معرفی وبلاگ
با سلام خدمت دوستان تبلاگنویس من تصمیم گرفتم چون در اواخر سال 91 هستیم وآستانه عید نوروز سال 92:بر آن شدم تا باایجاد این تبلاگ درباره نوروز ایرانیان هم به این سنت ایرانی بپردازیم وهم ارزیابی کنیم سال تولید ملی وسالی که قرار است رهبرمان آن را نامگذاری کند :امید است که بتوانم با ایجاد این تبلاگ به شما دوستان کمک کنم سخنی از رهبر عزیزم درباره نوروز: به نظر من آن‌چه كه ملت ایران در باب عید نوروز انجام داده است، یكى از زیباترین و شایسته‌ترین كارهایى است كه مى‌شود با یك مراسم تاریخى و سنّتى انجام داد. اوّلِ سال شمسى ما ایرانی‌ها، - یعنى اوّل بهار - عید نوروز است. اوّلاً ملت ایران افتخار دارد كه سال شمسى او هم سال هجرى است؛ یعنى هم‌چنان‌كه سال قمرى ما - كه سال 1418 است - از مبدأ هجرت خاتم الانبیاء علیه و على آله الصّلاة والسّلام است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. بقیه‌ى ملت‌هاى مسلمان براى سال شمسى خود، از سال میلادى استفاده مى‌كنند؛ ولى ما ایرانی‌ها، هجرت نبىّ اكرم را، هم مبدأ سال قمرى قرار دادیم، هم مبدأ سال شمسى. با ما همرا باشید
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 270136
تعداد نوشته ها : 182
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
zekrollaei92:zahrazekrollaei

جشن نوروز (3)

 

نوروز در ايران پيش از اسلام

نوروز

از آنچه گفته شد آشكار گرديد كه نوروز از مراسم بسيار كهن ايرانيان آريائي است. اگرچه در اوستا از نوروز نامي نيست ولي برخي از كتاب‌هاي ديني پهلوي از نوروز و مراسم ايرانيان باستان ياد كرده‌اند. در بندهشن بزرگ و نيز درصد در بندهشن آمده: «زرتشت سه بار با هو و Hvôv نزديك شد و هر بار نطفه‌اي از او بر زمين افتاد و اين سه نطفه در تحت مراقبت ايزد آناهيته Anahita (ناهيد ـ فرشته آب) در ردياچه ي كسوه Kasava نهاده شده. در آنجا كوهي است به نام «كوه خدا» كه جايگاه گروهي از پارسايان است. هر سال در نوروز و مهرگان اين مردم دختران خود را براي آب‌تني در درياچه ي مزبور مي‌فرستند زيرا زرتشت بدانان گفته است كه از دختران ايشان اوشيدر Oshidar و اوشيدر ماه Oshidar-mâh و سوشيان Soshyan (موعودان سه‌گانه ي  مزديسنا) به وجود خواهند آمد:

 

بطور كلي از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشي و اشكاني اطلاعات دقيقي در دست نيست و به عكس از عصر ساساني اطلاعات گرانبها موجود است كه خلاصه ي  آنها در ذيل نقل مي‌شود:

در بامداد نوروز شاهنشاه جامه‌اي كه معمولاً از بُرد يماني بود بر تن مي‌كرد و زينت بر خود استوار مي‌فرمود و به تنهائي در دربار حاضر مي‌شد و شخصي كه قدم او را به فال نيك مي‌گرفتند بر شاه داخل مي‌شد. در نورزنامه آمده:

«آمدن موبد موبدان و نوروزي آوردن ـ آئين ملوك عجم از گاه كيخسرو تا به روزگار يزدجرد شهريار كه آخر ملوك عجم بود چنان بوده است كه روز نوروز نخست كس از مردمان بيگانه موبد موبدان پيش‌آمدي با جام زرين پر مي، و انگشتري، و درمي و ديناري خسرواني، و يك دسته خويد سبز رسته، و شمشيري، و تير و كمان و دوات و قلم، و اسپي، و غلامي خوبروي، و ستايش نمودي و نيايش كردي او را به زبان پارسي به عبارت ايشان، چون موبد موبدان از افرين بپرداختي، پس بزرگان دولت درآمدندي و خدمت‌ها پيش آوردندي.

آفرين موبد موبدان به عبارت ايشان: شها به جشن فروردين به ماه فروردين آزادي گزين به روان و دين كيان سروش آورد ترا دانائي و بينائي به كارداني و ديرزي و با خوي هژير و شادباش بر تخت زرين و انوشه خور به جام جمشيد و رسم نياكان در همت بلند و نيكوكاري و ورزش داد و راستي نگاهدار سرت سبز باد و جواني چو خريد، اسپت كامگار و پيروز و تيغت روشن و كاري به دشمن و بازت گيرا ]و[ خجسته به شكار و كارت راست چون تير و هم كشوري بگير و نو بر تخت با درم و دينار، پيشت هنري و دانا گرامي و درم خوار و سرايت‌آباد و زندگاني بسيار.

ساساني

چون اين بگفتي چاشني كردي و جام به ملك دادي، و خويد در دست ديگر نهادي و دينار و درم درپ يش تخت او بنهادي و بدين آن خواستي كه روز نو و سال نو هر چه بزرگان اول ديدار چشم بر آن افكنند تا سال ديگر شادمان و خرم با آن چيزها در كامراني بمانند، و آن برايشان مبارك گردد. كه خرمي و آباداني جهان در اين چيزها است كه پيش ملك آوردندي.»

و اين رسم در عصر خلفاي اسلام نيز ادامه يافت. ماليات‌هاي كشوري در روزگار ساسانيان در نوروز افتتاح مي‌شد و يكي از جهات اصلاح تقويم و كبيسه قرار دادن سال‌هاي پارسي به توسط المتوكل علي الله و المعتمد بالله همين امر بود.

در هريك از ايام نوروز، پادشاه بازي سپيد پرواز مي‌داد و از چيزهائي كه شاهنشاهان در نوروز به خوردن آن تبرك مي‌جستند اندكي شير تازه و خالص و پنير نو بود و در هر نوروزي براي پادشاه با كوزه‌اي آهنين يا سيمين آب برداشته مي‌شد. در گردن اين كوزه قلاده‌اي قرار مي‌دادند از ياقوت‌هاي سبز كه در زنجيري زرين گذشته و بر آن مهره‌هاي زيرجدين كشيده بودند. اين آب را دختران عذرا از زير آسياب‌ها برمي‌داشتند ،جاحظ پس از اين قول نوشته:

  1. «كه چون نوروز به شنبه مي‌افتاد، پادشاه مي‌فرمود كه از رئيس يهوديان چهار هزار درهم بستانند و كسي سبب اين كار را نمي‌دانست جز اينكه اين رسم بين ملوك جاري شده و مانند جزيه گرديده بود.»

بيست و پنج روز پيش از نوروز در صحن دارالملك دوازده ستون از خشت خام برپا مي‌شد كه بر ستوني گندم و بر ستوني جو و بر ستوني برنج و بر ستوني عدس و بر ستوني باقلي و بر ستوني كاجيله و بر ستوني ارزن و بر ستوني ذرت و بر ستوني لوبيا و بر ستوني نخود و بر ستوني كنجد و بر ستوني ماش مي‌كاشتند و اينها را نمي‌چيدند مگر بغتا و ترنم و لهو. در ششمين روز نوروز اين حبوب را مي‌كندند و ميمنت را در مجلس مي‌پراكندند و تا روز مهر از ماه فروردين (شانزدهم فروردين) آن را جمع نمي‌كردند. اين حبوب را باري تفأل مي‌كاشتند و گمان مي‌كردند كه هريك از آنها كه نيكوتر و باروتر شد محصولش در آن سال فراوان خواهد بود و شاهنشاه به نظر كردن در جو به ويژه تبرك مي‌جست.

شاه در اين روزها بار عام مي‌داد و ترتيب آن را به طرق گوناگون نوشته‌اند: ابوريحان گويد كه:

  1. «آئين پادشاهان ساسان در پنج روز اول فروردين (نوروز عامه) چنين بود كه شاه به روز اول نوروز ابتدا مي‌كرد عامه را از جلوس خويش براي ايشان و احساس بدانان مي‌آگاهيدند ـ در روز دوم براي كساني كه از عامه رفيع‌تر بودند يعني دهگانان و اهل آتشكده‌ها جلوس مي‌كرد ـ در روز سوم از براي اسواران و مؤبدان بزرگ ـ و روز چهارم از براي افراد خاندان و نزديكان و خاصان خود ـ در روز پنجم براي پسر و نزديكان خويش و به هريك از اينان، درخور رتبت اكرام و انعام مي‌نمود. و چون روز ششم فرا مي‌رسيد از اداء حقوق مردم فارغ مي‌شد و از اين پس نوروز از آن خود او بود و ديگر كس جز نديمان و اهل انس و شايستگان خلوت به نزد او نمي‌توانست برود ـ همچنين در ايام نوروز نواهايي خاص در خدمت پادشاه نواخته مي‌شد كه مختص همان ايام بود.»
آتش

پادشاهان در نوروز كليه ي  مايحتاج دفتري و لوازم ديگر ساليانه ي  دربار را تهيه مي‌كردند، از قبيل كاغذ و پوست‌هايي كه در آنها رسايل نوشته مي‌شد و آنچه كه مهر كردنش از طرف پادشاه لازم بود آخر آن كاغذ مهر مي‌شد و آنها را «اسپيدا نوشت» يا «اسپيد نوشت» مي‌ناميدند. به قول مسعودي خسروپرويز در يكي از اعياد در حالي كه سپاهيان با اعداد و سلاح خود رده بسته و هزار پيل با پيلبانان صف كشيده بودند براي سان ديدن آنان خارج شده بود و ظاهراً اين عيد همان نوروز بوده است.

در بامداد نوروز مردم به يكديگر آب مي‌پاشيدند و اين رسم در سده‌هاي نخستين اسلامي نيز رايج بوده ـ ديگر هديه دادن شكر متداول بود ـ نويسندگان اسلامي براي علت اين دو امر افسانه‌هايي چند نقل كرده‌اند كه از ذكر آنها صرف‌نظر مي‌شود.

 

همچنين در شب نوروز آتش بر مي‌افروختند و اين رسم تا عهد عباسيان نيز (در بين‌النهرين) ادامه يافت و نخستين كسي كه اين رسم را نهاد هرمزد شجاع پسر شاهپور پسر اردشير بابكان است.

 

نوروز در عصر خلفا

دربارهاي نخستين خلفاي اسلام به نوروز اعتنائي نداشتند و حتي هداياي اين جشن را به عنوان خراج ساليانه مي‌پذيرفتند، ولي بعدها خلفاي اموي براي افزودن درآمد خود، هداياي نوروز را از نو معمول داشتند و اميران ايشان براي جلب منافع خود مردم را به اهداء تحف دعوت مي‌كردند ـ اندكي بعد اين رسم نيز از طرف خلفاي مزبور به عنوان گران آمدن اهداء تحف بر مردم منسوخ گرديد ولي در تمام اين مدت ايرانيان مراسم جشن نوروز را برپا مي‌داشتند.

در نتيجه ظهور ابومسلم خراساني و روي كار آمدن خلافت عباسي و نفوذ برمكيان و ديگر وزراي ايراني و تشكيل سلسله ي  طاهريان، جشن‌هاي ايران از نو رونق يافتند. گويندگان درباره ي  آنها قصايد پرداختند و نويسندگاني مانندحمزه بن حسن اصفهاني مؤلف «اشعار السائره في النيروز و المهرجان» آنها را مدون ساختند.

نوروز در دربار عباسيان بسياري از رسوم خويش را حفظ كرد و از آن جمله اخذ ماليات از مردم كه در زمان ساسانيان معمول بود در اين زمان هم اجرا گرديد و نوروز معتضدي و متوكلي در اثر همين امر پيدا شد. تقديم هدايا از جانب بزرگان و اميران اسلامي و ديگران به خدمت خلفا از مراسم عادي به شمار رفت چنان‌كه خالدالمهلبي به متوكل در نوروز جامه ي  وشي زربفتي و گوي عنبري كه بر آن ريزه‌هاي گوهر بود و جوشني بلند و چوب بخوري به بلندي يك قامت و جامه‌اي بغدادي هديه فرستاد. و نخستين كسي كه در زمان عباسيان هديه فرستادن نزد خلفا را اهميت داد احمدبن يوسف از نويسندگان زمان مأمون است كه اين شعر را با هديه‌اي گرانبها نزد وي فرستاد:

هذا يوم جرت فيه العادة

بالطاف العبيد للسادة

از آن پس هديه ي  نوروز از رسوم درباري گرديد ـ نوشتن نامه‌هاي تبريك (به نظم و نظر) نيز براي خلفا معمول بود: حسن بن وهب به متوكل عباسي مكتوبي در تبريك جشن نوروز نگاشت ـ مازني اين ابيات را رد تبريك نوروز براي خليفه فرستاد:

 

 

جَعَلت فداك لل نيروز حق
فانت علي اعظم منه حقا
ولو اهديت فيه جميع ملكي
لكان جليله لك مسدقا
فاهديت الثناء بنظم شعر
و كنت لذاك مني مستحقا
 
خليفه

اين رسم ويژه خلفا نبود بلكه مردم عهد عباسيان نيز بدان اقتفاء مي‌كردند چنان‌كه سعيد بن حميد به يكي از دوستان خويش نامه‌اي در تبريك عيد نگاشت و گفت من چيز قابلي نداشتم تا به رسم هديه گسيل خدمت كنم، ناچار اين مكتوب را جانشين آن مي‌سازم.

هم در عهد عباسي ريختن آب و افروختن آتش در شب آن كماكان مجري بود. طبري در حوادث سال 248 نويسد: در روز چهارشنبه سه شب از جمادي‌الاولي رفته مطابق با شب يازدهم حزيران در بازارهاي بغداد از جانب خليفه منادي ندا در داد كه در شب نوروز آتش نيفروزند و آب نريزند و نيز در روز پنجم همين مذاكره شد ولي در هنگام غروب روز جمعه در باب سعيدبن تسكين محتسب بغداد كه در جانب شرقي بغداد است ندا در دادند كه اميرالمؤمنين مردم را در افروختن آتش و ريختن آب آزاد گردانيده است ـ پس عامه اين كار را به افراط رسانيدند و از حد تجاوز كردند چنان‌كه آب را بر محتسبان شهر بغداد فرو ريختند.

 

نوروز در آئين تشيع

محمدبن شاه مرتضي معروف به محسن فيض (1007-1091) در رساله‌اي به فارسي، در وصف نوروز و سي روز ماه چنين آورده:

  1. «چنين روايت كرده معلي بن خنيس كه در روز نوروز نزد منبع حقايق و دقايق، امام جعفر صادق عليه‌السلام رفتم، فرمود آيا مي‌داني امروز چه روز است؟ گفتم فداي تو شوم روزي است كه عجمان تعظيم آن مي‌نمايند و هديه به يكديگر مي‌فرستند. فرمود به خانه كعبه سوگند باعث آن تعظيم امري قديم است، بيان مي‌كنم آن را براي تو تا بفهمي ـ گفتم اي سيد! من دانستن اين را دوست‌تر دارم از آنكه دوستان مرده ي من زنده شوند و دشمنان من بميرند ـ پس فرمود اي معلي! نوروز روزي است كه خداي تعالي عهدنامه‌اي از ارواح بندگان خود گرفته كه او را بندگي نمايند و ديگري را با او شريك نسازند و ايمان بياورند به فرستاده‌ها و حجت‌هاي او و «ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين»، اول روزي است كه آفتاب طلوع كرده و بادي كه درختان را بارور مي‌سازد وزيده، و خرمي زمين آفريده شده، و روزي است كه «كشتي نوح» بر زمين قرار گرفته و روزي است كه خداي تعالي زنده گردانيد جماعتي را كه پس از بيم مرگ از شهر و ديار خود بيرون رفته بودند و چندين هزار كس بودند پس اولاً حق تعالي حكم كرد ايشان را كه بميرند، بعد از آن زنده گردانيد، و روزي است كه «جبرئيل عليه‌السلام» بر حضرت رسالت صلي‌الله عليه و آله نازل شد به وحي، و روزي است كه آن حضرت بت‌هاي كفار را شكست، و روزي است كه حضرت رسالت صلي‌الله عليه و آله امر فرمود ياران خود را كه با حضرت «اميرالمؤمنين عليه‌السلام» بيعت امارت نمايند، و روزي است كه آن حضرت اميرالمؤمنين عليه‌السلام را ميان جنيان فرستاد كه بيعت از ايشان بگيرد، و روزي است كه بار دوم اهل اسلام با اميرالمؤمنين عليه‌السلام بيعت كردند و روزي است كه آن حضرت در جنگ نهروان فتح كرد و به قتل رسانيد ذوالثديه را كه سر كرده آن خوارج بود، و روزي است كه قائم آل محمد يعني حضرت «صاحب‌الامر» ظاهر مي‌شود، آن حضرت بر دجال ظفر مي‌يابد و آن ملعون را در كناسه، كه محله‌اي است در كوفه از گلو مي‌كشد، و هيچ نوروزي نيست كه ما توقع خاصي از غم نداشته باشيم زيرا كه اين به ما و شيعيان نسبت دارد، عجمان آن را حفظ كرده‌اند و شما ضايع كرده‌ايد. ديگر فرمود يكي از انبياء سؤال از پروردگار كرد كه چگونه زنده گرداند آن جماعت را كه از ديار خود بيرون رفته و مرده بودند؟ «پس وحي به آن نبي آمد كه آب برايشان بريز در روز نوروز كه اول سال فارسيان است، پس زنده شدند و سي هزار كس بودند، و از اين جهت آب ريختن در اين روز سنت شده.»
    عيد

صرف نظر از صحت و سقم اين خبر، در كتب بزرگان شيعه به خصوص در قرون متأخر اخبار بسيار در فضيلت نيروز (نوروز) منقول است. از اين‌رو است كه تنها جشني كه از زمان باستان تاكنون تقريباً بدون فوت برپا شده و هنوز هم رسماً منعقد مي‌گردد همان نوروز است.

 

 


منبع: برگرفته از كتاب ستاره شمال، ياد واره دكتر محمد معين، به كوشش: دكتر كيانوش كياني- محمد حسن اصغر نيا، تهران،1386

تهيه و تنظيم : بخش ادبيات تبيان


دسته ها : نوروز باستان
چهارشنبه نهم 12 1391 17:49

X