغلب مي گويند كه علت آتش  افروزي بر بلندي ها، در اين جشن ها خبر دادن و اعلام كردن امري و به ويژه زمان معيني است. اما درآن روزگاران، بيشتر مي گفتند كه روشن كردن اين آتش به افتخار يا به ياد هدايت يا براي درود فرستادن بر نهصد و نود و نه هزار روان در گذشتگاني است كه در گريز خود را به آب و آتش زده اند و از ميان آنها فقط يكي بازمانده است. احتمال دارد كه اين توجيه از هندوستان در سده اخير به ايران آمده باشد يا شكل ديگر گون شده از عقايدي ديگر و كهنه تر را در آن بتوان ديد.

اين آتش افروزي بر بام خانه در واقع آخرين رسم از شعاير گاهنبار پنجه يا ده روز پايان سال است. اين ده روز را ده روز ( فرورديان ) يا ( فرورديگان ) مي گويند كه مركب است از پنجه كوچك، يعني پنج روز اول از اشتاد روز تا اناران يا انغران ازماه اسفند به حساب زرتشتي برابر با بيست و پنجم اسفند ماه بنابر  تقويم رسمي كشور) و پنجه بزرگ ( پنجه مسترقه يا دزديه، پنج روز آخر سال) كه پنج روز دوم از فرورديان است. رابطه ده روز فرورديان با نوروز در متن پهلوي كهنسالي موسوم به نيرنگستان هم ذكر شده است و مي دانيم كه اين كتاب از قديمي تري متون پهلوي است كه از روزگار ساسانيان بر جاي مانده است و با شاهد آوردن از اوستا، به توصيف و

توضيح

آيين هاي ديني در آن دروان مي پردازد.
چنان كه سروران ارجمند ملاحظه مي فرمايند، براي گفتگو درباره آداب و رسوم ناگزير بايد به توصيف و شرح مفاهيم و معاني بسياري هم دست زد كه با آن آيين ها در ارتباط و پيوند هستند. در اينجا، ناچار بايد از مفاهيمي سخن گفت مانند گاهنبار باورهاي مربوط به بقاي روح در گذشتگان معاني واژه هايي مثل فروهر يا فروشي، و نيز چگونگي وسهم يافتن رفتگان از نيايش ها و فديه هاي آييني و در نهايت تاثير كردار آدمي در رستگاري هستي و جهان و نيز در رستگاري روان خودش پس از حيات، در واقع همين مفهوم اخير است كه به مثابه ابزاري كردار و عمل اعضاي جامعه را تحت كنترل در مي آورد و ضابطه هايي براي چگونگي رفتار اعضاي جامعه به اتكاي آن پديد مي آيد . با توجه به چنين نكاتي است كه در گفتگو از اين آيينها ومراسم ناگزير شناخت كل ساختار ديني و باورهاي باز گردنده به آنها مطرح مي شودو با مجموعه و كليتي از مفاهيم و طرح هاي رفتار سر و كار پيدا مي كنيم كه با يكديگر پيوسته اند و به صورت مرتبط با هم كار دارند ودر فعل و انفعال پديدار مي شوند. هر يك از اين آيينها و مراسم در چار چوب چنين مجموعه اي است كه معناي صريح و دقيقي مي يابند.

مثلا" اين باور وجود داشته است كه در فرورديان، يعني ده روز پايان سال، از روز اشتاد از ماه اسفند تا وهيشتوايشت گاه، روان هاي بهشتي و نيز دوزخيان به گيتي مي آيند. بهشتيان شادان و دوزخيان خرم، ولي ترسان از بيم بازگشت، در خانه هاي خود و نزد بازماندگان خود مانند. از اين رو، براي شادي روان آنان بايد خانه و مان و ميهن يعني مسكن خانواده پاكيزه باشد و در آن نيايش و آيين هاي ويژه برگزار شود. سپس در بامداد روز اورمزد، ماه فروردين يعني آغاز سال نو، روان ها به جايگاه خويش باز مي گردند. به مناسب اين ترك مجدد و و داع ساليانه روان ها با گيتي است كه بايد آييني خاص برپا كرد. يك متن متاخير پهلوي مي آورد كه نيايش براي ايزدونند يعني احتمالا" ستاره نسر واقع، در اين روز فريضه است وپختن ناني به نام ( ونند بريد ) مبناي اين پنداشته و آيين را بايد در اعتقاد كهني جستجو كرد كه ستاره ونند را و ارتباط او با ستارگاني ديگر ( تيشتر يعني شعراي يماني، سد ويس يعني سهيل يا احتمالا" الدبران، هفتو رنگ يعني دب اكبر )

هست و هم نقش آنها در آوردن به اين جهان مجموعه پيچيده و سنگيني را مي سازد كه فهم و شرح آنها همه مشكل است در برابر، رسم ( افروختن آتش) را مي بينيم كه عملي است روشن و معلوم و ساده، درست به همين سبب است كه روشن كردن آتش با شكل هاي مختلف و در زمان ها و مكان هاي متفاوتي مشاهده مي شود و دلايل و گزارش هاي گوناگون براي آن پديد مي آيد، حال آن كه مفاهيم و پنداشته هاي مربوط به ايزدونند احتمال بسيار كمتري براي باقي ماندن دارد. مي توان مجموعه باورهاي مشابه با آن را آداب و رسومي ( كدر) ونا روشن ناميد و رسم آتش افروزي را آييني ( شفاف ) خواند كه با سادگي و صراحت خويش داراي امكان بقاي بسيار و گسترش فراوان است.

چنين است كه آتش افروزي نوروزي بر بام در نزد زرتشتيان ايراني در يزد هم حتي گونه هاي متفاوت و رواج بسيار دارد. مثلا" در تفت و توابع آن، كه در كنار آنها كوه هست، مي بينيم كه هم بر بام خانه ها وهم بر روي كوه ده مرسوم به ( حسيني) در بامداد اورمزد و فروردين ماه آتش روشن مي كنند اين آتش افروختن نشانه و خبر براي آغاز سال نوست و با ساز و آواز همراه و توام است و با اين مراسم است كه شروع جشن را به همه خبر مي دهند. به همين روال، آتش افروزي نوروزي در گونه هاي متفاوت و مختلف در نزد مردماني ديگر هم پديدار مي شود كه باورهاي متفاوت دارند. از جمله آيين افروختن آتش در نوروز را در كردستان باز مي يابيم كه داراي رونق بسيار است. نمونه دوردستي از آتش افروزي نوروزي را در نزد مردم روستاهاي جنوب كشور روماني گزارش كرده اند . اين خبر در كتاب موسوم به يافته هاي ايرانشناسي در روماني از دكتر ( ويورل با جاكو) ضبط است و دوست عزيز آقاي دكتر محمد علي صوتي آن را در اختيار بنده نهادند.

اين گونه آتش افروزي چه در كردستان و چه در روماني اولا" با نوروز و جشن ايراني آغاز سال پيوسته و مربوط است، زيرا كه درست در همان تاريخ برپا مي شود. ثانيا" از آن آتش افروزي كه زرتشتيان آن را معمول مي دارند، جداشده و استقلال تام يافته است. اين ايين هاي آتش افروزي هر يك در متن باورهايي ديگر قرار گرفته اند و هر يك خود توجيه و گزارش و شكل خاصي پيدا كرده اند. به همين روال است آتش افروزي چهارشنبه سوري كه از نظر گاهشماري جاي افروختن آداب و رسوم و باورهاي پيرامون خود با آتش افروزي بر بام خانه ها يا كوه بلند در بامداد نخستين روز از ماه فروردين اختلاف دارد، هفته و نام روزهاي آن اصلا" زرتشتي نيست پريدن از روي آتش با ارجمندي و حرمت آن در آيين زرتشتي نمي خواند و نوعي توهين به آتش است، پنج گاه شبانه روز در باورهاي زرتشتي از بامداد آغاز مي شود و نه از سر شب وپس از غروب آفتاب
در اورامان كردستان اين رسم نشان شاخص و بارز از آداب نوروزي و جشن آن است: زمان آن پس از غروب آفتاب آخرين روز سال است ( قول شفاهي دوست گرامي، آقاي فرهاد و رهرام ) از اين لحاظ شكلي به خود گرفته است كه آن را بايد حد فاصل ميان آتش شب چهارشنبه سوري در كوچه ها يا حياط و آتش افروزي بامداد روز اورمزد ماه فروردين بر بام خانه دانست.

آتش را در روماني تا سي چهل سال پيش رسم بود كه در روزي از سال كه مصادف با روز آغاز سال نو شمسي مي شود، در حياط خانه ها يا در برابر خانه ها يا در باغها بيفروزند. دور و بر اين رسم را باورهاي مسيحي و داستان هايي درباره قديسان مسيحي فرا گرفته بوده است.زمان آن نهم مارس، مطابق تقويم قديمي تر در آن ديار بود. اين تقويم در سال1924 اصلاح شد واينك درست برابر است با بيست و يكم مارس، پختن خوراك مخصوصي در اين روز براي درگذشتگان وبدن آن به گورستان دهكده و شعايري ديگر از آن گزارش شده است كه همه پيوند اين آتش افروزي را با آداي كهن نوروز ايراني تصريح مي كند.

آيا اين رسم با سپاه داريوش بزرگ يا حاكمان ايراني آن روزگار به كناره هاي دانوب رسيده است يا آنكه يادگار ارتباط فرهنگي دو ملت در دوران هاي بعدي است ؟ احتمالا" در پاسخ به اين پرسش جز حدس و گمان راهي نداريم. همچنانكه در اورامان نيز روند بازماندن اين رسم آتش افروزي مبهم مي ماند. جز اين كه نظر آقاي و رهرام را باز گوييم كه مردم سني مذهب در آن ناحيه خاص از كردستان از پيوندي كه تشيع با نوروز دارد، بر كنار مانده اندآداب دروان كهنتر را در قالبي منفرد و به صورت تنها حفظ كرده اند چنانكه از آداب و مراسم جشن نوروز، در آن منطقه خاص فقط همين افروختن آتش متداول است. آنچه در اين ميان شايان توجه و ذكر است رسم ( شفاف ) آتش افروزي در نوروز است كه توانش تنوع پذيرفتن و در آمدن به اشكال گوناگون دارد و اين خود نمونه اي است از آيين هاي نوروزي: اين آداب و روسوم پاره پاره ونيز در مجموعه هاي بزرگتر در هر جاي ومكان و در نزد اقوام گوناگون هر بار با ساختني موزون ( شفاف ) پديد مي آيند و با سازگاري يافتن با ديگر باورها و رسم هاي هر گوشه از جهان شكلي متمايز به خود مي گيرندو دوام مي آورند.

بي گمان اين ( شفافيت ) آيين هاي نوروزي ابزار مهمي است كه گسترش و بقاي مراسم اين جشن ملي را تضمين مي كند و آن را فراتر از رنگ هاي محلي و بومي در هر خطه مي برد. اين نياز جهاني و بشري به ضرب آهنگ و نواختي كه زمان را از صورت خطي و تك بعدي بيرون مي آورد و آن را به شكل حلقه اي از تداوم نقش مي زند كه همواره نو مي شود و پس از پايان يافتن، از سر نو به آغاز مي پيوندد، در نوروز تجلي نابي به خود گرفته است و پاره اي از زمان را چنان قداست بخشيده است كه همگاني و فراگير و مقدس هست، اما كوتاه بيني و تعصب را به آن راهي نيست اين دست تاريخ و گرايش تفكر و انديشه ايراني است كه آداب نوروزي را چنان با ظرافت ورنگين طرح زده ( شفاف) گردانيده است هم هماهنگ با خصايصي طبيعي و ذاتي در وجود بشر و هم همساز و همنوا با طبيعت و نو شدن حيات گياهي در آن اين باز اشتراك سرشتي و همگاني مردم است كه طبعا" هماهنگي با طبيعت از مي پسندد. پس دلخواه همه آدميان است كه در بهار، چونان كه طبيعت به همه هديه هايي از برگ سبز و شكوفه و گل ميدهد، ما هم از آن تقليد كنيم وهديه بدهيم وهديه بگيريم همان طور كه برگ و بار درختان نو مي شود، ما هم جامه نو بپوشيم ومانند طبيعت كهنه ها را دور بريزيم و نو را به بازار آوريم

مثالي از اين امكان انطباق و تنوع يافتن آداب و رسوم نوروزي را در رسم تهيه سمنو مي شود ديد . من نمي دانم اين واژه وآداب پختن سمنو از كجا آمده است. امروزه پختن سمنو رسمي است زيبا نيمه مقدس و با اجزايي دلپذير و طعم خاص نوروزي، دوست گرانمايه جناب آقاي دكتر محمود بروجردي اين اطلاع را سوغات آوردند كه سمنو در فنلاند و نواحي مجاور آن هم رواج دارد. آنچه دراينجا مايلم به عرض برسانم، شباهت سمنو است با حلواي موسوم به سن حلواي سن از پختني هاي خاص و آييني زرتشتي است كه به ويژه مراسم در گذشتگان اختصاص دارد.ماده اصلي آن آرد گندمي است كه جوانه زده و خشكانده شده باشد. توجه مي فرماييد كه روياندن جوانه گندم و سپس تهيه خوراكي مخصوص از آن در سمنو هم هست و شباهت نام سمنو و حلواي سن با اين نكته همراه است. احتمال دارد عمل رويانيدن جوانه و سپس خشكاندن آن با اين نام ومعناي مشترك واژه هاي سن و سمنو از نظرگاه زباي مربوط شود. واقعيت هر چه باشد رابطه انتزاعي معيني در بنياد ماده اصلي اين خوردني آييني و طرز تهيه آن مندرج است وآن پيوند دو تصور متضاد زادن و بردن است :جوانه را مي رويانند و پيش از آنكه به گياه بدل شود آن رااز رستن باز مي دارند و در واقع جوانه مي كشند و آن را قرباني مي كنند. اين همان رفتاري است كه با سبزه هاي رويانده در سفر و خوان نوروزي هم انجام مي دهيم :دانه ها را در جايي نامناسب مي كاريم و در روز سيزدهم سال، آن به دور مي اندازيم. در همه ايت موارد ، معناي نمادين شهادت است كه بيان در مي ايد.

شهادت در حقيقت بنياد تاريخي و جوهر اصلي نوروز و جشن نوروز جشن ستايش و تجليل شهادت است :آمدن آدمي با گزينش وانتخاب آگاهانه رنج و درد و تحمل مرگ بر روز زمين به منظور رسيدن به هدفي بر تر از زندگاني و مرگ يعني رستگاري نهايي هستي اين گزيداري و انتخاب است كه نقش متعالي آدمي را در باورهاي كهن ايراني تصوير مي كند و بر اين گزارش مقدس استوار است كه داداراورمزد، آفريننده و خداي جهان جدال نيكي و بدي را در ازل به فروهر مردم نشان داد و نيز رنج زادن ومردن وسودمندي حيات را آدمي را مدد گرفتن از علم مطلق خداوندي و با آگاهي كامل دانسته و آگاهانه سود و خيز زادن و زيستن و جنگيدن با شواهد يمني را برگزيد و برگريد رنج تولد و مرگ در نهايت آن است ارج و قدري از نوع و رنگ شهادت مي بخشد. از گذار اين مفهوم ديرينه سال است كه سمنو با نوروز و گاهنبار پنجه يعني جشن آفرينش انسان در اتصال با نوروز پيوند مي يابد و حلواي سن با مراسم در گذشتگان اين مفاهيم وآيين ها با آنكه از شفافيت صريحي چون رسم افروختن آتش برخوردار نيستند همه در تركيبي موزون و دقيق و رمزين با ظرافت انديشه عظمت آدمي را با زايش جوانه و گياه پيوند مي دهند و با آمدن بهار، پيروزي آدمي را مرگ و جواني را بر پيري شادمانه جشن مي گيرند.

مرگ نبات و زادن رستاخيزي آن رمز جشن بهار و عيد نوروز است اين پنداشته كه از دير باز در اين خطه در زندگان مردم و فرهنگي منطقه حضور داشته است در هزاره اول پيش از ميلاد با باورهاي نياكان مهاجر آريايي ما در هم آميخته و نوروز رابه شكل امروزين آن بنياد نهاده است. به بيان ديگر، مراسمي كه از هزاره هاي پيشين، اقوام هند و اروپايي در بزرگداشت در گذشتگان خاندان ها بر پا مي داشتند با آداب نوروزي در هم آميخت و طرح هاي ظريف و سنجيده و سخت به فرج آيين هاي آن را پديد آورد. اين آيين ها از يك سوي رنگ بومي و محلي دارد و از سوي ديگر وجهي حكومتي و رسمي و ملي. اخبار درباره وجه حكومتي و كشوري برگزاري نوروز را نوشته هاي تاريخي ضبط كرده اند و احتمالا" بازمانده هاي تطور يافته بيت هاي نوروزي در نزد توده هاي مردم و در هر محل و منطقه به صورت زنده دوام يافته است. اين تفكيك را به خوبي در جامعه زرتشتيان ايران مي توان ديد. تا چندي پيش بر اثر محاسبه نكردن كبيسه سال، گاهنبار پنجه به ميان يا اواخر تابستان افتاده بود و آن را به مدت ده روز در آن زمان برگزار مي كردند. پس از آن، روز اورمزد ازماه فروردين مطابق با همان تقويم فرا مي رسيد كه آن را اورمزد روز مردگان مي خواندند و مراسم آن به روشني از جشن نوروز متمايز بود و نوروز يا سال نو ( گويش بهدينان ) را در آغاز سال شمسي و رسمي كشوري جشن مي گرفتند و روزهاي آن، وقت شادي و تفريح جوانان و كودكان و بازي و سرگرمي و چيدن سفره و خواندن نوروزي بود. حال آنكه اورمزد روز مردگان كه آتش افروزي بامدادي به آن اختصاص داشت، رسما" بيشتر عيد مردگان بود و بچه ها فقط يك روز در آن آزادي وبازي و تفريح داشتند واز رخت نو خبري نبود و تلاش و كوششي كه بيست سي سال پيش براي بازگرداندن گاهنبار پنجه ونوروز  آن به جاي اصلي خود آنجام گرفت. عملا" مورد استقبلال مردم واقع نشد و با گذشت زمان نيز اين وحدت را نپذيرفتند و آن را في الواقع باور نكردند و اكنون پنجه را در تابستان هم برگزار مي كنند.

دست سبزي كه در خلق شيوه ها و مراسمي با وجه ملي و عام و جهاني در كار بوده است، به نظر مي رسد كه با روش كشور داري و جهان بيني نخستين شهر ياران هخامنشي انطباق و هماهنگي دارد. در نوروز بين النهريني پيشينه اين اتحاد را در برگزاري مراسم آن در اكتيو مي توان باز ياف و منطقا" بايد بر بنياد آن خصيصه كهن جشن سال نو ايراني با رنگ ملي و به صورت ابزاري براي پيوند و وحدت اقوام و گروه هاي مختلف ساكنان اين كشور شكل گرفته باشد. اينها از گذار مفاهيم و رسم هاي ( شفاف ) به عمل پرداخته اند و توفيق تام يافته اند :

در اين جشن بهاري آيين ها و رسم هاي بسياري هست كه با هدف آشتي ميان افراد و نيز همراهي و همپايي فرهنگ هاي اقوام گوناگون با باورها و عقايد مختلف سازگاري تام دارد و آمادگي آن براي جهاني بودن و عالمگير گشتن به چشم مي خورد. در بنياد اجزاي سازنده مراسم عيد نوروز ايراني، تساهل و آشتي و صفايي همگاني هست كه در هر زمان كه ملت ايران از آن برخوردار شد و بر آن تكيه زد، رونق و ترقي و تعالي فرهنگي و اقتدار ملي و توانگري اقتصادي را به ارمغان دريافت داشت.

گواهي ديگر براي پيشتازي و تلاش فرهنگي ايراني در آشتي و تفاهيم بين المللي و اقدام براي در نور ديدن مرز و حد كشورها و حكومت ها را در اتحادي ميتوان ديد كه طليعه اي خجسته براي ديدارهاي جهاني نيرومندان و ورزشكاران در ميدان هاي مسابقات است. اسن اتحاد فرخنده در سنت عياري كهنسال ايراني نمودار مي گردد. در نزد اين جوانمردان و دلاوران دادخواه و ستيزنده با بيداد و ستم رسم بر اين بوده است كه قرار گرفتن در حيطه دولت و تابعيت از حكومتي خاص و تعلق داشتن به نژاد و قومي مخصوص اصلا"مطرح نباشد. در داستان ديرينه سال سمك عيار در فراسوي مرزها و حدود ممالك و اقوام جوانمرداني پهلوي را از سرزمين هاي بيگانه مي بينيم كه مثلا" شادي خوردگان، يعني ارادتمندان سمك اند، بي آنكه هرگز او را ديده باشند يا تابع شاهي باشند كه سمك فرمانبر اواست. اين اتحاد فقط به پاس نام و آوازه بلند عيار عدالت خواه و عشق يكتاي عياران به مظاهر نيك حيات و اخلاق متعالي جهاني پديد آمده بوده است و اين همان است كه هنوز ما هم به آن عشق مي ورزيم. اخلاق والايي كه ورزشكاران امروزه درميدان هاي بين المللي در تفكر بنيادين و اساسي خود دارند در كتابي چون سمك عيار با شرح بسيار آمده است و به صورت بيانيه پر شكوهي براي نيرومندان و پهلوانان و توانمندان جهان است.

خردمنداني كه درباره سرنوشت بشر با دلسوزي و احساس مسءوليت انديشيده اند جز اين اتحاد ويگانگي شريف و والا راهي براي زندگان خوش همگان بر روي زمين نمي يابند در آداب نوروزي ايراني اين هدف مندرج است و بياني زيبا و نمادين دارد. در اين يگانگي كه هماوازي با طبيعت بنيان غني و جاندار آن است دور انداختن كهنه هاي بي حاصل زدودن خستگي و افسردگي هديه دادن برگ هاي سبز و ساختن خانه شادي بر فراز گذشته هر چه كه هست شيوه ها وپندهاي كهني است كه همواره نوترين ها نيز هست وخواهد ماند. نيز آن گاه كه آتش افروزي نوروزي و اعلام رسيدن بهار نو را به جهان باز مي نگريم علم و درفشي از فروغ روشن بر افراشته ايم كه در نهايت مرز زمان را هم در مي نوردد و ميان خانگيان اين خاكدان از گذشتگان و رفتگان با هستان وزندگان يگانگي و وحدتي بر پا مي كند با آشتي و اميد براي آينده و آيندگان .       

دسته ها : نوروز باستان
دوشنبه بیست و هشتم 12 1391 22:52
اساس اشتقاق نوروز يا « نو » و « روز »


عبدالرحيم بهروزيان
آنگاه كه در پگاه نخستين بامداد از نخستين روز سال نو نقاب شب از پرده آسمان فرو مي افتد و خورشيد درخشان رخساره دلرباي خود را برگيتي و باشندگان آن مي نماياند و آنگاه كه نخستين نسيم بامداد بهاري با بوي خوش نو گلان نو شكفته آذين بخش گستره سبز چمنزارها و مرغزارهاست و غنچه هاي به ناز آرميده در پرنيان سبز نو برگ ها به بانگ و ترانه مرغان به بزم رفته در اوج آبي آسمان نرم نرمك ديده مي گشايند، نوروز، روز نو، روز تازگي و طراوت، روز تولد دوباره گيتي اغاز مي شود، روزي كه تعلق خاطر طبيعت با رنگ سبز است و هستي مفهومي از ميلاد
آيين و جشن ديرپاي نوروز به عنوان بزرگترين جشن ملي ايرانيان در اصل يكي از دو جشن بزرگ آرياييان باستان – در كنار جشن مهرگان است. پيرامون اين آيين كهن و ديرينه تا كنون بسيار گفته و نوشته شده و از ديدگاههاي گوناگون به ماهيت، اصل و اساس و منشا آن پرداخته شده و در حوزه هاي گوناگوني از قبيل داستان هاي ملي و مردمي،ديني اسطوره شناختي ( و تاريخي ) ، فرهنگ عامه و ... توصيف و تفسير گرديده است. در واقع نوروز فراتر از هر گونه وابستگي ديني و اعتقادي، طبقاتي و فردي و .. متعلق به هر فرد دست كم ايراني در هر لباس و مقامي است و بي ترديد راز پايداري آن هم در همين است.
در اين مقاله قصد بر آن است تا از نگاه زبانشناسي- يا بهتر است گفته شود واژه شناسي تطبيقي دو واژه « نو » و « روز » كه ساختار « نوروز » است در زبان ها و گويش هاي مختلف بيان و بررسي شود. باتوجه به اينكه فارسي شاخه اي از زبان هاي ايراني و ان هم شعبه اي از ايراني كهن و خود شاخه اي از هند و آريائي و اين هم به نوبه خود از شعبه هاي مهم هند و اروپايي مادر است، در ذكر وبيان شواهد، اين سلسله و ترتيب رعايت مي شود.

1- نو :

پهلوي زردشتي ( CPD.61) nog« نو تازه جديد »، nog-roz« نوروز »، (ag) nog=zad« نوزاد»، فارسي ميانه مانوي (WMP.63) nwg« نو» ، nwg-mh« ماه نو » پارتي ميانه مانوي (ib.63) nwg« نو» سغدي مانوي( قريب 6188) nwyyبودايي ( 6115)nwyمانوي، مسيحي ( 6018) ( h) nwy« نو» مسيحي (6125) nwc( 6172) nwy  « نو ، نوين » ( 6187) ( nwy(t)« نو مذهبان، غسل تعميدشدگان، نوشدگان، مانوي( 6130) nwgrwc« نوروز»( 5825) nwsrdyc« ماه اول سال ( بيروني: نوسرد)، ( 6183) nwym( 5828) my nwy( 5830) nwyswncmy« ماه نو » ختني س( DKS.176) – navaka« نو آموز، نوچه »، ( 189) nuvaraنو ( 193)nauha« نو » nauha-salye« سالنو » سغدي مانوي ( 7788) ptnwk(w)ptnwy(y)« دوباره از نو » مسيحي ( 6108) nwqrqy« نوآوري، تجديد نظر » اوستايي ( AIW.1044) nava« نو ، تازه ، جديد » nava.mahya-(1046)« ماه نو ، پشتو nawai« نو » شغني naw,nuيزغلاميnugسريكلي nujارموري nyow,nuwپراچي no« نو» يدغه اي nowoyoسنگيچي nuwok« نو» nauroz(a)« نوروز» آسي ديگوري، ايروني nog,nuog,nauag« نو » ارمني عاريتي nauasard« نخستين ماه » سرياني عاريتي nausard-a« انگور زودرس» nausarder« نخستين يكشنبه سال نو »، آرامي عاريتي nwsrdy« سال نو » ايغوري عاريتي nwsroyc« ماه اول سال ».
هند و آريايي nava- ( Turner,6983) }« نو، جوان برنا» navaka« نو » پالي navanavaka-« نو » اشوكن nava« نو » پراكريت na(v)a« نو » دماكي nama« نو » اشكون nunaويگالي nugeدمكي nu(w)aپشه ، دره اي « نو » نو لورواني ( پشه اي ) nungaو گلي noga  « نو » آرتي ( پشه اي ) nago  و تپوري nunga« نو » خوري Noy« نو نخستين روز هر ماه قمري »، گلشه اي رمبوري nhok« نو» بشكريم nim , nam  ( مونث ) توروالي ( دردي ) nam« نو » nem( مونث ) « ماه نو »فلوره اي( دردي ) nawnو nao« نو » شينايي( دردي) گلگتيnaii,nauwo,navu( مونث) « نو» كوهستاني ، گوريسي na« نو » كشميري novسندي nao( مذكر ) نخستين خورش غلبه جديد ( اولين برداشت فصل) لهندايي nava« نو» آوانكاري ( لهندايي) navva « نو » lava« جوان » پنجابي nava « نو» بهاري غربي جونساريno« نو » بنگالي na« جوان » nal« گوساله ماده » آريايي lua,nua« نو، جوان» اودهي nava« نو » لخيمپوري nai« نو» هندي nai, nawa( مونث) مارواني navo  « نو» گجراتي navuمراتي navaكنكني nave« نو» سنهالي navaنو جوان
هند و اروپايي مادر ( pok.ii.324) neuios,neuos« نو ، تازه جديد» سنسكريت nava  « نو» ( = اوستايي – nava) نو يوناني neos، لاتين novusنو ليتواني كهن navasپروسي كهن يوناني nelosگالي ( اسپانياني كهن ) novio,dunum, nevio  شهر نو شهر جديد ، ( معادل: فارسي: نوشهر ، انگليسي، new- cityآلماني ، neuen-burg) ايرلندي كهن ، كيمري newyddگتيniujis  « نو» ايسلندي كهن nyrژرمني علياي كهن، سكسوني كهن niuwiانگلوسكسوني nlweو novare« نو» ليتواني naujasنو ، يوناني nearosارمني norنو يوناني neaoلاتين novare« نو،نوار كردن ، تازه كردن » آلماني erneuenدر فارسي نوار ( navar) در تركيب: نو نوار ) ، يوناني neoter= لاتين novitas« تازگي، طراوت، جواني، » سنسمريت – navina« نو» يوناني ، لاتين novicius« نو،نو آموز، » روسي novikz« نو آموز».
در برخي زبان هاي زنده: انگليسي new( انگوسكسوني neowe) فرانسه nouveau، neuf« نو» آلماني neu« نو» انگليسي neoفرانسه neoآلماني neo« نو ( در تركيب )»، انگليسي neonآلماني neuenانگليسي neotericو misoneismانگليسي aneroid« بي آب، خشك» بنابر اين neronآب فرانسه aneroideانگليسي novaفرانسه nouveauانگليسي novelفرانسه nouveleآلماني novelleانگليسي novellynoviceفرانسه noviceانگليسي novercal, renovate, innovate« نامادري» ( لاتين noverca« زن پدر، نا مادري»، در اصل به معني « زن نو، مادر نو » ).
درفارسي « نو» با تركيب هاي گوناگون آن و ريشه neuios, neuesدر هند و اروپايي مادر) با واژه « نون» و جزء دوم واژه « اكنون» و نيز جزء دوم در واژه « هنوز » ( ha-nu-zپهلوي زردشتي ahanuzهنوز ) و در هند و اروپايي ريشه با يكديگر خويشاوند و از يك خانواده اند از نظر « معني شناختي) نيز « نو نو صفت ذاتي زمان حال است  به عبارتي هر زمان حال و كنوني ويژگي « نوين بودن » رادرون خود دارد. به ديگر سخن ماهيت نو بودن تنها رد چار چوب زمان حال است كه مفهوم پيدا مي كند و بنابر اين نو و زمان حال دو تعبير از يك كالبد و پيكر است براي درك اين موضوع به نقل تفضيلي چند واژه پرداخته مي شود فارسي : نون ( nunاكنون حالا، الان ) اكنون ( جزء دوم) هنوز ( جزء دوم ) و پهلوي زردشتي ( Mpii143CPD61) اكنون ، نوين، CPD6ahanuzهنوز ( Npii10) ahanun-icاكنون هنوز فارسي ميانه مانوي ( WMP63) اكنون hnwn0cهنوز hnwnاكنون يهوديي فارسيnwnسغدي بودايي مانوي ( قريب 6135) مسيحي ( 6136) nwqrبوداييnwrcyq(6143)  اكنون اوستايي nu( Aiw.1088Sq) بودايي پارسي باستان nuran( kent194) اكنون خورزمي nwrاكنون يغنابي nur، اشكون napocere« پسين پريروز، چهار روز پيش هندو واروپايي مادر ( pokii340) اكنون سنسكريت nu,nu « اكنون» ( = اوستايي nuيوناني nu) nutana« كنوني، حال نو، نوجوان، برنا »، nunamآكنون از حالا، از اين به بعد » ، ليتواني nunai« اكنون » اسلاوي كهن nyneژرمني كهن neujaانگلوسكسوني nuانگليسي nowالمانيnun« اكنون».

2. روز


پهلوي زردشتي ( CPD.72) roz« روز » مشتقات rozag« روزه » rozgar« زمانه، روزگار». « روزي roz-saban« روز و شب شبانه روي » ، rozwarag« روزانه » فارسي و پارتي ميانه مانوي روز فارسي ميانه مانوي rwzروز rwcyst, rwcدرخشيدن ، rwcgدرخشان، rwcgروزه پارتي ميانه مانوي، « درخشيدن، روشن شدن، از ديگر مشتقات اين ريشه ، واژه « روشن » با مشتقات و تركيبات آن در فارسي است:
پهلوي زردشتي ( CPD.72) « روشن : روشني ، مشتقات ديگر rosn,rosnagآشكار rosngar« روشنگر» پازند « روشن » پارتي كتيبه اي (GIPP.63) Rwsn« اسم خاص» فارسي و پارتي ميانه مانوي ( WMp.79) « روشن درخشان» rwsn« نور» پارتي ميانه مانوي rwsngr« روشنگر» rwsnxw« جهان روشني» « روشني ، روشنايي» ، فارسي ميانه مانوي ( rwsnygr(80)) rwsnyh« روشني» فارسي و پارتي ميانه مانوي rwsnshr« ايزد روشن هر سومين فرستاده ، سغدي بودايي ( قريب، rwysn(8571)rywsn-( 8598)بودايي « روشني ، درخشش، مانويrwxsnyromn(8605)بودايي    rywsny( 8484  « روشنگر» -  ( = ژرمني عليا كهن lougانگوسكسوني lieg، ايسلندي كهن leygrاسلاوي loka,lucz« جا، مكان» ( = لاتين lucusليتواني laukas« ميدان ، حوزه، »ژرمني علياي كهن loh« حوزه،ميدان» rocaدرخشان ( يوناني leukos) ليتواني laukas) ruca« روشن » ( = يوناني amfi-luke, luko- fosكيمري am- lwgايسلندي كهن « شعله » « نور » روشني، درخشش ( = پروسي كهن luckis) افروختن روشن كردن » كيمري llug« درخشش، درخشندگي» ايرلندي كهن luchair« در خشش ، برق »، luaichtide« درخشان»، locharn, luacharn« چراغ، فانوس،»، كيمري ايرلندي كهن locheكرنوالي lugarn« برق درخشش » گالي loucetius ,leucetius« لقب مارس » ايرلندي كهن loche« آذرخش» كيمري lluched ، كرنوالي golowنور » كميري lleuad« ماه» گالي luguدر lugoues- lugudunumگتي ، liuhap« نور ، ژدمني علياي كهن ، سكسوني كهن، liohtآلماني نو lichtروشن روشني ، انگوسكسوني leoht « نور، روشني »، گتي lauhatjanآلماني نو « درخشيدن» ژرمني علياي كهن lohazzen lougazzen« شعله ور شدن » انگلوسكسونيliegetu« برق آذرخش» ژرمني علياي كهن loug,laucانگلوسكسوني liegايسلندي كهن leygr« شعله آتش » logiفريسي كهنloga« شعله » ايسلندي كهن loki«خداي آتش» ، ژرمني علياي ميانه hohe« شعله » ايسلندي كهن ljomi، سكسوني كهن liomoانگلوسكسوني leoma« درخشش»، گتيlauhmuni« شعله آذرخش » انگليسي نو Levin« آذرخش» ، ايسلندي كهن logn« سكوت»، ljori« نور، لوله دودكش پشت بام، » نروژي ljor« شكاف ابر» ، ljora« صاف شدن» ايسلندي كهن ljos« نور» lysa« درخشيدن، روشن شدن» انگلوسكسوني lioxan,lixan« درخشيدن» ليتواني laukas,luckis« فضاي باز»، اسلووني luc«نور» روسي lucz« شعاع، پرتوه، luca« تراشه چوب كاج »، چچني louc« درخت كاج» اسلاوي luna«ماه»، ايرلندي ميانه loch« سياه » كيمري llwg« زرد تيره»، llug« سياه » ( بي درخشش، بي نور ) ، ايرلندي كهن lon« طرقه، چكاوك»، ژرمني علياي كهن listera« چكاوك، طرقه» تخاري(ب) «نگريستن، ديدن»، يوناني leussoديدن» كيمري go-lwgديدن» ليتواني laukti, laukia« زير نظر داشتن، مواظب كسي بودن»، lukestis« انتظار داشتن»، لتوني lukut« تماشا كردن»، پروسي كهن laukit« كاويدن، جستجوكردن»، اسلووني lukati« جاسوسي كردم»، سنسكريت rusant« روشن، سفيد»، روسي lysyj« گل كچل » انگليسي كهن liht,leoht«روشنايي، نور»، انگليسي light: لاتين lux  « روشني»، انگليسي lux,lucy,lucina,Luciferفرانسهlucie,Luciferلاتين lumen« روشنايي، نور»، انگليسي luminos, lumen,limnفرانسه، luminaire,lumiereلاتينlustrum«غسل،تطهير»، انگليسي lustrum,lusterلاتين lucubrare« زير نور چراغ كار كردن»، انگليسي lucubrateلاتين luna  « ماه»، انگليسي lune,lunar,luna,lunaفرانسه lunaireيوناني lussa« ديوانگي، هاري»، (ماخوذ از روشني، سرخي و گشادي چشمها در اين حالت)، انگليسي lytta,alyssumيوناني lukhnos« چراغ، فانوس»، انگليسيlinkو lychnis: ژرمني lugonدر نروژي كهن logi« شعله ، آتش»، انگليسي lokiلاتين lucernaچراغ ، انگليسي Lucerneفرانسه luzerneهندوآريايي ( Turner,10755) « روشن» محبوب، rukti(10756)« روشني» ruc  درخشيدن»، ruci-(10762)« روشني » زيبايي، حسن»، پالي ruci« روشني» پراكريت ruiزيبايي (10763)rucita« روشني » خوري rost« نور ، درخشش» rosti« روشني روز، روز روشن » توروالي ( دردي) zut« صبح» بشكريت ret,red« فردا»، roca-(10831)« درخشش»، rocate(10832)«درخشيدن»، پالي rocati« درخشيدنrocls-(10833)«نور، درخشش»، rocasپراكريت roi  « نور» گوربتي ruc  « صبح» ، پشه اي zoi-zalدرخت كاج، rocya-(10835)« درخشان» گوربتي rucو roc« پگاه».

 

دسته ها : نوروز باستان
يکشنبه بیستم 12 1391 20:4

پيدايش جشن نوروزي

جشن نوروزي

رويش و زايش، تازگي و نوشدن، همه از ويژگي‌هاي نخستين روز از نخستين فصل سال است كه ما به آن نوروز مي‌گوييم؛ همان روزي كه عمرش شايد به قدمت تمامي نسل‌ها و آدم‌ها و به بزرگي همه‌ي تمدن‌ها و فرهنگ‌هايي است كه آمده‌اند و رفته‌اند. نوروز هم يكي از آيين‌هايي است كه با وجود همه‌ي ناملايمات و افت و خيزها. تاريخ خودش را حفظ كرده است و درست سالي يك بار به سراغ‌مان مي‌آيد تا ما را از روز مرگي در بياورد و نهيب بزند كه:

«اين است معجزه‌ي طبيعت»

مدت برگزاري جشن‌هايي مثل مهرگان، يلدا، سده و بسياري ديگر، معمولاً يك روز يا يك شب بيشتر نبوده است؛ ولي جشن نورزو دست‌كم يك يا دو هفته ادامه دارد

جشن نوروزي

پيدايش جشن نوروز

در ادبيات فارسي، شاعران و نويسندگان قرن چهارم و پنجم هجري، مثل فردوسي، منوچهري، عنصري، بيروني و... و بسياري ديگر كه منبع تاريخي و اسطوره‌اي آنها بي‌گمان ادبيات پيش از اسلام بوده، نوروز و برگزاري جشن نوروز را از زمان پادشاهي جمشيد مي‌دانند.

 

روزها يا ماه جشن نوروز

مدت برگزاري جشن‌هايي مثل مهرگان، يلدا، سده و بسياري ديگر، معمولاً يك روز يا يك شب بيشتر نبوده است؛ ولي جشن نورزو دست‌كم يك يا دو هفته ادامه دارد. ابوريحان بيروني مدت برگزاري جشن نوروز را پس از جمشيد، يك ماه مي‌نويسد.

 

برگرفته از مجله: سلام بچه‌ها

تنظيم براي تبيان: مريم فروزان كيا

دسته ها : نوروز باستان
پنج شنبه دهم 12 1391 17:59

جشن نوروز

قسمت نخست

 

بزرگترين جشن ملي ايران كه در نخستين روز از نخستين ماه سال خورشيدي آن‌گاه كه آفتاب جهانتاب به برج حمل انتقال يابد و روز و شب برابر گردد ـ آغاز مي‌شود در ادبيات پارسي گاه به نام «جشن فروردين» خوانده مي‌شود:

جشن فرخنده فروردين است

روز بازار گل و نسرين است

و گاه «جشن بهار» يا «بهار جشن»:

بهار سال غلام بهار جشن ملك

كه هم به طبع غلامست و هم بطوع غلام

و بيشتر به نام «نوروز» معروف است:

بر لشگر زمستان نوروز نامدار

كرده است راي تاختن و قصد كارزار

 

جشن سال نو نزد آريائيان

جشن

اين جشن در اصل يكي از دو جشن سالآريائي بود: آريائيان در اعصار باستاني دو فصل گرما و سرما داشتند. فصل گرما شامل بهار و تابستان و فصل سرما شامل پائيز و زمستان مي‌شد. فصل سرما در اوستائي زيمه Zima و فصل گرما همه Hama خوانده شده. در زماني بسيار كهن فصل سرما شامل ده ماه و فصل گرما شامل دو ماه بود، چنان‌كه در ونديداد فرگرد اول بند 2 و 3 آمده، ولي بعدها در دو فصل مزبور تغييري پديدار گشت چه تابستان داراي هفت ماه و زمستان پنج ماه گرديد، چنان‌كه اين امر نيز در شرح بندهاي نامبرده از ونديداد مسطور است.

در هريك از اين دو فصل جشني برپا مي‌داشتند كه هر دو آغاز سال نو به شمار مي‌رفته: نخست جشني كه به هنگام آغاز فصل گرما ـ يعني وقتي كه گله‌ها را از آغل‌ها به چمن‌هاي سبز و خرم مي‌كشانيدند و از ديدن چهره دل آراي خورشيد شاد و خرم مي‌شدند ـ و ديگر در آغاز فصل سرما كه گله را به آغل كشانيده توشه روزگار سرما را تهيه مي‌ديدند.

 

نوروز و مهرگان

از يك طرف مي‌بينيم كه در عهد هند و اروپائي سال از اول تابستان «انقلاب صيفي» و با ماه تير آغاز مي‌شده و دليل آن لغت (ميذيايري) است كه اسم گاهنبار پنجم از شش گاهنبار (جشن) سال است. اين جشن در حوالي «انقلاب شتوي» برپا مي‌شده و معناي لغوي آن «نيمه سال» است. از بيان بندهشن پهلوي چنين بر مي‌آيد كه (ميذيايري) در اصل در حوالي انقلاب شتوي (اول جدي) و بنابراين اول سال در حوالي انقلاب صيفي (اول سرطان) و مطابق (ميذيايري شم) بوده است.

از سوي ديگر در مي‌يابيم كه در زماني سال با اول تابستان شروع مي‌شد ولي نه با تيرماه، بلكه با فروردين ماه ـ بيروني، اول سال ايرانيان را در فروردين و در انقلاب صيفي مي‌داند و اعياد خوارزمي نيز مؤيد اين مدعا است. مسعودي در التنبيه و الاشراف گويد: «آغاز سال ايرانيان در اول تابستان و مهرگان در آغاز فصل زمستان بوده است.»

 در نوروزنامه منسوب به خيام آمده.: «فروردين آن روز [سي سال گذشته از پادشاهي گشتاسب كه زردشت بيرون آمد] آفتاب به اول سرطان قرار كرد و جشن كرد.»

 در كتاب التاج منسوب به جاحظ آمده: «نوروز و مهرگان دو فصل سال هستند: مهرگان دخول زمستان و فصل سرما است و نوروز اذن دخول فصل گرما است.»

 

هنگام جشن

جشن

قرائني در دست است كه مي‌رساند اين جشن در عهد قديم، يعني به هنگام تدوين بخش كهن اوستا نيز در آغاز برج حمل يعني اول بهار برپا مي‌شده و شايد به نحوي كه اكنون بر ما معلوم نيست آن را رد اول برج مزبور ثابت نگاه مي‌داشتند ـ مطابق حدس بعضي از خاورشناسان در عهد داريوش اول و اواخر پادشاهي او (در حدود 505ق‌م)، در هنگامي كه تقويم اوستائي يعني سال فروردين تا اسفندارمذ بجاي تقويم باستاني و سالي كه ماههاي آن «باگايادي» و «گرماپادا» و غيره بود و از اوايل پائيز شروع مي‌شد، رسماً در كشور ايران پذيرفته شد، ترتيب كبيسه سال معمولي به هم خورد و فقط در سال مذهبي و براي امور ديني و روحاني كبيسه را مراعات مي‌كردند ولي از آن زمان به بعد سال رسمي ناقص و غيرثابت شده است ـ برخي ديگر از انديشمندان برآنند كه اين ترتيب در زمان داريوش دوم (يعني در سال 411ق.م) به عمل آمده است.

چنانكه از تواريخ بر مي‌آيد، در عهد ساسانيان نوروز ـ يعني روز اول سال ايراني و نخستين روز فروردين ماه در اول فصل بهار نبود بلكه مانند عيد فطر و عيد اضحي در ميان مسلمانان، آن هم در فصول مي‌گشت.

در سال يازدهم هجرت كه مبدأ تاريخ يزدگردي و مصادف با جلوس يزدگرد پسر شهريار آخرين شاهنشاه ساساني است، نوروز در شانزدهم حزيران رومي (ژوئن فرنگي) يعني نزديك به اول تابستان بود و از آن تاريخ به اين طرف به تدريج هر چهار سال يك روز عقب‌تر ماند، تا در حدود سال 392 هجري، نوروز به اول حمل رسيد ـ در سال 467 هجري نوروز در بيست و سوم برج حوت يعني هفده روز به پايان زمستان مانده واقع بود ـ در اين هنگام جلال‌الدين ملكشاه سلجوقي (465-485) ترتيب تقويم جديد جلالي را بنا نهاد و نوروز را در روز اول بهار كه موقع نجومي تحويل آفتاب به برج حمل است ـ قرار داده و ثابت نگاهداشت. بدين طريق كه قرار شد در هر چهار سال يك بار سال را به 366 روز بشمرند و پس از تكرار اين عمل هفت بار يعني پس از هفت مرتبه چهار سال (يا 28 سال) بار هشتم به جاي اينكه سال چهارم را 366 روز حساب كنند با سال پنجم (يعني درواقع با سال سي و سوم از آغاز حمل) اين معامله را بكنندو بدين ترتيب روي هم رفته سال جلالي نزديك‌ترين سال‌هاي دنيا به سال خورشيدي حقيقي كه 365 روز و 5 ساعت و 48 دقيقه و 46 ثانيه است مي‌شود.

 

جشن فروردين و فروردگان

جشن

فروردين از ريشه فرور و فرورد است كه از يك واژه  پارسي باستان به ما رسيده: در سنگ نبشته بهستان (بيستون) داريوش بزرگ يكي از هماوردان خود را به نام فراورتي Faravarti ياد كرده. دومين پادشاه ماد نيز فرودتي نام داشته و پدر دياكو سردودمان پادشاهان ماد هم كه در 713ق.م به تخت شاهي جلوس كرد همين نام را داشته، فرودتي با واژه اوستائي فروشي Farvashi و پهلوي فروهر Farvahr برابر است. در اوستا فروشي يكي از نيروهاي نهاني است كه پس از درگذشت آدمي با روان و دين از تن جدا گشته به سوي جهان مينوي گرايد. هيأت واژه (فروردين) از هيأت اوستائي در حالت اضافه در جمع مؤنث اتخاذ شده، چه در اوستا اين تركيب هميشه با واژه اشاون ashâvan آمده به معني فرودهاي پاكان، فروهرهاي نيرومند پارسيان ـ بنابراين در كلمه فارسي (فروردين) مضاف‌اليه آنكه (پاكان) باشد افتاده است.

اما فروردگان مركب است از همان فرورد و گان پسوند نسبت و اتصاف. اين لغت به جشن ويژه ارواح در گذشتگان اطلاق مي‌شده و آن هنگام نزول فروهران است از آسمان براي ديدن بازماندگان. نظير آن در ديگر اديان كهن و نو نيز ديده مي‌شود و آن را (عيد اموات) گويند. در نزد هندوان ستايش نياكان (پيتارا Pitara) شباهتي به اين جشن ايراني دارد ـ روميان نيز ارواح مردگان را به نام Manes خداياني به تصور درآورده فديه نثار آنان مي‌كردند و معتقد بودند پس از آنكه تن به خاك سپرده شد، روان به مقامي ارجمند خواهد رسيد، از اين‌رو در گورستان‌ها، در ماه فوريه جشني براي مردگان برپا مي‌كردند و فديه مي‌دادند. بعضي مدت جشن فروردگان را پنج روز و برخي ده روز دانسته‌اند. اين عيد كه اكنون پارسيان هند آن را «مقتات» مي‌نامند در ايران به نام فروردگان و فرورديگان و معرب آنها فروردجان و فرورديجان از لغات پهلوي فردگان و پردگان و پردجان و به اصطلاح ادبي فروردكان ناميده شده و ريشه آنها از لغت اوستائي فرورتي و فروشي است كه در بالا گذشت.

بنابر مشهور، اين عيد ده روز بوده كه در اصل عبارت بوده است از پنج روز آخر ماه دوازدهم با پنج روز الحاقي اندر گاه و در اواخر عهد ساسانيان و همچنين نزد اغلب زرتشتيان قرون نخستين اسلام پنج روز آخر ماه آبان با پنج روز اندرگاه كه پس از آخر آبان مي‌آمده است. از خود اوستا مستفاد مي‌شود كه اين عيد از زمان قديم ده روز بوده است چه در «يشت 13 بند 49» مدت نزول ارواح را ده روز مي‌شمارد ولي معذلك ممكن و بلكه محتمل است هنگامي كه خمسه مسترقه در جلو دي ماه بوده پنج روز پايان اسفندارمذ، يعني از 26 تا 30 آن ماه عيد بازگشت ارواح به منازل خودشان بوده است و چون خمسه را بعدها به آخر اسفندارمذ نقل كردند بعضي چون فروردگان را در واقع آخرين پنج روز قبل از فروردين مي‌دانستند همان خمسه را فروردگان شمردند و برخي ديگر بنابر همان سنت جاري قديم پنج روز آخر اسفندارمز را فروردگان گرفتند و عاقبت چنان‌كه بيروني نوشته: «از آنجا كه اين ايام در آئين مذهبي اهميت بسيار داشته و از زرتشتيان نمي‌بايست فوت شود عمل به احتياط كردند و هر دو پنج روز يعني همه ده روز را جشن گرفتند.»

فروردگان كه در پايان سال گرفته مي‌شد ظاهراً در واقع روزهاي عزا و ماتم بوده نه جشن شادي، چنان‌كه بيروني راجع به همين روزهاي آخر سال نزد سغديان گويد: «در آخر ماه دوازدهم (خشوم) اهل سغد براي اموات قديم خود گريه و نوحه‌سرائي كنند چهره‌هاي خود را بخراشند و براي مردگان خوردني‌ها و آشاميدني‌ها گذارند و ظاهراً به همين جهت جشن نوروز كه پس از آن مي‌آيد روز شادي بزرگ بوده (علاوه بر آنكه جشن آغاز سال محسوب مي‌شده).»

كلمه جشن هم كه در اين اصطلاح به كار رفته با (يشتن) پهلوي و (يزشن) پازند و (يسنا) و (يشت) اوستائي از يك ريشه و به معني نيايش و ستايش و مجازاً برپا داشتن آئين و رسوم و تشريفات (اعم از سوگ و سور) است.

ادامه دارد... 

دكتر محمد معين- برگرفته از كتاب ستاره شمال، ياد واره دكتر محمد معين، به كوشش: دكتر كيانوش كياني- محمد حسن اصغر نيا، تهران، 1386

تهيه و تنظيم : بخش ادبيات تبيان

دسته ها : نوروز باستان
پنج شنبه دهم 12 1391 17:53

به گزارش خبرگزاري قرآني ايران(ايكنا) شعبه فارس، حجت الاسلام حمزه عبدي، رئيس اداره تبليغات اسلامي فيروزآباد امروز دوشنبه، هفتم اسفندماه در ديدار با رئيس شوراي هيئات مذهبي اين شهرستان گفت: از جمله وظائف شوراي هيئات مذهبي برنامه ريزي و هماهنگي در امر برگزاري مراسم و مناسبت هاي مذهبي است.

وي با اشاره به تقارن ايام نوروز با ايام دهه فاطميه، تصريح كرد: شايسته است قبل از ورود به سال نو شوراي هيئات مذهبي برنامه هاي فرهنگي و مذهبي خود را تدوين كند.

حجت الاسلام عبدي اظهار كرد: مردم به احياي ارزش هاي اسلامي علاقه مند هستند و چنانچه برنامه هاي فرهنگي و مراسم مذهبي پربار و محتوا باشد مشاركت مردم بيشتر خواهد بود.

رئيس اداره تبليغات اسلامي فيروزآباد بيان كرد: به بركت نظام اسلامي و حضور آگاهانه مردم و برنامه ريزي خوب تشكل هاي اسلامي برگزاري مراسم و مناسبت هاي ملي و مذهبي در سال جاري از رشد چشمگيري برخوردار بود و در سال آتي اين برنامه ها بايد ادامه يابد.

وي خاطرنشان كرد: با هماهنگي دفتر امام جمعه، حوزه علميه و ساير تشكل هاي مذهبي ايام فاطميه از تاريخ سوم فروردين سال 92 الي هشتم فروردين ما ...

دسته ها : نوروز باستان
چهارشنبه نهم 12 1391 23:27

آغاز سال نو در دوره هخامنشي

شاهرخ رزمجو

 

نوروز جشني بسيار كهنسال است و بسي كهن تر از هزاره ها و حكومت ها.

آيا هخامنشي چنين جشني براي آغاز سال نو داشته اند و آيا همواره روز يكم فروردين و لحظه اعتدال بهاري و ورودي آفتاب به برج حمل ( بره ) را زمان برگزاري اين جشن مي دانسته اند؟ براي پاسخ به چنين پرسش هايي بايد نگاهي به تقويم هخامنشي انداخت . در تقويم هخامنشي با توجه به كتيبه هاي به دست آمده مانند سالنامه هاي بابلي و همچنين متن هاي خزانه و باروي تخت جمشيد مي توان به دقت و به طور كامل زمان آغاز هر يك از ماهها و همچنين زمان دقيق كبيسه ها و آغاز سال نو را تعيين كرد. زمان نوروز همواره برابر آغاز ورود آفتاب به برج حمل ( بره ) دانسته شده كه زمان دقيق اعتدال بهاري نيز هست. دست كم از دوره ساساني چنين مداركي در دست است. اين زمان يكم فروردين و برابر با 21 مارس در تقويم ميلادي است. بنابر اين بايد انتظار داشت كه در تقويم هخامنشي آغاز روز يكم از ماه يكم هر سال برابر با يكم فروردين با 21 مارس باشد.

نخست از نظر زماني بايد بدانيم كه روز آغاز سال نو در دوره هخامنشي چه زماني بوده است؟ آن طور كه از كتيبه هاي دوران هخامنشي بر مي آيد زمان آغاز سال نو زمان مشخص و دقيقي نداشته بلكه متغير بوده و دلايل آن بسيار پچيده است. بنابر مدارك باقي مانده در سرتاسر دوران هخامنشي، زمان آغاز سال نو در دوره هخامنشي از 21 اسفند ماه ( 12 مارس ) تا 9 ارديبهشت ( 29 آوريل ) در نوسان بوده، ولي به طور كلي يك محدوده زماني از يكم فروردين ( 21 مارس ) تا سوم ارديبهشت ( 23 آوريل) را در بر مي گرفته است. بر اساس مدارك مي بينيم كه در سرتاسر دوران هخامنشي سالي كه شروع سال نو در 21 مارس ثبت شده سال سوم پادشاهي كمبوجيه است .

آمار نشان مي دهند كه بيشترين روزي كه در آن سال آغاز گشته روز 29 فروردين ماه ( 18 آوريل ) بوده و پس از آن بيشترين آمار براي روز آغاز سال نو، روزهاي نهم، يازدهم و نوزدهم فروردين ماه كنوني بوده است. نمودار زير نشان دهنده روزهاي آغاز سال نو و تعداد كامل آنها در زمان پادشاهان هخامنشي است.

در تقويم هخامنشي بر اساس محاسبه هاي بابلي ها، هر چند سال يكبار يك ماه كبيسه را به ماه ششم يا ماه دوازدهم اضافه مي كرده اند، كه در اين ميان آغاز روز اول ماه سيزدهم يا همان ماه كبيسه دوم نشان مي دهد كه آغاز اين ماه در روز يكم فروردين و چند روز پيرامون آن نگاه داشته مي شده است. در دوره هخامنشي 9 بار ماه سيزدهم در سال هاي كبيسه با روز يكم فروردين آغاز شده است . با اينكه مدارك به جا مانده از دوره هخامنشي يك محدوده زماني متغير را براي آغاز سال نو نشان مي دهند اما در اين شكي نيست كه سال نو در دوره هخامنشي ( يا دست كم سال اداري و رسمي ) با بهار آغاز مي شده است. اين گردش زماني بر اساس محاسبه هاي مشتركي بوده كه بيشتر در بابل و توسط كاهنان بابلي و مغان ايراني ساكن بايل انجام مي گرفته است گزارش هاي بسياري گوياي حضور مغان ايراني در بابل است و آنچنانكه مي دانيم كارهاي رصدي نجومي، تقويم و گاهشماري همواره در دست روحانيون بوده است.

در تخت جمشيد مدرك و نوشته مستندي در دست نيست كه نشان دهنده برگزاري نوروز در تخت جمشيد باشد، اما نمي توان پذيرفت كه با شروع بهار و زنده شدن طبيعت و آغاز سالي تازه، هيچ مراسمي برگزار نمي شده . اكنون مي توان به بررسي نمونه هايي چند پرداخت تا در اين زمينه راهگشا باشند.

تالار آپادانا در تخت جمشيد يكي از بزرگترين و مهم ترين ساختمان هاي سكوي تخت جمشيد است و از جمله نخستين طرح هاي ساختماني پياده شده در اين مجموعه بوده است. اين كاخ به خوبي نشان مي دهد كه به عنوان يك تالار بار يا كاخ تشريفاتي ساخته شده و طرح و ساخت آن در زمان داريوش و خشايارشا انجام گرفته است. ديواره داخلي پلكان شمالي و شرقي آن داراي نقوش برجسته بسيار زيبايي است كه مي توان آنها را به چند گروه تقسيم كرد. نخست سربازان ايلامي هستند ودر پشت سر آنان به عنوان گروه دوم بزرگان و بلند پايگان پارسي و مادي هستند كه به صورت يك در ميان به سوي پلكان مياني در حال حركت هستند. آنان در حال گفتگو با يكديگر و يك همراهي دوستانه هستند برخي دستان يكديگر را گرفته اند و برخي برگشته و با كسي كه دست بر شانه آنها گذاشته مشغول صحبت هستند. البته حالت گفتگو تصوير نشده بلكه به بيننده القاء مي شود. بيشتر اين بزرگان شاخه اي از يك گل نيلوفر آبي در دست دارند. در پلكان مياني اين ساختمان دو نقش بر جسته وجود داشت كه بعدها از جاي خود بيرون آورده شده و به تالار خزانه برده شده و در آنجا نصب گرديده است. اين نقش كه اكنون به نقش بار عام خزانه معروف است و دراصل از آن تالار آپادانا بوده صحنه بار در برابر پادشاه است و آن طور كه شواهد نشان داده اند اين شاه خشايارشاست مه داريوش شاه و وليعهد هر دو در اين صحنه گلي در دست دارند، گر چه اين نقش بعدها به صورت يك نقش ثابت هميشگي و تشريفاتي هخامنشي در آمد، اما در بسياري از اين نقوش كه جزييات و حالت ها به خوبي رعايت شده و حالتي طبيعت گرايانه را به تصوير كشيده اند گوياي اين است كه همگي اين افراد با گلهايي كه در دست دارند بايد در زماني در اين حالت حاضر مي شده اند كه فصل و زماني مناسب براي رويش گل بوده ( بحث مصنوعي بودن اين گلها به دلايل گوناگون مردود است ) . آن طور كه از گزارش هاي تاريخي بر مي آيد، ايرانيان همواره به باغ ها و پرديس ها توجه ويژه اي داشته اند ، حفاري هاي پاسارگاد نيز نشان داد كه كاخ هاي هخامنشي پاسارگاد در ميان باغ ها و جويبارها قرار داشتند. سراسر تخت جمشيد نيز آكنده از نقش گلها و گياهان است. بنابر اين وجود اين گلها مي تواند گوياي اين باشد كه محصول همين باغ ها بوده اند، حياط ها و باغ هايي كه شايد در پايين سكوي كاخ ها قرار دادشته و گياهان مورد نياز توسط باغبانان سلطنتي در آنها كاشته مي شده است. از نظر زماني هنوز هم بهترين زمان براي شكوفايي گل ها در فارس، ماه فروردين وارديبهشت است، به ويژه براي گل نيلوفر آبي كه فصل هاي ديگر مناسب نيستند پس زمان اين صحنه را مي توان نيمه آغازين بهار دانست.

نقوش ديگر پلكان شرقي و شمالي آپادانا به كساني اختصاص دارد كه آنها را باج آوران و يا خراج گزاران نام داده اند، به اين خاطر كه آنان در حال آوردن خراج ها و باج هاي سرزمين خود به حضور شاه شاهان هستند. اين گفته نمي تواند درست باشد. همان گونه كه گفته شد از نقوش از نظر حالت بسيار طبيعت گرايانه تصوير شده اند، گرچه به شيوه پيكرتراشي هخامنشي ساخته شده اند. اگر شمار افراد هر گروه از نمايندگان هر كشور بيش از اين بود يا چيزهايي كه با خود مي آورده اند هداياي ديگري هم بود يا بيشتر بود، هنرمند مي توانسته به راحتي آن تعداد را هم با تقسيم بندي مناسب به تصوير شده اند. هدايا نيز اگر بيشتر از اين بوده هنرمند مي توانسه با نشان دادن تصاوير ديگري انبوهي و حجم كلان آنها را نشان دهد. پس اگر ميزان هدايا همين بوده، نمي توان گفت كه به عنوان باج و خراج سالانه يك سرزمين به شاه داده شده است، چرا كه چنين ميزاني از هدايا هرگز نشان دهنده خراج سالانه يك سرزمين نمي تواند باشد. يك كاخ تشريفاتي هم مكان مناسبي براي حمل خراج سالانه كشورها نبوده و هرگز چنان حجم انبوهي از اموال گوناگون لزومي نداشته كه در آن مكان گردآوري شود. از نظر مكاني شوش به عنوان يك مركز اداري و حكومتي مكان مناسب تري به نظر مي رسدو پس اگر اين اشياء و حيواناتي كه به حضور شاه برده مي شوند، خراج نباشند، هديه هستند هديه هايي از سوي نمايندگان هر كشور به شاه چهره هاي آرام، شادمانه و لبخندهاي مردمان كشورهاي تابع هيچ نشاني از اجبار يا ترس و وحشت ندارد كه اين اجبار و ترس در نقوش آشوري فراوان ديده مي شود. پس اگر اينان هديه آوران هستند . براي چه به شاه هديه مي دهند؟ سه فرض را مي توان در اينجا مطرح كرد، يكي روز توليد شاه آن گونه كه در كتاب آلكيبيادس افلاطون آمده يونانيان را رسم جشن گرفتن در روز تولد براي ايرانيان ياد كرده اند فرض ديگر براي سالروز به تخت نشستن پادشاه است كه نبايد زياد به آن توجه كرد. چرا كه به تخت نشستن هر شاه گرچه سرآغاز تاريخ دوران سلطنت همان شاه است و تاريخ ها را از آن به حساب مي آورند، اما اين در برگيرنده مرگ پدر شاه نيز هست. در ميان هخامنشيان پدران داراي جايگاه و اهميت ويژه اي هستند، چون همواره شاهان هخامنشي در كتيبه هاي خود پدران خود را معرفي كرده و با تاكيد از آنان سخن گفته اند

پس چنين جشني در اين مورد نمي تواند درست باشد. مگر اين فرض كه اين مراسم به عنوان يك مراسم معارفه پس از به تخت نشستن و بافاصله زماني از مرگ شاه پيشين باشد.

فرض سوم جشني است كه شايد براي آغاز سال نو يا آغاز بهار برگزار مي شده و اين هدايا براي آغاز سال نو به شاه داده مي شده است. همانند اين مراسم در دوره ساساني برگزار مي شده و امروزه نيز همچنان پا برجا واستوار است و آن عيدي دادن و هديه گرفتن در اين زمان است.

از سوي ديگر مردماني كه با هدايا به سوي پادشاه مي روند از كشورهاي گوناگوني هستند و هر يك پوشاك سرزمين خود را به تن دارند. مردمان ساكن سرزمين هاي سردتر شمالي با پوشاك گرم و كاملا" پوشيده خود و مردمان سرزمين هاي گرم جنوبي چون مصريان و حبشيان و هنديان نيز با پوشاك كم و خنك خود ظاهر شده اند. براي نمونه هنديان بانيم باز و پاهاي برهنه در حال حركت به سوي كاخ هستند و اين پوشاك سنتي نشان مي دهد كه از نظر زماني اين رويداد در زماني انجام مي شده كه هوا داراي اعتدال بوده، به طوري كه مردماني با پوشاك گرم خود و مردماني با پوشاك اندك خود به راحتي در كنار هم قرار گرفته اند. چنين زماني تنها در اوايل فصل بهار منطقه امكان پذير است ( در پاييز به دليل آغاز بارندگي در اين منطقه، براي افراد ايجاد مشكل مي كرده است) با توجه به تابستان بسيار گرم اين منطقه و لباس هاي گرم، نمايندگان سرزمين هاي گرم و زمستان سرد منطقه كه بي شك نمايندگان سرزمين آفريقايي يا هند به آن خو ندارند، تنها زمان مناسب براي قرار گرفتن اين افراد با هم در يكجا مي تواند نيمه آغازين فصل بهار باشد. پوشاك بزرگان و نجباي پارسي و مادي هم گوياي اين امر است. مادي ها پوشاك بسته و گرم خود را با شلوارهايي يكپارچه كه اغلب چرمين بوده و رداهاي آستين دار بلند با آستين هاي آويخته به تن كرده اند در حالي كه پارسيان با جامه هاي گشاد و چين دار و خنك خود با آنان همراه هستند.

نقش سوم در پلكان هاي اپادانا نقش شير و گاو است كه در كاخ هاي ديگر نيز ديده مي شود. تاكنون تعبير هاي بسياري براي اين نقش ارائه شده است ، مانند شير ايران كه گاو بابل را مي درد يا تعبير هاي ديگري كه بيشتر آنها نادرست هستند. در اين نقش چون هيچ نوشته يا اثر مشابه نوشته داري از آن در دست نيست، نمي توان با اطمينان كامل از آن سخن گفت تنها به دست آمدن مدارك تازه در آينده مي تواند روشنگر اين مطلب باشد اما برخي تعبير هاي ارايه شده براي اين نقش جنبه نجومي دارد. در يكي از اين تعبير ها گاو به عنوان صورت فلكي ثور و شير به عنوان صورت فلكي اسد معرفي شده است پديدار شدن ثور در آسمان صبح نشانه آمدن بهار بود در نيمه زمستان صورت فلكي اسد در كنار نصف النهار قرار مي گيرد، در حالي كه ثور در غرب غروب كرده و ناپديده مي شود. بنابر اين نظر شير به عنوان طالع و غلبه كننده بر ثور در حال مرگ نموده شده است. البته صورت فلكي گاو در آن زمان جزو صورت هاي فلكي منطقه البروج نبوده كهن ترين لوح ميخي كه از 12 شكل صورت هاي فلكي يكجا و به تنهايي نام مي برد لوحه اي است به خط ميخي بابلي معروف به لوحه VAT 4924مربوط به 9 ارديبهشت سال 419 پيش از ميلاد، يعني زمان پادشاهي داريوش دوم هخامنشي. در اين متن ازدوازه شكل صورت هاي فلكي كه ما امروزه مي شناسيم . با همان تقسيم بندي هاي فرضي دوازه به جاي صورت هاي فلكي گاو، خرچنگ و سنبله صورت هاي فلكي و ستارگان پروين، بر ساوش و سماك اعزل قرار دارند . بعدها تنها تغييري كه در اين فهرست به وجود آمد اين بود كه يونانيان گاو و خرچنگ و سنبله را جايگزين پروين و بر ساوش و سماك اعزل كردند. پس در آن زمان صورت فلكي گاو جزو صورت هاي فلكي منطقه البروج به شمار نمي آمده، اما در هر صورت يكي از دهها صورت فلكي شناخته شده براي رصد كنندگان آسمان بوده است. مي دانيم كه بسياري از تصويرهاي صورت هاي فلكي در بابل پس از تصرف بابل به دست كاسي ها در آنجا پديدار مي شوند. كاسي ها نيز خود از مردمان آريايي بودند كه در زاگرس مي زيستند و از مهاجران آريايي پيش از مادها و پارس ها بوده اند. شايد اين عقايد و صورت هاي فلكي همراه آنان به بابل رفته باشد و كاهنان بابلي آن را تكامل بخشيده باشند، تا پس از سال ها اين صورت هاي فلكي بر اساس واحد بيرو بابليان كه برابر يك دوازدهم بود، داراي يك تقسيم بندي دوازده گانه شد. برخي تعداد گلبرگ هاي رزت هاي تزئيني در كاخ ها را نيز نشانه همين مي دانند بدين معني كه تعداد 12 گلبرگ نشانه 12 ماه سال است. در صورتي كه رزت هاي داراي سيزده، چهارده و هشت گلبرگ هم وجود دارد.

صورت فلكي حمل يا بره در آن زمان شناخته شده بود ومعرف اغاز سال بود. با طلوع آفتاب در برج حمل بود كه بهار آغاز مي گشت، در حالي كه امروزه ديگر آفتاب در برج حمل طلوع نمي كند بلكه در اين مدت به خاطر حركت تقديمي زمين از 2000 سال پيش نقطه طلوع آفتاب از حمل وارد صورت فلكي حوت شده است و در حوت طلوع مي كند، اما هنوز همان اصطلاح كهن به كار برده مي شود. شايد پس از طلوع افتاب در برج حوت باشد كه رسم گذاردن ماهي بر سر سفره سال نو رايج گشته است، به ويژه آنكه در برخي مناطق رسم بر اين است كه حتما" بايد دو ماهي درون تنگ باشند، يعني همان نماد دو ماهي در صورت فلكي حوت. آيا در آن زمان كه آفتاب در برج بره طلوع مي كرده، بره در مراسم سال نو داراي نقشي بوده؟ در خود تخت جمشيد در نقوش برخي پلكانها افرادي را نقش كرده اند كه به همراه خود ظرفها، خوراكها و بره به همراه مي برند. پوشاك اين افراد ترديدي باقي نمي گذارد كه اينان روحانيان پارسي و مادي هستند. اين افراد چيزهايي را كه با خود حمل مي كنند براي مراسمي اييني به همراه مي برند، نه آن گونه كه تصور كرده اند براي شاه خوراك مي برند. بردن اين همه بره هاي زنده و آماده نشده براي خوراك به درون محوطه تشريفاتي كاخ بي معني است. مراسمي كه در اين كاخ ها انجام مي گرفته بدون شك شامل قرباني كردن بره بوده متاسفانه نمي توان گفت كه دقيقا" چه مراسمي در اين كاخ ها برپا مي شده، مراسمي مانند مراسم لن ( lan) كه در گل نوشته ها باوري تخت جمشيد فراوان از آن ياد شده احتمال بيشتري دارد . از نظر زماني نيز اين مراسم آييني ترتيب و نظم و زمان خاصي نداشته است. تنها مي توان تصور كرد كه اگر در مراسم آييني چنين پيشكشي ها و رسومي انجام مي گرفته و اگر براي برگزاري مراسمي براي آغاز سال نو و آغاز بهار مراسمي برگزار مي شده است. شايد از همين شيوه پيروي شده باشد. موادي كه در مراسم آييني لن براي پرستش و نيايش خدايان آورده مي شده، شامل خوراك هاي گوناگوني مانند گوسفند، گندم، آرد، شراب ، آبجو، جو، انجير، خرما، بوده. اين خوراك ها همه به درگاه خدايان پيشكش مي شده و احتمالا" پس از تبرك آن طور كه از متن گل نوشته ها بر مي ايد ميان افراد و مردم تقسيم شده از اين ميان گندم، آرد، شراب، جو و خرما هر يك به نوعي تا كنون در سفره هفت سين حضور دارند. گندم و جو به عنوان سبزه، ارد به عنوان نان، شراب به عنوان سركه، البته گفته مي شود در گذشته جامي از شراب نيز بر سر خوان نوروزي قرار مي داده اند. خرما نيز در برخي از سفره هاي هفت سين نهاده مي شود و آن طور كه آمده شاهان ساساني در صبح روز نوروز از شيري كه در آن خرما انداخته بودند مي نوشيدند. شايد پس از تغيير جايگاه طلوع آفتاب از برج حمل به حوت بره جاي خود را به ماهي داده باشد و اين رسم كه در خوراك روز عيد نيز ماهي گذشته مي شود به همين دليل بوده آوردن حبوبات و غلات براي مراسم سال نو بدون شك از همين گونه رسم هاست كه بسيار نيز كهن است، شايد پيشينه آن به دوران آغاز فن كشاورزي بشر بر گردد كه همواره از قديمي ترين روايت ها بوده است. در عهد عتيق در سفر پيدايش امده و هابيل گله بان بود و قائن ( قابيل) كاركن زمين بود. و بعد از مرور ايام واقع شد كه قائن هديه اي از محصول زمين براي خداوند آورد. ( باب چهارم 3-2 ) پس شايد بتوان پيشينه اين جشن را به قدمت بشر و توليد خوراك دانست . از آغاز خوان نوروزي بايد با همين دانه ها و سبزه ها آغاز شده باشد و درگذر زمان چيزهاي ديگر نيز بدان ها افزوده شده است. گفته هايي از نويسندگان و تاريخ نويسان دوره اسلامي در دست است كه از اين رسم در دوره ساساني و حتي دوره اسلامي سخن مي گويد. آن گونه كه در كتاب المحاسن و الاضداد آمده ( مردي خوش نام و خوش شگون بامداد نوروز به حضور شاه بار مي يافت و ميزي سيمين روبه روي او مي نهاد. در كنار ميز، كلوچه هايي گذشته شده بود كه از حبوب گوناگون مانند گندم، جو، ارزن، نخود، عدس، برنج، كنجد و لوبياي پخته تشكيل شده بود. وي هفت دانه از هر يك از انواع اين دانه ها را بر مي داشت و از روي آنها پيشگويي مي كردند و شكل آنها را به فال نيك مي گرفتند. در اين گفته ها به خوبي ديده مي شود كه عدد هفت تا چه اندازه مورد توجه است. كهن ترين نمونه اي كه در آن به سفره هفت سين با عدد هفت اشاره شده، نوشته ابوريحان بيروني است كه آورده است : ( چون جمشيد بر اهر يمن كه راه خير و بركت و بارش باران و سبز شدن گياهان آغاز شد و هر كشتزار و شاخه و درختي كه خشك شده بود سبز و تازه شد و به همين دليل مردم گفتند روز نو يعني روزي جديد و دوري تازه پس هر كسي از راه تبرك و يادمان، در اين روز در ظرفي جويي كاشت، سپس اين رسم در ايران باقي ماند و از آن پس مردم در نوروز در هفت ظرف، هفت نوع غله مي كاشتند و سبز مي كردند و با ديدن چگونگي رويش اين سبزه ها، خوبي و بدي محصولات و وضعيت زندگي و كشت و كار را در سال نو پيش بيني مي كردند.

پس گياهان و سبزه ها موارد اصلي سفره هفت سين را تشكيل مي داده اند و شايد اين گفته كه هفت سين از هفت سيني گرفته شده درست باشد يا شايد در دوران اسلامي هفت سبزه را به صورت هفت سين خوانده اند چرا كه اين رسم از رسوم پيش از اسلام است و در آن زمان حرف سين معني نداشته تا بر اساس يكي از حروف الفباي پس از اسلام خوان نوروزي چيده شده و به آن نام خوانده شود. شماري از چيزهايي كه بر خوان نوروزي قرار مي گيرند و از مهم ترين بخش هاي سفره هفت سين هستند خود با حرف سين آغاز نمي شوند، مانند آئينه، ماهي، انار، آتشدان، شيريني، اب ،نارنج، تخم مرغ ، شير، و .... نياز به گفتن نيست كه هر يك از چيزهايي كه بر خوان نوروزي قرار مي گيرند مفهوم و معناي عميقي دارند كه ريشه در تاريكي و تاريخ دارد. اما همه چيز بر سر سفره هفت سين به طور كلي از يك چيز سخن مي گويند و آن آغاز رويش و بركت شكوفايي جهان و هستي است.

آيا تخت جمشيد خود اين را بيان نمي كند. سرتاسر تخت جمشيد آكنده از نقش گلها و گياهان درحال رويش و اوج شكفتگي است سرتاسر ديواره ها و فاصله نقش ها، حاشيه ها و حتي درهاي آرامگاهها نيز با گل هاي نيلوفر آبي و گل هاي رزت پوشيده شده . فاصله ميان گروه هاي نمايندگان در نقوش پلكان هاي شمالي و شرقي آپادنا درختان كاج به تصوير كشيده شده است. بر كناره پلكان رديفي از گياهان ديده مي شود كه اختلاف ارتفاع آنها نمايانگر رويش گياهان به سوي بالاست و اين حركت را القاء مي كند. حتي بر بالاي ستون ها و گردن گاوهاي سر ستون نيز اين گلها نقش شده اند و در واقع سراسر مجموعه تخت جمشيد داراي تصويرهايي از رويش گياهان و شكفتگي و زنده شدن طبيعت است. به سخن ديگر تكرار آفرينش جهان به دست اهورامزدا است، مگر نه اينكه داريوش وخشايارشا وديگر فرمانروايان هخامنشي در سرآغاز كتيبه هاي خود به ويژه درتخت جمشيد اين گفته را تكرار مي كنند: ( خداي بزرگ است اهورامزدا، كه اين زمين را آفريد، كه آن اسمان را آفريد كه مردم را افريد كه شادي را براي مردم آفريد ) همه چيز در اين مجموعه گوياي آفرينش، بهار، شكوفايي و تازه شدن است.

دسته ها : نوروز باستان
چهارشنبه نهم 12 1391 17:55

جشن نوروز (3)

 

نوروز در ايران پيش از اسلام

نوروز

از آنچه گفته شد آشكار گرديد كه نوروز از مراسم بسيار كهن ايرانيان آريائي است. اگرچه در اوستا از نوروز نامي نيست ولي برخي از كتاب‌هاي ديني پهلوي از نوروز و مراسم ايرانيان باستان ياد كرده‌اند. در بندهشن بزرگ و نيز درصد در بندهشن آمده: «زرتشت سه بار با هو و Hvôv نزديك شد و هر بار نطفه‌اي از او بر زمين افتاد و اين سه نطفه در تحت مراقبت ايزد آناهيته Anahita (ناهيد ـ فرشته آب) در ردياچه ي كسوه Kasava نهاده شده. در آنجا كوهي است به نام «كوه خدا» كه جايگاه گروهي از پارسايان است. هر سال در نوروز و مهرگان اين مردم دختران خود را براي آب‌تني در درياچه ي مزبور مي‌فرستند زيرا زرتشت بدانان گفته است كه از دختران ايشان اوشيدر Oshidar و اوشيدر ماه Oshidar-mâh و سوشيان Soshyan (موعودان سه‌گانه ي  مزديسنا) به وجود خواهند آمد:

 

بطور كلي از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشي و اشكاني اطلاعات دقيقي در دست نيست و به عكس از عصر ساساني اطلاعات گرانبها موجود است كه خلاصه ي  آنها در ذيل نقل مي‌شود:

در بامداد نوروز شاهنشاه جامه‌اي كه معمولاً از بُرد يماني بود بر تن مي‌كرد و زينت بر خود استوار مي‌فرمود و به تنهائي در دربار حاضر مي‌شد و شخصي كه قدم او را به فال نيك مي‌گرفتند بر شاه داخل مي‌شد. در نورزنامه آمده:

«آمدن موبد موبدان و نوروزي آوردن ـ آئين ملوك عجم از گاه كيخسرو تا به روزگار يزدجرد شهريار كه آخر ملوك عجم بود چنان بوده است كه روز نوروز نخست كس از مردمان بيگانه موبد موبدان پيش‌آمدي با جام زرين پر مي، و انگشتري، و درمي و ديناري خسرواني، و يك دسته خويد سبز رسته، و شمشيري، و تير و كمان و دوات و قلم، و اسپي، و غلامي خوبروي، و ستايش نمودي و نيايش كردي او را به زبان پارسي به عبارت ايشان، چون موبد موبدان از افرين بپرداختي، پس بزرگان دولت درآمدندي و خدمت‌ها پيش آوردندي.

آفرين موبد موبدان به عبارت ايشان: شها به جشن فروردين به ماه فروردين آزادي گزين به روان و دين كيان سروش آورد ترا دانائي و بينائي به كارداني و ديرزي و با خوي هژير و شادباش بر تخت زرين و انوشه خور به جام جمشيد و رسم نياكان در همت بلند و نيكوكاري و ورزش داد و راستي نگاهدار سرت سبز باد و جواني چو خريد، اسپت كامگار و پيروز و تيغت روشن و كاري به دشمن و بازت گيرا ]و[ خجسته به شكار و كارت راست چون تير و هم كشوري بگير و نو بر تخت با درم و دينار، پيشت هنري و دانا گرامي و درم خوار و سرايت‌آباد و زندگاني بسيار.

ساساني

چون اين بگفتي چاشني كردي و جام به ملك دادي، و خويد در دست ديگر نهادي و دينار و درم درپ يش تخت او بنهادي و بدين آن خواستي كه روز نو و سال نو هر چه بزرگان اول ديدار چشم بر آن افكنند تا سال ديگر شادمان و خرم با آن چيزها در كامراني بمانند، و آن برايشان مبارك گردد. كه خرمي و آباداني جهان در اين چيزها است كه پيش ملك آوردندي.»

و اين رسم در عصر خلفاي اسلام نيز ادامه يافت. ماليات‌هاي كشوري در روزگار ساسانيان در نوروز افتتاح مي‌شد و يكي از جهات اصلاح تقويم و كبيسه قرار دادن سال‌هاي پارسي به توسط المتوكل علي الله و المعتمد بالله همين امر بود.

در هريك از ايام نوروز، پادشاه بازي سپيد پرواز مي‌داد و از چيزهائي كه شاهنشاهان در نوروز به خوردن آن تبرك مي‌جستند اندكي شير تازه و خالص و پنير نو بود و در هر نوروزي براي پادشاه با كوزه‌اي آهنين يا سيمين آب برداشته مي‌شد. در گردن اين كوزه قلاده‌اي قرار مي‌دادند از ياقوت‌هاي سبز كه در زنجيري زرين گذشته و بر آن مهره‌هاي زيرجدين كشيده بودند. اين آب را دختران عذرا از زير آسياب‌ها برمي‌داشتند ،جاحظ پس از اين قول نوشته:

  1. «كه چون نوروز به شنبه مي‌افتاد، پادشاه مي‌فرمود كه از رئيس يهوديان چهار هزار درهم بستانند و كسي سبب اين كار را نمي‌دانست جز اينكه اين رسم بين ملوك جاري شده و مانند جزيه گرديده بود.»

بيست و پنج روز پيش از نوروز در صحن دارالملك دوازده ستون از خشت خام برپا مي‌شد كه بر ستوني گندم و بر ستوني جو و بر ستوني برنج و بر ستوني عدس و بر ستوني باقلي و بر ستوني كاجيله و بر ستوني ارزن و بر ستوني ذرت و بر ستوني لوبيا و بر ستوني نخود و بر ستوني كنجد و بر ستوني ماش مي‌كاشتند و اينها را نمي‌چيدند مگر بغتا و ترنم و لهو. در ششمين روز نوروز اين حبوب را مي‌كندند و ميمنت را در مجلس مي‌پراكندند و تا روز مهر از ماه فروردين (شانزدهم فروردين) آن را جمع نمي‌كردند. اين حبوب را باري تفأل مي‌كاشتند و گمان مي‌كردند كه هريك از آنها كه نيكوتر و باروتر شد محصولش در آن سال فراوان خواهد بود و شاهنشاه به نظر كردن در جو به ويژه تبرك مي‌جست.

شاه در اين روزها بار عام مي‌داد و ترتيب آن را به طرق گوناگون نوشته‌اند: ابوريحان گويد كه:

  1. «آئين پادشاهان ساسان در پنج روز اول فروردين (نوروز عامه) چنين بود كه شاه به روز اول نوروز ابتدا مي‌كرد عامه را از جلوس خويش براي ايشان و احساس بدانان مي‌آگاهيدند ـ در روز دوم براي كساني كه از عامه رفيع‌تر بودند يعني دهگانان و اهل آتشكده‌ها جلوس مي‌كرد ـ در روز سوم از براي اسواران و مؤبدان بزرگ ـ و روز چهارم از براي افراد خاندان و نزديكان و خاصان خود ـ در روز پنجم براي پسر و نزديكان خويش و به هريك از اينان، درخور رتبت اكرام و انعام مي‌نمود. و چون روز ششم فرا مي‌رسيد از اداء حقوق مردم فارغ مي‌شد و از اين پس نوروز از آن خود او بود و ديگر كس جز نديمان و اهل انس و شايستگان خلوت به نزد او نمي‌توانست برود ـ همچنين در ايام نوروز نواهايي خاص در خدمت پادشاه نواخته مي‌شد كه مختص همان ايام بود.»
آتش

پادشاهان در نوروز كليه ي  مايحتاج دفتري و لوازم ديگر ساليانه ي  دربار را تهيه مي‌كردند، از قبيل كاغذ و پوست‌هايي كه در آنها رسايل نوشته مي‌شد و آنچه كه مهر كردنش از طرف پادشاه لازم بود آخر آن كاغذ مهر مي‌شد و آنها را «اسپيدا نوشت» يا «اسپيد نوشت» مي‌ناميدند. به قول مسعودي خسروپرويز در يكي از اعياد در حالي كه سپاهيان با اعداد و سلاح خود رده بسته و هزار پيل با پيلبانان صف كشيده بودند براي سان ديدن آنان خارج شده بود و ظاهراً اين عيد همان نوروز بوده است.

در بامداد نوروز مردم به يكديگر آب مي‌پاشيدند و اين رسم در سده‌هاي نخستين اسلامي نيز رايج بوده ـ ديگر هديه دادن شكر متداول بود ـ نويسندگان اسلامي براي علت اين دو امر افسانه‌هايي چند نقل كرده‌اند كه از ذكر آنها صرف‌نظر مي‌شود.

 

همچنين در شب نوروز آتش بر مي‌افروختند و اين رسم تا عهد عباسيان نيز (در بين‌النهرين) ادامه يافت و نخستين كسي كه اين رسم را نهاد هرمزد شجاع پسر شاهپور پسر اردشير بابكان است.

 

نوروز در عصر خلفا

دربارهاي نخستين خلفاي اسلام به نوروز اعتنائي نداشتند و حتي هداياي اين جشن را به عنوان خراج ساليانه مي‌پذيرفتند، ولي بعدها خلفاي اموي براي افزودن درآمد خود، هداياي نوروز را از نو معمول داشتند و اميران ايشان براي جلب منافع خود مردم را به اهداء تحف دعوت مي‌كردند ـ اندكي بعد اين رسم نيز از طرف خلفاي مزبور به عنوان گران آمدن اهداء تحف بر مردم منسوخ گرديد ولي در تمام اين مدت ايرانيان مراسم جشن نوروز را برپا مي‌داشتند.

در نتيجه ظهور ابومسلم خراساني و روي كار آمدن خلافت عباسي و نفوذ برمكيان و ديگر وزراي ايراني و تشكيل سلسله ي  طاهريان، جشن‌هاي ايران از نو رونق يافتند. گويندگان درباره ي  آنها قصايد پرداختند و نويسندگاني مانندحمزه بن حسن اصفهاني مؤلف «اشعار السائره في النيروز و المهرجان» آنها را مدون ساختند.

نوروز در دربار عباسيان بسياري از رسوم خويش را حفظ كرد و از آن جمله اخذ ماليات از مردم كه در زمان ساسانيان معمول بود در اين زمان هم اجرا گرديد و نوروز معتضدي و متوكلي در اثر همين امر پيدا شد. تقديم هدايا از جانب بزرگان و اميران اسلامي و ديگران به خدمت خلفا از مراسم عادي به شمار رفت چنان‌كه خالدالمهلبي به متوكل در نوروز جامه ي  وشي زربفتي و گوي عنبري كه بر آن ريزه‌هاي گوهر بود و جوشني بلند و چوب بخوري به بلندي يك قامت و جامه‌اي بغدادي هديه فرستاد. و نخستين كسي كه در زمان عباسيان هديه فرستادن نزد خلفا را اهميت داد احمدبن يوسف از نويسندگان زمان مأمون است كه اين شعر را با هديه‌اي گرانبها نزد وي فرستاد:

هذا يوم جرت فيه العادة

بالطاف العبيد للسادة

از آن پس هديه ي  نوروز از رسوم درباري گرديد ـ نوشتن نامه‌هاي تبريك (به نظم و نظر) نيز براي خلفا معمول بود: حسن بن وهب به متوكل عباسي مكتوبي در تبريك جشن نوروز نگاشت ـ مازني اين ابيات را رد تبريك نوروز براي خليفه فرستاد:

 

 

جَعَلت فداك لل نيروز حق
فانت علي اعظم منه حقا
ولو اهديت فيه جميع ملكي
لكان جليله لك مسدقا
فاهديت الثناء بنظم شعر
و كنت لذاك مني مستحقا
 
خليفه

اين رسم ويژه خلفا نبود بلكه مردم عهد عباسيان نيز بدان اقتفاء مي‌كردند چنان‌كه سعيد بن حميد به يكي از دوستان خويش نامه‌اي در تبريك عيد نگاشت و گفت من چيز قابلي نداشتم تا به رسم هديه گسيل خدمت كنم، ناچار اين مكتوب را جانشين آن مي‌سازم.

هم در عهد عباسي ريختن آب و افروختن آتش در شب آن كماكان مجري بود. طبري در حوادث سال 248 نويسد: در روز چهارشنبه سه شب از جمادي‌الاولي رفته مطابق با شب يازدهم حزيران در بازارهاي بغداد از جانب خليفه منادي ندا در داد كه در شب نوروز آتش نيفروزند و آب نريزند و نيز در روز پنجم همين مذاكره شد ولي در هنگام غروب روز جمعه در باب سعيدبن تسكين محتسب بغداد كه در جانب شرقي بغداد است ندا در دادند كه اميرالمؤمنين مردم را در افروختن آتش و ريختن آب آزاد گردانيده است ـ پس عامه اين كار را به افراط رسانيدند و از حد تجاوز كردند چنان‌كه آب را بر محتسبان شهر بغداد فرو ريختند.

 

نوروز در آئين تشيع

محمدبن شاه مرتضي معروف به محسن فيض (1007-1091) در رساله‌اي به فارسي، در وصف نوروز و سي روز ماه چنين آورده:

  1. «چنين روايت كرده معلي بن خنيس كه در روز نوروز نزد منبع حقايق و دقايق، امام جعفر صادق عليه‌السلام رفتم، فرمود آيا مي‌داني امروز چه روز است؟ گفتم فداي تو شوم روزي است كه عجمان تعظيم آن مي‌نمايند و هديه به يكديگر مي‌فرستند. فرمود به خانه كعبه سوگند باعث آن تعظيم امري قديم است، بيان مي‌كنم آن را براي تو تا بفهمي ـ گفتم اي سيد! من دانستن اين را دوست‌تر دارم از آنكه دوستان مرده ي من زنده شوند و دشمنان من بميرند ـ پس فرمود اي معلي! نوروز روزي است كه خداي تعالي عهدنامه‌اي از ارواح بندگان خود گرفته كه او را بندگي نمايند و ديگري را با او شريك نسازند و ايمان بياورند به فرستاده‌ها و حجت‌هاي او و «ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين»، اول روزي است كه آفتاب طلوع كرده و بادي كه درختان را بارور مي‌سازد وزيده، و خرمي زمين آفريده شده، و روزي است كه «كشتي نوح» بر زمين قرار گرفته و روزي است كه خداي تعالي زنده گردانيد جماعتي را كه پس از بيم مرگ از شهر و ديار خود بيرون رفته بودند و چندين هزار كس بودند پس اولاً حق تعالي حكم كرد ايشان را كه بميرند، بعد از آن زنده گردانيد، و روزي است كه «جبرئيل عليه‌السلام» بر حضرت رسالت صلي‌الله عليه و آله نازل شد به وحي، و روزي است كه آن حضرت بت‌هاي كفار را شكست، و روزي است كه حضرت رسالت صلي‌الله عليه و آله امر فرمود ياران خود را كه با حضرت «اميرالمؤمنين عليه‌السلام» بيعت امارت نمايند، و روزي است كه آن حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام را ميان جنيان فرستاد كه بيعت از ايشان بگيرد، و روزي است كه بار دوم اهل اسلام با اميرالمؤمنين عليه‌السلام بيعت كردند و روزي است كه آن حضرت در جنگ نهروان فتح كرد و به قتل رسانيد ذوالثديه را كه سر كرده آن خوارج بود، و روزي است كه قائم آل محمد يعني حضرت «صاحب‌الامر» ظاهر مي‌شود، آن حضرت بر دجال ظفر مي‌يابد و آن ملعون را در كناسه، كه محله‌اي است در كوفه از گلو مي‌كشد، و هيچ نوروزي نيست كه ما توقع خاصي از غم نداشته باشيم زيرا كه اين به ما و شيعيان نسبت دارد، عجمان آن را حفظ كرده‌اند و شما ضايع كرده‌ايد. ديگر فرمود يكي از انبياء سؤال از پروردگار كرد كه چگونه زنده گرداند آن جماعت را كه از ديار خود بيرون رفته و مرده بودند؟ «پس وحي به آن نبي آمد كه آب برايشان بريز در روز نوروز كه اول سال فارسيان است، پس زنده شدند و سي هزار كس بودند، و از اين جهت آب ريختن در اين روز سنت شده.»
    عيد

صرف نظر از صحت و سقم اين خبر، در كتب بزرگان شيعه به خصوص در قرون متأخر اخبار بسيار در فضيلت نيروز (نوروز) منقول است. از اين‌رو است كه تنها جشني كه از زمان باستان تاكنون تقريباً بدون فوت برپا شده و هنوز هم رسماً منعقد مي‌گردد همان نوروز است.

 

 


منبع: برگرفته از كتاب ستاره شمال، ياد واره دكتر محمد معين، به كوشش: دكتر كيانوش كياني- محمد حسن اصغر نيا، تهران،1386

تهيه و تنظيم : بخش ادبيات تبيان

دسته ها : نوروز باستان
چهارشنبه نهم 12 1391 17:49

نوروز و مهرگان

 

     
 

از يك طرف مي‌بينيم كه در عهد هند و اروپائي سال از اول تابستان «انقلاب صيفي» و با ماه تير آغاز مي‌شده و دليل آن لغت (ميذيايري) است كه اسم گاهنبار پنجم از شش گاهنبار (جشن) سال ا...

 
     

 

     
 

از يك طرف مي‌بينيم كه در عهد هند و اروپائي سال از اول تابستان «انقلاب صيفي» و با ماه تير آغاز مي‌شده و دليل آن لغت (ميذيايري) است كه اسم گاهنبار پنجم از شش گاهنبار (جشن) سال است. اين جشن در حوالي «انقلاب شتوي» برپا مي‌شده و معناي لغوي آن «نيمۀ سال» است. از بيان بندهشن پهلوي چنين بر مي‌آيد كه (ميذيايري) در اصل در حوالي انقلاب شتوي (اول جدي) و بنابراين اول سال در حوالي انقلاب صيفي (اول سرطان) و مطابق (ميذيايري شم) بوده است.

 

از سوي ديگر در مي‌يابيم كه در زماني سال با اول تابستان شروع مي‌شد ولي نه با تيرماه، بلكه با فروردين ماه ـ بيروني، اول سال ايرانيان را در فروردين و در انقلاب صيفي مي‌داند و اعياد خوارزمي نيز مؤيد اين مدعا است. مسعودي در التنبيه و الاشراف گويد: «آغاز سال ايرانيان در اول تابستان و مهرگان در آغاز فصل زمستان بوده است.» در نوروزنامه منسوب به خيام آمده.: «فروردين آن روز [سي سال گذشته از پادشاهي گشتاسب كه زردشت بيرون آمد] آفتاب به اول سرطان قرار كرد و جشن كرد.» در كتاب التاج منسوب به جاحظ آمده: «نوروز و مهرگان دو فصل سال هستند: مهرگان دخول زمستان و فصل سرما است و نوروز اذن دخول فصل گرما است.»

 

 

دسته ها : نوروز باستان
چهارشنبه نهم 12 1391 10:45

نوروز، در تاريخ و تقويم

يحيي ذكاء

 

جشن و شادي لازمه زندگي هر انسان طبيعي و اميدوار است. گذشته از آن، پرداختن به آغاز سال داراي معنايي است، معنايش آنست كه ما بدانيم سالي از زندگانيمان پايان يافته، سالي در آغاز يافتن است، سالي گذشته و سالي مي آيد از آن كه گذشته ياد كنيم و نيكي ها و بدي هاي خود را بسنجيم و براي آن كه مي آيد برنامه اي گذاريم و نيكي هايي را به انديشه گيريم پيداست كه اين كارها بايد با احساسات نيك و پاكدلانه و نيكخواهانه توام باشد، با شادي و اميدواري همراه بايد باشد.

درباره تاريخچه نوروز تا كنون سخنان فراوان گفته و نوشته اند كه بخشي از آنها افسانه هاي بي پا و كهن و مسخ شده بخشي نيز بيشتر درباره چگونگي برگزاري آيين هاي آن در دوره هايي گوناگون تاريخ ايران است و مي توان گفت، هنوز تجزيه و تحليل تاريخي مستند و جستجوي دانشي در انگيزه هاي پيدايش اين عيد بزرگ ايراني انجام نگرفته و ريشه هاي علمي و نجومي آن چنانكه بايد و شايد روشن نگرديده است. بجز ابوريحان بيروني و نويسنده نا معلوم نوروزنامه كمتر كسي درباره بنياد پيدايش نوروز انديشيده و تحقيق كرده است.

اما افسانه ها درباره پيدايش نوروز فراوان است از آن جمله : پرواز جمشيد در هوا، به مظالم نشستن او در نوروز آغاز گشتن آسمان، تجديد دين، ساختن تخت و تابيدن نور بر آن، گشتن فلك و برج ها، گردونه بلور جمشيد تخت جمشيد در برابر آفتاب بر گوساله نشستن جمشيد و از اين گونه مطالب كه اگر هم مبتني بر وقايعي بوده اند همه فراموش و مسخ شده، صورت خرافه و افسانه بر خود گرفته اند.

ابوريحان بيروني در كتاب ( التفهيم لاوايل صناعه التنجيم ) در سبب نهادن نوروز مي نويسد نوروز چيست؟ نخستين روز است از فروردين ماه، زين جهت روز نو نام كردند زيرا كه پيشاني سال نو است. باز مي نويسد: اعتقاد پارسيان اندر نوروز نخستين آنست كه اول روزي است از زمانه و بدو فلك آغازيد به گشتن.

اما دركتاب نوروزنامه كه در اواخر سده پنجم هجري تاليف شده درباره منشائ نوروز و تحولات آن اشاره هايي دقيق و سودمند و مهمي آمده است:

نويسنده نوروزنامه مانند ايرانيان عهد باستان معتقد است كه در آفرينش حركت خورشيد در بامداد نخستين روز فروردين از اولين درجه برج حمل شروع شد و مي گويد: چون ايزد تبارك و تعالي بدان هنگام كه فرمان فرستاده كه ثبات برگيرد ( يعني خورشيد به حركت در بيايد. ) تا تابش ومنفعت او به همه چيزها برسد، آفتاب از سر حمل برفت وآسمان او را بگردانيد و تاريكي و روشنايي جداگشت و شب و روز پديدار شد و آن آغازي شد بر تاريخ اين جهان را پس از هزار و چهارصد و شصت و يك سال به همان دقيقه و همان روز باز رسيد ... چون آن وقت را دريافتند ملكان عجم از بهر بزرگداشت آفتاب را و از بهر آن كه هر كس اين روز را در نتوانستندي يافت. نشان كردند و اين روز را جشن ساختند و عالميان را خبر دادند تا هنگام آن را بدانند و آن تاريخ را نگاه دارند.

در جاي ديگر مي نويسد: چون كيومرث، اول از ملوك عجم به پادشاهي نشستو خواست كه ايام سال و ماه را نام نهد و تاريخ سازد تا مردمان آن را بدانند بنگريست كه آن روز بامداد آفتاب به اول دقيقه حمل آمد، موبدان را گرد كرد و بفرمود كه تاريخ از اينجا آغاز كنند و موبدان جمع آمدند و تاريخ نهادند.

در همين كتاب در سبب ايجاد نوروز مي نويسد: اما سبب نهادن نوروز آن بوده است كه چون بدانستند كه آفتاب را دو دور بود: يكي آنكه هر سيصد و شصت و پنج روز و ربعي از شبانروز، به اول دقيقه حمل باز آيد. ( ليك در سال بعد به همسان وقت و روز كه رفته بود، بدين دقيقه نتواند آمدن، چه هر سال از مدت، همي كم شود.) و چون جمشيد آن روز را دريافت نوروز نام نهاد و جشن و ايين آورد، پادشاهان و ديگر مردمان بدو اقتدا كردند.

باز در جاي ديگر نوشته است از اين تاريخ ( يعني از زمان نهادن تاريخ به دست كيومرث ) هزار و چهارصد سال گذشته بود و آفتاب اول روز به فروردين و به برج نهم آمد ( در پادشاهي هوشنگ و تهمورث ) چون كبيسه نمي كردند، آغاز سال و نوروز تقريبا" در اين مدت نه ماه عقب افتاده بود ) چون از ملك جمشيد چهار صد و بيست و يك سال بگذشت ( 1461=421+1040 ) اين دور ( يعني دور اول از زمان تاريخ گذاري كيومرث ودور دوم از آغاز آفرينش ) تمام شده بود و آفتاب به فروردين خويش به اول حمل باز آمد ... پس در اين روز كه ياد كرديم. جشن ساخت و نوروزش نام نهاد و مردمان را فرمود كه هر سال چون فرودين نو شود، آن روز جشن كنند و آن روز نو دانند تا آن گاه كه دور بزرگ باشد كه نوروز حقيقت بود ( يعني نوروز حقيقي)

به هر حال نظر بيروني و نويسنده نوروزنامه درباره منشاء نوروز چنين است كه ايرانيان عقيده داشته اند كه پس از آفرينش زمين و آسمان و هر چه در آنهاست چندين هزار سال به حال سكون و بي حركت ايستاده بوده اند چون به فرمان اهورامزدا آغاز به حركت كردند، حركت خورشيد در آن هنگام از بامداد نخستين روز ماه فروردين يا روز هرمزد و از نخستين نقطه يا دقيقه يا درجه برج حمل بود ولي در سال بعد كه در آن روز و ساعت حركت كرده نتوانست به آن دقيقه برسد و ناچار آغاز سال از جاي خود تغيير يافت و عقب افتاد و هر سال در درجات برج ها به طور قهقرايي تغيير يافت تا در يك دور طولاني دوباره به همان روز و ساعت كه در آغاز حركت كرده بد باز آمد و و اين مدت 1460 سال طول كشيد و نخستين كسي كه اين روز ( يعني نوروز حقيقي ) را دريافت كيومرث بود و آن را آغاز تاريخ تعيين كرد و دوباره دور دوم از بامداد روز هرمزد، از نخستين درجه برج حمل و روز اول بهار شروع شد.

علت گرديدن آغاز سال در درجه هاي مختلف برج ها و واقع شدن نوروز هاي همه ساله در روزهاي گوناگون به طور قهقرايي اين بود كه چون ايرانيان طول سال خورشيدي را 365 روز و 6 ساعت و 12 دقيقه حساب مي كردند، ولي به علت كبيسه نكردن چون با آن آشنايي نداشتند آغاز سال با نقطه اعتدال ربيعي هر چهار سال تقريبا" يك روز فاصله پيدا مي كرد . ناچار لحظه تحويل سال و نوروز يا روز هرمزد و ماه ها در برج ها و فصل ها مي گرديد چنانكه در دوران پادشاهي هوشنگ و تهمورث كه 1040 سال از تاريخ گذاري كيومرث گذشته بود، آغاز فروردين ماه يا نوروز در برج نهم بود و اين محاسبه تا اندازه اي درست است، زيرا در 1040 سال اگر ربع شبانه روز يا 6 ساعت تحويل خورشيد از نقطه اعتدال ربيعي دور افتار باشد، در طول اين مدت مي شود 6240= 6 * 1040 ساعت كه با تقسيم آن به 30 روز ( تعداد روزهاي ماه ) مي شود هشتاد ماه و بيست روز و اگر دقيقه ها محاسبه شود، به هر حال آغاز سال پس از آن مدت در داخل برج نهم قرار مي گيرد.

مي گويند: چون جمشيد در 1040 به پادشاهي رسيد، پس از 421 سال از سلطنت او يعني هنگامي كه 1461 سال از آغاز تاريخ كيومرثي گذشته بود، خورشيد سه باره در همان روز و همان ساعت كه به نقطه اعتدال ربيعي يا جايي كه در روز نخست از آنجا آغاز به گشتن كرده بود بازگشت يعني در نخستين دقايق و ساعت بامداد هرمزد از ماه فروردين قرار گرفت و دور سوم آغاز شد و جمشيد نيز همچون كيومرث آن نوروز حقيقي را دريافت و جشن گرفت.

با علم به اينكه عقايد مربوط به آفرينش و سكون و حركت ستارگان و ماه و خورشيد و زمين و آسمان به آن صورت كه بيان شده اند، جز افسانه هايي بيش نيستند ولي در پرتو آنها چند موضوع براي ما روشن و آشكار مي شود كه چگونه توجه به مسايل نجومي و اختر شماري و ستاره شناسي و محاسبه حركات خورشيد و رصد ستارگان و دقت و ممارست در قضاياي مربوط به هيات و نجوم و گاهشماري از كهن ترين زمان ها در ميان ايرانيان معمول بوده و با دسترسي نداشتن به وسايل دانشي دقيق با رصد هاي ساده و ابتدايي به مسايل مهمي در گاهشماري پي برده بودند كه با اندازه گيري هاي زمان ما از لحاظ محاسبه طول سال خورشيدي حقيقي و تعيين محل و موقع دقيق آن در برج ها چندان تفاوت فاحشي پيدا نمي كند.

اما درباره داستان ها و افسانه هايي كه در منشاء ايجاد و نسبت دادن آن به جمشيد به پادشاه دوره هاي اساطيري ، بايد در نظر گرفت كه بدون شك در ذهن و خاطره مردم ايران زمين برخي پيشامدهاي تاريخي مهم وجود داشته است كه بر اثر گذشت زمان رنگ باخته و به صورت افسانه در آمده بوده است و بايد در علل به وجود آمدن آنها دقت و امعان نظر كرد و از لابه لاي آنها، حقايق تاريخي را بيرون كشيد و در پيرامون آنها انديشه به كار تا بشود به نتايج سودمند رسيد.

در اينجا لازم است يادآوري كنيم كه هر افسانه اي از چهار پايه به وجود مي آيد و شكل مي گيرد:

نخست، پيشامد و رخداد تاريخي بزرگ و مهمي كه نظر به اهميتش خاطره اش در ذهن مردم باقي مي ماند و سپس با گذشت زمان شكل افسانه به خود مي گيرد و شاخ و برگ هاي گوناگون مي يابد.

دوم: كساني كه در پديد آوردن و پيدايش آن پيشامدها دست اندر كار بوده اند.

سوم : مكاني كه اين پيشامدها در آن به وقوع پيوسته است.

چهارم: زماني كه داستان در آن رخ داده است.

سه پايه آخر همواره در معرض دگرگوني و جابه جا شدن و شكل عوض كردن است و چه بسا داستاني از كساني به كسان ديگر نسبت داده مي شود يا از مكاني ديگر نقل مي شود يا از نظر زمان پس و پيش برده مي شود ولي آنچه همواره ثابت مي ماند، هسته اصلي و مبناي پديد آمدن پيشامد است كه البته با شاخ و برگ هايي آرايش مي يابد و اگر آنها را از پيرامون آنها بپيراييم و افزوده ها را از دور هسته اصلي دور گردانيم بي گمان به حقيقتي خواهيم رسيد.

اكنون اگر با اين نظر در داستان هاي مربوط به جمشيد و نوروز بنگريم و آنها را تجزيه و تحليل نماييم، نتيجه هاي زير به دست خواهد آمد كه : بيگمان خاطره اي از علت بناي كاخ ها وايوان ها و تالارهاي تخت جمشيد در آن صفه در دامنه كوه رحمت در ذهن مردم ايران باز مانده بوده مي دانسته اند كه ميان بنياد اين معبد عظيم يا شهر آيين با برگزاري آيين نوروز و مهرگان كه هر دو جنبه كاملا" ملي و ديني و نجومي داشته ونيز گرد آمدن درباريان و بزرگان ايران زمين و كشورهاي گوناگون در اين محل مقدس ارتباطي وجود داشته و نيز خاطره هايي از مراسم تحويل خورشيد به برج حمل و رصد و تابيدن نخستين پرتو خورشيد در بامداد نخستين روز تابستان بزرگ و فرارسيدن سال نو اجرا مي گرديده است به يادها باز مانده بوده است. بدينسان با برقراري ارتباط ميان ساختن و پديد آوردن تخت جمشيد براي اجراي برخي مراسم و انجام دادن برخي محاسبات نجومي و رصد و اندازگيري هاي مربوط به وضع خورشيد درنوروز و مهرگان و برگزاري جشن ها و ايين هاي مخصوص به اين مناسبت ها و مربوط ساختن آن با واژه تخت و تابيدن خورشيد بر آن و نوروز گرفتن آن روز، همه روشن مي سازد كه اين داستان ها چگونه به وجود آمده اند و از كجا ريشه گرفته اند.

چون امروز ما مي دانيم كه مبناي تخت جمشيد يا صد ستون يا ( پارسه كه ) كي و به دستور چه كسي ساخته شده است بنابر اين بر ما روشن مي گردد كه چگونه داستان هاي جمشيد وسليمان و داريوش در هم آميخته و يك چنين افسانه هايي را پديد آورده است.

اكنون با توجه به ريشه اين داستان ها ، لازم مي نمايد كه جستجو كنيم آن نوروز تاريخي كه داريوش در بالاي صفه تخت جمشيد با آيين ويژه اي برگزار كرده و به علت اهميت و ارج خاصي كه داشت، خاطره اش در ذهن مردم ايران باقي ماند كدام نوروز و كي بوده است.

اما بايد پيشا پيش بدانيم كه نوروز يك عيد و جشن كهنسال و بسيار باستاني است كه از نياكان آريايي ايرانيان بدان ها رسيده ومسلما" پيش از زردشت نيز اين جشن برگزار مي شده است و شايد بتوان گفت كه آيين نوروز از سده هاي سيزدهم و چهاردهم پيش از ميلاد و حتي اوايل هزاره دوم پيش از ميلاد مرسوم بوده است. پس با اين پيشينه روشن مي گردد كه نوروز آن چنان كه پنداشته مي شود كه جشن ديني زردشتي نيست بلكه مربوط به زمان ( پوريو تكيشان ) ( پيش دينان ) بوده است از اين رو در اوستا نامي از نوروز برده نشده است ولي پس از اشاعه دين زردشتي در ايران و برقراري سال شماري و گاهشماري اوستايي در ايران زمين و تطبيق دادن ماه هاي هخامنشي و اوستايي با يكديگر جشن فروردگان كه عيد مردگان بود در پايان سال و دهه آخر ماه اسفندارمذ اوستايي برگزار مي دش، با جشن نوروز كه در آغاز ماه ( آدوكنيش) هخامنشي توام شده كم كم رنگ و بوي زردشتي به خود گرفت و به همين علت است كه تنها در برخي از كتاب هاي ديني دوران ساساني از اين جشن و برخي آداب مذهبي مربوط به آن ياد مي شده و در دين زردشتي به چنين جشن بزرگ و دير سال كمتر پرداخته شده است.

اما محاسبات بيروني و به تبع او نويسنده نوروز نامه با توجه به مبدا دور تاريخ گذاري كيومرث و با در نظر گرفتن طول سال خورشيدي كه مي گويند ايرانيان آن را 365 شبانه روز و 6 ساعت 12 دقيقه حساب مي كردند و با توجه به كبيسه نكردن سال ها در حال متعارف كاملا" درست است. يعني اگر در هر سال خورشيدي 6 ساعت از نقطه اعتدال ربيعي فاصله بگيرد، در يكصد سال 600 ساعت يعني بيست و پنج شبانه روز و در هر هزار سال 250 شبانه روز تفاوت پيدا خواهد كرد و اگر بخواهيم بدانيم 365 روز را در چه مدت پر خواهد كرد بايد براي اين كار تناسبي ببنديم و بگوييم در هر هزار سال 250 روز در چند سال 365 روز پاسخ خواهد شد :

سال 1460=250:365*1000 و اگر دقيقه ها را نيز محاسبه كنيم، آغاز دور بعد در داخل 1461 سال خواهد افتاد و اين همان رقمي است كه در نوروز نامه بدان اشاره شده و نوشته است: ( آن آغازي شد مر تاريخ اين جهان را و پس از هزار وچهارصد و شصت و يك سال به همان دقيقه و همان روز باز رسيد. چون آن وقت را دريافتند ملكان عجم از بهر بزرگداشت آفتاب و از بهر آنكه هر كس اين روز را در نتوانستندي يافت ، نشان كردند و اين روز را جشن ساختند و عالميان را خبر دادند تا همگان آن را بدانند و آن تاريخ نگاه دارند.

نويسنده نوروزنامه فرارسيدن نوروزهاي همه ساله را به نقطه اعتدال ربيعي و تحويل هاي سال هاي عادي را در ساعات و دقايق مختلف از شبانه روز را دور كوچك مي نامد ولي حركت خورشيد را در برج هاي دوازده گانه و دوباره بازگشتن آن به جاي خود كه به حساب او 1461 سال طول مي كشيده است دور بزرگ نام مي دهد و فرقي ميان نوروز آغاز دور بزرگ و نوروز سال هاي معمولي مي گذارد و آن را نوروز حقيقت مي خواند كه روزي بسيار بزرگ و مقدس و مهم بوده و بنابر مفاد افسانه ها و داستان ها كيومرث و جمشيد و گشتاسب نيز همين نوروز ها را درك كرده بودند و درباره پرتو خورشيد چنين نوروزي است كه بيروني نوشته ( فرخنده ترين ساعات آن ساعات آفتاب است كه صبح نوروز فجر سپيد به منتها نزديكي خود مي رسد و مردم به نظر كردن آن تبريك مي جويند.

اكنون هنگام آن رسيده است كه بدانيم يك چنين نوروزي با اين خصوصيات يعني سالي كه حلول خورشيد به نقطه اعتدال ربيعي و نخستين دقيقه برج حمل در سر ساعت 6 بامداد نخستين روز ماه فروردين يا برابر هخامنشي ان ( ادوكنيش ) انجام گرفت تنها در سال 487 پيش از ميلاد به افق تخت جمشيد مي توانست اتفاق بيفتد و بس، زيرا با محاسبات دقيق قهقرايي و جدول هايي كه دانشمندان هيات و نجومي فراهم آورده اند معلوم مي شود كه در سال 487 پيش از ميلاد تحويل سال در روز 28 مارس به افق گرينويچ ساعت 2 و 39 دقيقه از نيمه شب گذشته و به افق تخت جمشيد كه حدود 3 ساعت و 21 دقيقه با آن فرق دارد، در سر ساعت 6 بامداد نخستين روز ماه ( ادوكنيش ) هخامنشي يا روز هرمزد فروردين ماه اوستايي اتفاق افتاده است. پس معلوم مي شود كه نوروز سال 487 پيش از ميلاد يكي از آن نوروزهاي حقيقي بوده كه كيومرث و جمشيد و گشتاسب آن را درك كرده بودند و داريوش نيز با محاسباتي كه دانشمندان و مغان آن زمان محاسبه كرده بودند در اين سال در تخت جمشيد كه از سي سال پيش براي تدارك چنين جشني ساخته شده بود دو سال مانده به پايان پادشاهي او انجام گرفته است و بدين سان پس از سالها و سده ها نوروز را در محل و موقع خود ثابت نگاه داشتند و از آن پس با معمول كردن كبيسه هاي يكصد و بيست ساله به انجام رسانيدند.

خوشبختانه وجود دوره هاي كبيسه هاي يكصد و بيست ساله، خود دليل بسيار متقن بر برگزاري نوروز در سال 487 پيش از ميلاد مي باشد زيرا ما چون كبيسه هاي دوران ساساني و شماره و ترتيب آنها را از تاريخ نمي دانيم با محاسبه قهقرايي ميتوانيم مبدا و سال برقراري اين گونه كبيسه گيري را بدست بياوريم كه همان سال 487پيش از ميلاد مي شود.

دسته ها : نوروز باستان
چهارشنبه نهم 12 1391 9:51

نوروز از نگاه شريعت ... احمد محيطى اردكانى

 

يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر الليل و النهار يا محول الحول و الاحوال‏حول حالنا الى احسن الحال.

ان شاء الله اين عيد سعيد و اين سال نو بر همه مسلمين و ملت‏شريف ايران برخواهران، برادران مبارك و مسعود باشد ...

تمام قلوب و تمام ابصار و بصيرت‏ها در دست‏خداى تبارك و تعالى و يد قدرت اوست.

اوست كه تدبير مى‏كند جهان را، ليل و نهار را، و اوست كه قلوب را متحول مى‏كند وبصيرت‏ها را روشن مى‏كند، و اوست كه حالات انسان را متحول مى‏كند و ما آن را در ملت‏عزيز خودمان در زن و مرد، در كوچك و بزرگ يافتيم. اين تقليب قلوب كه قلب‏ها رااز آمال دنيوى و از چيزهايى كه در طبيعت است‏بريده بشود و به حق تعالى پيوسته‏بشود و بصيرت‏ها روشن بشود و صلاح و فساد خودشان را به وسيله بصيرت بفهمند، درملت ما بحمدالله تا حدود چشمگيرى حاصل شده است و من اميدوارم كه در اين سال‏جديد به اعلا مرتبت‏خودش برسد.»

عيدهاى اسلامى

 

در قرآن كريم مى‏خوانيم:

...اللهم ربنا انزل علينا مائده من السماء تكون لنا عيدا لاولنا و اخرنا و ايه منك‏و ارزقنا و انت‏خير الرازقين خداوندا!، مائده‏اى از آسمان بر ما نازل فرما تابراى اولين و آخرين ما عيد، و نشانه‏اى از جانب تو باشد و به ما روزى عنايت كن‏كه تو بهترين روزى‏دهنده هستى.» عيد از ماده «عود» به معنى بازگشت گرفته شده‏و به گفته راغب اصفهانى به معنى بازگشت‏به وضعيت مطلوب گذشته است. و به روزهاى‏سرور و شادى نيز گفته مى‏شود.

در اسلام روزهايى، به نام عيد اسلامى اعلام گرديده است كه مهمترين آنها عبارتنداز:

اول شوال; عيد فطر دهم ذيحجه; عيد قربان هيجدهم ذيحجه; عيد غدير جمعه; عيدمحمد(ص) چرا كه در هر يك به گونه‏اى بازگشت انسان به فطرت توحيدى‏اش مطرح است.

بنابراين: «عيد نه جامه رنگارنگ پوشيدن است كه اين عيد كودكان است، نه شربت‏و شيرينى و غذاهاى متنوع خوردن، كه اين عيد شكمبارگان است، نه به سياحت و تفرج‏بى‏محتوى پرداختن، كه اين عيد ولگردان است، نه بى‏بندو بارى و هرزگى و عياشى‏كردن، كه اين عيد بوالهوسان است، نه قاه قاه خنديدين و همديگر را به مسخره‏گرفتن و به بازى روز گذراندن، كه اين عيد غافلان است، نه تاب خوردن و سبزه‏روياندن و سفره هفت‏سين چيدن و رنج پختن «سمنو» كشيدن، كه اين عيد خرافه‏پرستان‏است.

هيچ كدام از اينها مفهوم عيد از ديدگاه اسلام نيست، كه عيد اسلامى موفقيت درراه انجام وظيفه است. و تطهير نفس و تصفيه جان و تمرين صبر و استقامت، چون عيدفطر پس از ماه مبارك رمضان.

و عيد، گذشتن از امتيازات است. و رسيدن به هم‏آهنگى و شركت در وحدت بزرگ‏اسلامى، شكستن غرور و خودخواهى و ترك نازپروريها، سايه‏نشينى‏ها، مشتاقانه نداى حق‏را لبيك گفتن ... و سرانجام خود را بازيافتن و به خدا رسيدن. چون عيدالضحى پس‏از دوران سازنده حج.

عيد، چون قطره‏اى به درياى جمع پيوستن است. و از انزوا به در آمدن، گسسته‏ها رابهم بستن و صف صف بهم پيوستن، پيوند خود را با خدا استوار كردن و دين خود را هرهفته تحكيم بخشيدن، همچون عيد جمعه كه عيد محمد(ص) است‏».

برترين عيد، روزى است كه خداوند متعال نعمتش را بر مسلمانان تمام كرد و اركان‏دين را محكم و استوار نمود، و رسالت را به امامت پيوست، و رهبر آينده مسلمانان‏را معرفى كرد، و فرزند كعبه را بر فراز منبر امامت نشاند، چون هيجدهم ذيحجه عيدغدير خم.

آن‏گونه كه در روايات آمده است و بعضى از علماى بزرگوار فرمودند، و در گاهنامه‏تطبيقى سه هزار ساله به روشنى مشخص گرديده، آن روز، عيد غدير خم با اول فروردين‏سال دهم هجرى شمسى مطابق بوده است و عيد نوروز نيز به بركت ولايت رنگ الهى به‏خود گرفت و در بين شيعيان و ايرانيان شهرت و دوام يافت.

بهار طبيعت

 

بى‏ترديد، عيد نوروز، عيد طبيعت است، «آغاز بهار و موسم اعتدال‏طبيعت و لطافت هوا و تعديل شب و روز و رهايى از قساوت زمستان و سردى و سياهى‏شبهاى ديرپا مى‏باشد.

عيدى همراه با سرود پرندگان و تكبير جنگل و تسبيح باد و ريزش ابر و فرياد رعدو رويش صحراست.

اگر ما خرافات و نقاط منفى و تاريك را از چهره اين عيد بزداييم و بگذاريم‏همرنگ طبيعت‏با صفا، باشد و بر جهان مثبت و خداپسندانه‏اش بيفزاييم، در ديد مكتب‏نيز عيدى عزيز و ارجمند خواهد بود.»

چنانچه در حديث آمده: هر چيزى بهارى داردو بهار قرآن ماه مبارك رمضان است. از اين‏رو اميرالمؤمنين(ع) مى‏فرمايد: «قرآن‏را بياموزيد كه بهار دلهاست.» يعنى جان و روان انسان با تعاليم عالى الهى،شكوفا مى‏شود.

آرى عيد واقعى انسان كه برترين مخلوق الهى، و گل سرسبد عالم خلقت است، بازگشت‏به خويشتن خويش و توجه به مبدا هستى، و تعليم كتاب سعادتش و در نهايت‏خود رابازيافتن و به خدا رسيدن است.

و اين عيد اختيارى است، و انسان مى‏تواند از هر روز براى خودش عيدى بسازد.

اميرالمؤمنين على(ع) مى‏فرمايد:

«كل يوم لا يعصى الله فهو يوم عيد» (هر روزى كه خداوند نافرمانى نشود آن‏روز، عيد است). البته آنگونه كه قرآن مى‏فرمايد: از بهار طبيعت و حيات دوباره‏يافتن گل‏ها و گياهان، سبزه‏ها و درختان، به جنب و جوش آمدن پرندگان و حيوانات‏طراوت يافتن باغ‏ها و چمن‏زارها، بايد درس رستاخيز و بازگشت‏به سوى خدا را آموخت:

خداوند متعال مى‏فرمايد: «زمين را جامد و افسرده و بى‏روح و بى‏جنبش مى‏بينى،اما همين كه آب باران بر آن نازل كنيم، به جنبش و حركت درمى‏آيد و فزونى مى‏گيرد،و انواع گياههاى سرورافزا مى‏روياند، اين از آن جهت است كه خدا حق مطلق است ونظام زنده كردن مرده‏ها در قبضه قدرت اوست. و اوست كه بر هر چيزى تواناست.»

نوروز در گذر تاريخ

 

نخستين روز از نخستين ماه سال شمسى را نوروز مى‏گويند وايرانيان در اين روز بزرگترين جشن ملى خود را برگزار مى‏كنند. آرياييان در اعصارباستانى دو فصل گرما و سرما داشتند، در هر يك از اين دو فصل جشنى برپا مى‏داشتندكه هر دو آغاز سال نو به شمار مى‏رفت; اولى را نوروز و دومى را مهرگان مى‏ناميدند.

هر چند در دربار نخستين خلفاى اسلامى به نوروز اعتنايى نمى‏شد، ولى خلفاى بعدى‏اموى دوباره نوروز را گرامى داشتند و براى افزودن درآمد خود، هداياى نوروز راباب كردند. و با ظهور «ابومسلم خراسانى‏» و روى كار آمدن خلافت عباسى و نفوذبرمكيان و ديگر وزراى ايرانى و تشكيل سلسله‏هاى طاهريان و صفاريان، جشن‏هاى ايران‏بار ديگر رونق يافت.

با آنكه بسيارى از سنت‏هاى ايرانيان بعد از ظهور اسلام در ايران از بين رفت وسنت‏هاى اسلامى جاى آنها را گرفت، اما عيد نوروز كم و بيش در ميان آنها باقى ماند.

شايد مصادف شدن روز غدير خم در سال دهم هجرى با عيد نوروز در آن بى‏تاثيرنباشد.

على كاظمى در مقدمه ترجمه كتاب سيد عبدالرضا حسينى شهرستانى به نام «نوروزدر اسلام‏» نگاشته است: «با توجه به رواياتى كه در باره نوروز رسيده است، معلوم‏مى‏شود، نوروز پيش از اسلام روزى مورد توجه پيامبران و رهبران الهى بوده است و ازابتدا شادى و سرورى كه در اين روز مى‏شده است‏به خاطر امور معنوى و حوادث مذهبى‏كه در اين روز اتفاق افتاده بوده است، ... ولى همان‏گونه كه در اثر مرور زمان‏بسيارى از واقعيت‏ها وارونه شده و بسيارى از حقايق تحريف گرديده، نوروز هم به‏صورت يك روز ملى و باستانى درآمده، شادى و سرور آن نيز به حساب امور مادى‏گذاشته شده است .. .» نوروز از جمله دستاويزهايى بوده است كه سلاطين از آن‏بهره‏بردارى كرده‏اند.

جمشيد پادشاه بزرگ ايران باستان به همين منظور و به خاطر استفاده از همين‏فرصت، تاجگذارى خود را در روز نوروز انجام مى‏دهد، و حتما تبليغاتى هم به راه‏مى‏انداختند كه امروز، روز پيمان خلافت الهى است و مردم را دعوت مى‏كردند كه‏بيايند و با آوردن هداياى نوروزى با نماينده خدا بيعت كنند و تاجگذارى او راتبريك بگويند. با اين مقدمه، پاسخ اين سؤال; كه چرا اعراب نوروز را ضايع ساختند؟

نيز روشن مى‏شود:

در روايت معلى بن‏حنيس از حضرت امام صادق(ع) اشاره به همين حقيقت است. «...

اين روز از روزهاى ماست و از روزهاى شيعيان ما به شمار مى‏رود، كه ايرانيان آن‏را حفظ كرده، و شما عرب‏ها آن را ضايع ساخته‏ايد.

اعراب به پيروى از دستگاه خلافت‏بنى‏اميه و بنى‏عباس چون نوروز را روز ولايت وخلافت الهى مى‏شناختند، سخت كوشيدند كه اين روز را مخفى كرده، ضايع سازند. و لذابراى لكه‏دار كردن نوروز، اين روز را از بازمانده‏هاى مجوس معرفى كرده‏اند. تاجايى كه مى‏بينيم حضرت امام موسى بن‏جعفر(ع) نيز در مقام تقيه به منصور دوانقى‏مى‏فرمايد: «از رسم‏هاى فرس است و اسلام آن را از بين برده است ...» بعضى افراداين روايت را دليل بر عدم مشروعيت نوروز گرفته‏اند; اما با توجه به روايات‏معارض، حمل بر تقيه شده است، و بهترين دليل بر عظمت نوروز ميباشد.

دسته ها : نوروز باستان
چهارشنبه نهم 12 1391 6:55

زيگ ملكشاهي تقويم جلالي و همزمان بودن آن با نوروز باستاني

( روز نخست فروردين ماه سال 458 هجري خورشيدي )

 

رضاقلي سالورقاجار ( شهرام )

 

ايرانيان : در طي سده ها وهزاره ها باتمدن كهن و بزرگ خود همواره به دانش گاهشماري به عنوان دانشي كه بتواند تاريخ و فرهنگ آنها را از ساير ملل متمايز نمايد توجه داشتند. در حقيقت خاك پهناور ايران و دامنه فرمانروايي ايرانيان و گسترش اين تمدن و برخورد با تمدن هاي ديگر چون اهالي ميان رودان ( بين النهرين ) كه شامل مردم كلده و آشور و بابل و سومر و عيلام و ملل ديگر چون هنديان و چينيان و مصريان و يونانيان بودند سبب تبادل فرهنگ ها بوده است.

گاهشماري در ايران و سابقه ي آن شايد به حدود چهارهزار سال پيش از دوره هخامنشي برسد. با اينكه اين دانش سابقه اي ممتد و ديرينه در ايران داشته ولي اين دانش در زمان ما كم اهميت تلقي شده و فقط تني چند از انديشمندان و پژوهشگران در اين مورد پژوهش نموده و نوشته هايي از خود به جا گذارده اند.

درست آن است كه اگر امروز كسي بخواهد در اين باره پژوهش و تحقيقي دقيق نمايد بايد كساني كه اهل اين كار هستند گرد هم آيند و كتاب هاي تاريخ، گاهشماري و رساله هاي علوم رياضي ( تا آنجا كه مربوط گاهشماري و اختر شناسي مي شود ) دانش اختر شناسي ( هيات و نجوم )، تاريخ زيگ ( زيج ) و زيگ شناسي و رساله هاي مربوط به اين رشته، رساله هاي مربوط به اسطر لاب و تاريخ خاي رصد نوشته شده را به طور دقيق از نظر بگذرانند و آنها را با مباني جديد دانش اختر شناسي واختر فيزيك و كامپيوتر ( رايانه ) مورد بررسي و پژوهش قرار دهند، و گرنه كارهاي تكراري و شايد بي فايده صورت خواهد گرفت.

دسته ها : نوروز باستان
دوشنبه هفتم 12 1391 17:22

پاسداشت گاهشماري ايراني

يكي از كوشش‌هاي هميشگي ايرانيان باستان، تنظيم تقويمي بوده است كه با تقويم طبيعي و دوره رويدادهاي كيهاني، حداكثر انطباق را داشته باشد. اين كوشش منجر به ايجاد و بهره‌برداري از تقويم‌ها و نظام‌هاي گاهشماري بسيار متعدد و متنوعي شده بود كه در نهايت با ايجاد و تنظيم تقويم اعتدالي ايراني به حداكثر دقت ممكن براي تطبيق تقويم قراردادي با تقويم طبيعي دست يافته شد و امروزه نيز اين تقويم همچنان دقيق‌ترين تقويم تاريخ بشر شناخته مي‌شود.

دانش پزشكي در ايران باستان(1)

تقويم‌هاي متنوعي كه در ايران باستان وجود داشته و هنوز نيز برخي اقوام از آن استفاده مي‌كنند، در انتخاب مبدأ سال و تعداد روزهاي هر ماه خورشيدي با يكديگر تفاوت‌هايي دارند. بطور نمونه آغاز سال نو در تقويم خوارزمي با ششم فروردين‌ماه گاهشماري ملي ايران، در تقويم كوهدشتي با چهاردهم فروردين‌ماه، در تقويم سنگسري با پنجم ارديبهشت‌ماه، در تقويم طبري/ تبري با دوم مردادماه، در تقويم ديلمي با هفدهم مردادماه، در تقويم ميترايي با يكم دي‌ماه، در تقويم پشتكوهي با ششم بهمن‌ماه و در تقويم محلي نطنز و كاشان با يكم اسفندماه مطابق است. اما نكته مهم در اين است كه در همه اين تقويم‌ها نام ماه‌ها و نام روزها به يك ترتيب و به گونه كم‌و‌بيش يكساني ثبت شده است و در نتيجه، هر يك از آن تقويم‌ها براي برگزاري جشن‌ها و آيين‌هاي ساليانه، در مقايسه با تقويم‌هاي ديگر، زمان‌هاي مختلفي را بدست مي‌دهند. بطور نمونه جشن تيرگان (سيزدهم تيرماه) با تقويم سغدي و خوارزمي در هجدهم تيرماه شهرياري، با تقويم طبري در سيزدهم آبان‌ماه و با تقويم دَيلمي در بيست‌وهفتم آبان‌ماه برگزار شده است و مي‌شود. اما براي همه آنان اين روز مطابق با تيـر روز از تيـرمـاه است. از سوي ديگر، همانطور كه گفته شد، تقويم‌ها در ترتيب نام ماه‌ها و روزها با يكديگر شاهت دارند و اين نام‌ها در بين آنها متداول است.

 

نام روزها

اگر امروزه استفاده از نام روزها در تقويم ايراني متداول نمي‌باشد، اين به آن معنا نيست كه اين نام‌ها نمي‌تواند در اين تقويم وجود داشته باشد؛ بلكه استفاده از آن به دليل رسميت نداشتن و نبود كاربرد عمومي، مهجور مانده و از آن غفلت شده است. به عبارت ديگر نام‌ روز‌هاي ماه را مي‌توان در همه تقويم‌هاي ايراني بكار گرفت؛ همانگونه كه پيشينيان ما نيز چنين كرده‌اند. در تقويم‌هاي ايراني، «هرمزدروز» نام روز نخست ماه، «بهمن‌روز» نام روز دوم ماه، «شـهريـور‌روز» نام روز سوم ماه و … است و اين ويژگي منحصر به تقويم خاصي نيست. در واقع نام روزها، جانشين شماره روزها شده و مي‌توان آنرا به هر تقويمي كه از آن استفاده مي‌كنيم، تعميم داد.

دانش پزشكي در ايران باستان(1)

با توجه به نكات بالا و نيز اينكه گاهشماري ايراني (هجري خورشيدي امروزي)، ادامه تكامل‌يافته تقويم جلالي، تقويم باستاني شهرياري ايراني و منسوب به شخص زرتشت و در عين‌حال تقويم رايج و پذيرفته ‌شده كشور، و نيز دقيق‌ترين تقويم شناخته شده تاريخ بشري است؛ هر يك از جشن‌هاي ساليانه، دقيقاً برابر با شماره همان روز در تقويم ايراني است و برگزاري مراسم ساليانه با استفاده از تقويم‌هاي محلي و از جمله كتابچه نوظهور برخي از زرتشتيان موسوم به «سالنماي ديني زرتشتيان»، كه با دخل و تصرف در گاهشماري ايراني بوجود آمده است، بـراي كاربردي در گستره ملي، به چند دليل اشتباه است.

نخست اينكه زمان برگزاري جشن‌هاي ساليانه به روايت متون كهن، تنها با تقويم هجري خورشيدي سازگاري داشته و با تقويم نوساخته ياد شده بالا هماهنگي ندارند. بطور نمونه هنگام برگزاري جشن سـده در منابع قديم، روز دهـم بهمن برابر با آبان‌روز از بهمن‌ماه و در فاصله چهل روزه از يلدا آمده كه دقيقاً مطابق با تقويم هجري خورشيدي است در حالي‌كه در آن تقـويم به اشتباه برابر با مـهرروز از بهمن‌ماه شده است.

دوم اينكه همه اقوام محلي و ايراني‌تباران كشورهاي همسايه، با وجود تقويم محلي، مراسم ملي را طبق تقويم شهرياري نيز برگزار مي‌كنند و عجيب است كه ما مراسم ملي را به تقويمي محلي انطباق دهيم.

سوم اينكه برگزاري مراسم در زمان‌هاي گوناگون موجب آسيب به همبستگي و وفاق عمومي مي‌شود. به ياد داشته باشيم كه همه كشورها و اقـوام دنـيا بـا وجـود تـقويم‌هاي گوناگـون محـلي (بطور مثال چندين گونه از تقـويم ميلادي در كشورهاي مختلف وجود دارد)، مراسم عمومي را بـراي پـاسداشت همبستگي مـردم، تنها از يك تقـويم استخراج مي‌كنند.

چهارم اينكه با اينكار زمان مراسم ساليانه را از هنگام طبيعي آن خارج مي‌كنيم. بطور نمونه، برگزاري اشتباه جشن شب چله يا يلدا در بيست ‌و ‌چهارم آذرماه كه بهيچوجه با واقعه طبيعي آن كه انقلاب زمستاني و زايش خورشيد باشد، ارتباطي ندارد. اين شيوه در ناسازگاري كامل با خواست ايرانيان باستان و معاصر است.

پنجم اينكه دستاورد درخشان پيشينيان خود را كه هزاران سال براي تطبيق تقويم قراردادي با تقويم طبيعي كوشش و ممارست به خرج داده‌اند را ناديده مي‌گيريم و از جايگاه ايران به عنوان خاستگاه دقيق‌ترين تقويم جهان، مي‌كاهيم.

ويژه نامه نوروز 1383

كتابچه‌اي كه در سال‌هاي اخير بدون نام و يا به نام «سالنماي ديني زرتشتيان» با اقتباس و تلفيقي ناهمگون از تقويم‌هاي يزدگردي كهن و نو، اوستايي، گاهَنباري، جلالي، كُردي و شهرياري/ خورشيدي هجري؛ و نيز افزودن بعضي عناصر نوظهور (مانند مبدأ گاهشماري و مبدأ شبانروز) و دخل و تصرف در نظام كبيسه‌گيري، بوجود آمده، تقويمي نوساخته بوده و در شكل فعلي آن، داراي سابقه تاريخي نمي‌باشد. اين تقويم در اصل (كه گونه‌اي از تقويم يزدگردي بهيزكي بوده)، داراي 12 ماه 30 روزه و 5 روز اضافه در پايان آبان‌ماه (و گاه اسفندماه) بوده است و نظام كبيسه‌گيري آن يك ماه در هر 120 سال (و گاه 116 سال) مي‌باشد. يعني روز نوروز و در نتيجه همه ايام سال تا يك ماه از جاي حقيقي آن جابجا مي‌شوند. در گونه ديگري از اين تقويم (يزدگردي پَـرسي)، نظام كبيسه‌گيري وجود ندارد و روز نوروز و ديگر روزها و مناسبت‌هاي ساليانه در تمام ايام سال جابجا مي‌شوند. به فرض وجود سابقه تاريخي و اصالت در اين تقويم، حداكثر توانايي آن، يك تقويم ساده و ابتدايي محلي براي كساني است كه آگاهي اندكي از دانش نجومي و گاهشماري دارند تا بتوانند ايام سال را به سادگي (اما با اشتباه) تخمين بزنند.

اشتباه برخي از دوستداران آيين‌هاي ايراني، از اعتماد بيش از اندازه به اين تقويم سرچشمه گرفته و تصور اينكه تغييراتي در گاهشماري ايراني به وجود آمده است، پنداري نادرست و ناشي از آگاهي كمتر از نظام‌هاي استخراج تقويم و سالشماري بوده است. در سال‌هاي اخير هيچگونه «تغييري» در گاهشماري اعتدالي ايراني بوجود نيامده و هنوز دانش بشري امكان ايجاد تغيير يا اصلاحي در ساختار بسيار دقيق و منطقي آنرا بدست نياورده است.

البته شناخت و شناساندن همه دستاوردهاي كهن ايرانيان و از جمله تقويم‌هاي محلي، و حتي انتشار آنها، كاري شايسته و براي پاسداشت آيين نياكان و تحليل‌هايي در تاريخ و به ويژه در تاريخ، علم ضروري است؛ اما بكار‌گيري آنها در روزگار فعلي و با وجود تقويمي بسيار دقيق‌تر، موجب پريشاني و آشفتگي در قراردادهاي آييني ايرانيان مي‌شود. فراموش نكنيم كه تقويم نيز همچون ساعت و همه ديگر ابزارهاي اندازه‌گيري و سنجش، يك «قرارداد» است و همانگونه كه استفاده از ساعتي با سازوكار اندازه‌گيري متفاوت از معمول مي‌تواند نظم و سامان جامعه را مختل سازد، تقويم نيز به همانگونه يك قرارداد اجتماعي است و آشفتگي در آن، آشفتگي جامعه را پديد مي‌آورد.

در پايان توجه خوانندگان را به گفتاري كه همواره از شادروان استاد احمد بيرشك مي‌شنيدم، جلب مي‌‌كنم كه:

تقويم شهرياري ايراني/ جلالي/ خورشيدي هجري، حيثيت و آبروي علمي ما در جهان است؛ مباد كه به خود حق بدهيم تا به دلخواهي و نا‌آگاهي در آن نو‌آوري كنيم و به اعتبارش صدمه بزنيم.

همچنين گفتاري از آقاي رضا عبدالهي (تاريخِ تاريخ در ايران، ص 316) كه به درستي آورده‌اند: با آنكه گاهشماري جلالي بي‌ترديد دقيق‌ترين گاهشماري است كه تا به امروز بشر به آن دست يافته است و قانون برقراري كبيسه‌هاي آن هوشمندانه‌ترين شيوه‌اي است كه تا به حال در گاهشماري‌هاي عالم بكار گرفته شده است، منجمان درباري قرن دهم به بعد، يا به دليل عدم درك آن و يا به خاطر باز نگاهداشتن دكان كبيسه‌يابي و كبيسه‌فروشي و استخراج تقويم، تعمداً همچون كاهنان رومي … تنها به اعلام سال‌هاي كبيسه و عادي گاهشماري جلالي، آنهم به صورت دلبخواه اقدام مي‌كردند.

باشد تا با شناخت و دريافتن جايگاه بلند تقويم شهرياري/ خورشيدي هجري ايران، در پاسداشت و گسترش يكي از بزرگترين دستاوردهاي نياكان خود كه هنوز رقيبي در جهان ندارد، كوشا باشيم، به آن مهر بورزيم و بدان افتخار كنيم.

 

 

تأليف:

رضا مرادي غياث آبادي

تنظيم براي تبيان:

ا.م.گميني

دسته ها : نوروز باستان
دوشنبه هفتم 12 1391 17:19

صداي بهار ( موسيقي )

صداي نوروز( موسيقي بهاري)

 

 

مژده بهار  عليرضا افتخاري بشنويد  دانلود كنيد
بهار مي آمد محمد نوري بشنويد دانلود كنيد
بهار دلنشين بنان بشنويد دانلود كنيد
بهار دلكش شجريان بشنويد دانلود كنيد
ببار اي ابر شجريان بشنويد دانلود كنيد
بهار بهار ناصر عبدالهي بشنويد دانلود كنيد
آمده بهار رضا صادقي بشنويد دانلود كنيد
صداي بارون و بهار رضا صادقي بشنويد دانلود كنيد
سفر عليرضا افتخاري بشنويد دانلود كنيد
چشم براه عليرضا افتخاري بشنويد دانلود كنيد
تو مياي عليرضا افتخاري بشنويد دانلود كنيد
فصل بهار ناصر عبدالهي بشنويد دانلود كنيد
بهاران بيدار شهرام ناظري بشنويد دانلود كنيد
اي عاشقان عليرضا عصار بشنويد دانلود كنيد
مژدگاني بهاراست مجيد اخشابي بشنويد دانلود كنيد
عيد اومده بهاره علي پهلوان بشنويد دانلود كنيد
بوي بهار مختاباد بشنويد دانلود كنيد
شاليزار محمد نوري بشنويد دانلود كنيد
 عطر سوسن عليرضا افتخاري بشنويد دانلود كنيد
تازه به تازه عليرضا افتخاري بشنويد دانلود كنيد
گل عليرضا افتخاري بشنويد دانلود كنيد
شاد آمدي عليرضا افتخاري بشنويد دانلود كنيد
خوش آمدي عليرضا افتخاري بشنويد دانلود كنيد
سبزه نوازش محلي _ گيلكي بشنويد دانلود كنيد
بهار ايران محلي _ گيلكي بشنويد دانلود كنيد
ماهي محلي _ گيلكي بشنويد دانلود كنيد
سفر محلي _ گيلكي بشنويد دانلود كنيد
نو بهاره محلي _ گيلكي بشنويد دانلود كنيد
وطن بهار محلي _ گيلكي بشنويد دانلود كنيد
پاينده باد ايران محلي _ گيلكي بشنويد دانلود كنيد
بهار گلنده محلي _ آذري بشنويد دانلود كنيد
آذربايجان محلي _ آذري بشنويد دانلود كنيد
محلي محلي _ آذري بشنويد دانلود كنيد
ايران زمين محلي _لري بشنويد دانلود كنيد
هي گل محلي _لري بشنويد دانلود كنيد
بهار كوهسار محلي _ كردي بشنويد دانلود كنيد
شادي مي باره محلي _ كردي بشنويد دانلود كنيد
بهشت وطن محلي _ كردي بشنويد دانلود كنيد
نوروز محلي _ كردي بشنويد دانلود كنيد

 

 

تهيه و تنظيم : مسعودرضا عجمي

دسته ها : نوروز باستان
دوشنبه هفتم 12 1391 17:8

تقويم هجري شمسي:  اوج درايت فرهنگي ما

    

سفره

شايد بتوان گفت آنچه كه ملت ايران در باب عيد نوروز انجام داده است، يكي از زيباترين و شايسته ترين كارهايي است كه مي شود با يك مراسم تاريخي و سنّتي انجام داد. ابتداي سال شمسي ما ايرانيها، - يعني اوّل بهار - عيد نوروز است، و مبدأ آن هجرت پيامبر.

يعني هم سال شمسي را حفظ كرده ايم و هم مبدأ آن را هجرت پيامبر قرار داده ايم! و اين تركيبي بسيار زيبا و حيرت انگيز از فرهنگ ايراني و فرهنگ اسلامي است! بسياري از كشورها بعد از مسلمان شدن، فرهنگ بومي خود را كاملا از دست دادند، ولي ما با هوشمندي تمام نه تنها زبان خود را حفظ كرديم بلكه بهترين كتابها در زمنيه ي قواعد صرف و نحو عربي را نوشتيم. بزرگترين نحويون زبان عربي ايراني بوده اند!

درباره ي ديگر عناصر فرهنگي مان هم با هوش و درايت، تركيبي زيبا و هوشمندانه از دو فرهنگ توليد كرده ايم.

اوّلاً ملت ايران افتخار دارد كه سال شمسي او سال هجري است؛ يعني همچنان كه سال قمري ما از مبدأ هجرت خاتم الانبياء عليه و علي آله الصّلاه والسّلام است، سال شمسي ما هم از مبدأ هجرت است. بقيه ملتهاي مسلمان براي سال شمسي خود، از سال ميلادي استفاده مي كنند؛ ولي ما ايراني ها، هجرت نبيّ اكرم را، هم مبدأ سال قمري قرار داديم، هم مبدأ سال شمسي.

 در ضمن، ابتداي سال را اوّل فصل بهار انتخاب كرده ايم، در حالي كه مسيحيان، اوايل زمستان را اوّل سال قرار مي دهند! البته فرق آنها با ما اين است كه ولادت حضرت مسيح، تاريخ مشخّصي ندارد و يك مطلب حدسي است؛ در حالي كه هجرت نبيّ مكرّم اسلام، از نظر تاريخي كاملاً دقيق و مشخّص است. به هر حال ما اوّل بهار را ابتداي سال خودمان قرار داده ايم كه اين هم يك ذوق و سليقه ايراني است.

اوّل بهار، اوّل رويش طبيعت، اوّل بيداري باغ و راغ و بوستان و اوّل بالندگي همه موجودات زنده است. اين بهتر از زمستان است كه وقت مردن و انجماد طبيعت و گياه و نباتات است.

  

نوروز، يعني روز نو. در روايات ما - بخصوص همان روايت معروف »معلّي بن خنيس(1)» - به اين نكته توجّه شده است. معلّي بن خنيس در كنار امام صادق عليه الصّلاه والسّلام زندگي خود را گذرانده و بعد هم به شهادت رسيده است. معلّي بن خنيس - با اين خصوصيات - خدمت حضرت مي رود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است - در تعبيرات عربي، «نوروز» را تعريب مي كنند و «نيروز» مي گويند. حضرت به او مي فرمايند : «أتدري ماالنيروز؟» آيا مي داني نوروز چيست؟

 خود حضرت مثال مي زنند و مي فرمايند: آن روزي كه جناب آدم و حوّا، پا بر روي زمين گذاشتند، نوروز بود؛ روزي كه حضرت نوح - بعد از توفان عالمگير - كشتي خود را به ساحل نجات رساند، «نوروز» بوده است؛ روزي كه قرآن بر پيغمبر نازل شد، و روزي هم كه اميرالمؤمنين عليه السّلام به ولايت انتخاب شد،  نوروز بوده است.

 «يا مقلّب القلوب والابصار. يا مدبّرالليل والنّهار. يا محوّل الحول والاحوال. حوّل حالنا الي احسن الحال»

    پي نوشتها:

    1). بحارالانوار، ج 95، ص 29

 

منبع با تلخيص و تصحيح:

 روزنامه كيهان، شماره 18760

دسته ها : نوروز باستان
دوشنبه هفتم 12 1391 12:19

تاريخچه نوروز

تاريخچه نوروز

طبق عقايد زرتشت، ماه فروردين ( اولين ماه تقويم شمسي ايرانيان) به فراوشي (سرزندگي) اشاره دارد كه دنياي مادي را در آخرين روزهاي سال دچار تحول مي كند. بنابراين، زرتشتيان، ده روز را براي اينكه روح نياكان خود را شاد كنند، گرامي مي دارند ممكن است اين سنت كه، بعضي‏ها قبل از نوروز به گورستانها مي‏روند، ريشه در اين باور داشته باشد. قصه‏هاي ديگري در مورد مبدا نوروز نقل شده است. يك روايت اين است كه كياخسرو، پسر پرويز بردينا، به تخت سلطنت نشست و ايرانشهر را به اوج شكوفايي خود رساند

روايت ديگر آنكه در اين روز خاص (اول فروردين) ، جمشيد، پادشاه پيشدادي، بر روي تخت طلايي نشسته بود در حالي‏كه مردم او را روي شانه‏هاي خود حمل مي‏كردند. آنها پرتوهاي خورشيد را بر روي پادشاه ديدند و آن روز را جشن گرفتند.

روايتي ديگر به سليمان بر‏مي‏گردد كه حلقه خود را گم كرد و در نتيجه حكومت خود را از دست داد. بعد از اينكه چهل روز به دنبال آن گشت، حلقه خود را يافت و دوباره به حكومت رسيد. از اين رو، مردم در آن روز فرياد برآوردند كه، نوروز (روز نو) آمده است

در زمانهاي قديم، جشن نوروز در اولين روز فروردين (۲۱ ژانويه) شروع مي‏شد، ولي مشخص نيست كه چند روز طول مي‏كشيده ‏است. در بعضي از دربارهاي سلطنتي جشن‏ها يك ماه ادامه داشت. مطابق برخي از اسناد، جشن عمومي نوروز تا پنجمين روز فروردين برپا مي‏شد، و جشن خاص نوروز تا آخر ماه ادامه داشت. شايد بتوان گفت، در طي پنج روز اول فروردين جشن نوروز جنبه ملي و عمومي بود، در حاليكه طي باقيمانده ماه، هنگامي‏كه پادشاهان مردم عادي را به دربار سلطنتي مي‏پذيرفتند جنبه خصوصي و سلطنتي داشت .

دسته ها : نوروز باستان
يکشنبه ششم 12 1391 16:58

X