يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر الليل و النهار يا محول الحول و الاحوالحول حالنا الى احسن الحال.
ان شاء الله اين عيد سعيد و اين سال نو بر همه مسلمين و ملتشريف ايران برخواهران، برادران مبارك و مسعود باشد ...
تمام قلوب و تمام ابصار و بصيرتها در دستخداى تبارك و تعالى و يد قدرت اوست.
اوست كه تدبير مىكند جهان را، ليل و نهار را، و اوست كه قلوب را متحول مىكند وبصيرتها را روشن مىكند، و اوست كه حالات انسان را متحول مىكند و ما آن را در ملتعزيز خودمان در زن و مرد، در كوچك و بزرگ يافتيم. اين تقليب قلوب كه قلبها رااز آمال دنيوى و از چيزهايى كه در طبيعت استبريده بشود و به حق تعالى پيوستهبشود و بصيرتها روشن بشود و صلاح و فساد خودشان را به وسيله بصيرت بفهمند، درملت ما بحمدالله تا حدود چشمگيرى حاصل شده است و من اميدوارم كه در اين سالجديد به اعلا مرتبتخودش برسد.»
عيدهاى اسلامى
در قرآن كريم مىخوانيم:
...اللهم ربنا انزل علينا مائده من السماء تكون لنا عيدا لاولنا و اخرنا و ايه منكو ارزقنا و انتخير الرازقين خداوندا!، مائدهاى از آسمان بر ما نازل فرما تابراى اولين و آخرين ما عيد، و نشانهاى از جانب تو باشد و به ما روزى عنايت كنكه تو بهترين روزىدهنده هستى.» عيد از ماده «عود» به معنى بازگشت گرفته شدهو به گفته راغب اصفهانى به معنى بازگشتبه وضعيت مطلوب گذشته است. و به روزهاىسرور و شادى نيز گفته مىشود.
در اسلام روزهايى، به نام عيد اسلامى اعلام گرديده است كه مهمترين آنها عبارتنداز:
اول شوال; عيد فطر دهم ذيحجه; عيد قربان هيجدهم ذيحجه; عيد غدير جمعه; عيدمحمد(ص) چرا كه در هر يك به گونهاى بازگشت انسان به فطرت توحيدىاش مطرح است.
بنابراين: «عيد نه جامه رنگارنگ پوشيدن است كه اين عيد كودكان است، نه شربتو شيرينى و غذاهاى متنوع خوردن، كه اين عيد شكمبارگان است، نه به سياحت و تفرجبىمحتوى پرداختن، كه اين عيد ولگردان است، نه بىبندو بارى و هرزگى و عياشىكردن، كه اين عيد بوالهوسان است، نه قاه قاه خنديدين و همديگر را به مسخرهگرفتن و به بازى روز گذراندن، كه اين عيد غافلان است، نه تاب خوردن و سبزهروياندن و سفره هفتسين چيدن و رنج پختن «سمنو» كشيدن، كه اين عيد خرافهپرستاناست.
هيچ كدام از اينها مفهوم عيد از ديدگاه اسلام نيست، كه عيد اسلامى موفقيت درراه انجام وظيفه است. و تطهير نفس و تصفيه جان و تمرين صبر و استقامت، چون عيدفطر پس از ماه مبارك رمضان.
و عيد، گذشتن از امتيازات است. و رسيدن به همآهنگى و شركت در وحدت بزرگاسلامى، شكستن غرور و خودخواهى و ترك نازپروريها، سايهنشينىها، مشتاقانه نداى حقرا لبيك گفتن ... و سرانجام خود را بازيافتن و به خدا رسيدن. چون عيدالضحى پساز دوران سازنده حج.
عيد، چون قطرهاى به درياى جمع پيوستن است. و از انزوا به در آمدن، گسستهها رابهم بستن و صف صف بهم پيوستن، پيوند خود را با خدا استوار كردن و دين خود را هرهفته تحكيم بخشيدن، همچون عيد جمعه كه عيد محمد(ص) است».
برترين عيد، روزى است كه خداوند متعال نعمتش را بر مسلمانان تمام كرد و اركاندين را محكم و استوار نمود، و رسالت را به امامت پيوست، و رهبر آينده مسلمانانرا معرفى كرد، و فرزند كعبه را بر فراز منبر امامت نشاند، چون هيجدهم ذيحجه عيدغدير خم.
آنگونه كه در روايات آمده است و بعضى از علماى بزرگوار فرمودند، و در گاهنامهتطبيقى سه هزار ساله به روشنى مشخص گرديده، آن روز، عيد غدير خم با اول فروردينسال دهم هجرى شمسى مطابق بوده است و عيد نوروز نيز به بركت ولايت رنگ الهى بهخود گرفت و در بين شيعيان و ايرانيان شهرت و دوام يافت.
بهار طبيعت
بىترديد، عيد نوروز، عيد طبيعت است، «آغاز بهار و موسم اعتدالطبيعت و لطافت هوا و تعديل شب و روز و رهايى از قساوت زمستان و سردى و سياهىشبهاى ديرپا مىباشد.
عيدى همراه با سرود پرندگان و تكبير جنگل و تسبيح باد و ريزش ابر و فرياد رعدو رويش صحراست.
اگر ما خرافات و نقاط منفى و تاريك را از چهره اين عيد بزداييم و بگذاريمهمرنگ طبيعتبا صفا، باشد و بر جهان مثبت و خداپسندانهاش بيفزاييم، در ديد مكتبنيز عيدى عزيز و ارجمند خواهد بود.»
چنانچه در حديث آمده: هر چيزى بهارى داردو بهار قرآن ماه مبارك رمضان است. از اينرو اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايد: «قرآنرا بياموزيد كه بهار دلهاست.» يعنى جان و روان انسان با تعاليم عالى الهى،شكوفا مىشود.
آرى عيد واقعى انسان كه برترين مخلوق الهى، و گل سرسبد عالم خلقت است، بازگشتبه خويشتن خويش و توجه به مبدا هستى، و تعليم كتاب سعادتش و در نهايتخود رابازيافتن و به خدا رسيدن است.
و اين عيد اختيارى است، و انسان مىتواند از هر روز براى خودش عيدى بسازد.
اميرالمؤمنين على(ع) مىفرمايد:
«كل يوم لا يعصى الله فهو يوم عيد» (هر روزى كه خداوند نافرمانى نشود آنروز، عيد است). البته آنگونه كه قرآن مىفرمايد: از بهار طبيعت و حيات دوبارهيافتن گلها و گياهان، سبزهها و درختان، به جنب و جوش آمدن پرندگان و حيواناتطراوت يافتن باغها و چمنزارها، بايد درس رستاخيز و بازگشتبه سوى خدا را آموخت:
خداوند متعال مىفرمايد: «زمين را جامد و افسرده و بىروح و بىجنبش مىبينى،اما همين كه آب باران بر آن نازل كنيم، به جنبش و حركت درمىآيد و فزونى مىگيرد،و انواع گياههاى سرورافزا مىروياند، اين از آن جهت است كه خدا حق مطلق است ونظام زنده كردن مردهها در قبضه قدرت اوست. و اوست كه بر هر چيزى تواناست.»
نوروز در گذر تاريخ
نخستين روز از نخستين ماه سال شمسى را نوروز مىگويند وايرانيان در اين روز بزرگترين جشن ملى خود را برگزار مىكنند. آرياييان در اعصارباستانى دو فصل گرما و سرما داشتند، در هر يك از اين دو فصل جشنى برپا مىداشتندكه هر دو آغاز سال نو به شمار مىرفت; اولى را نوروز و دومى را مهرگان مىناميدند.
هر چند در دربار نخستين خلفاى اسلامى به نوروز اعتنايى نمىشد، ولى خلفاى بعدىاموى دوباره نوروز را گرامى داشتند و براى افزودن درآمد خود، هداياى نوروز راباب كردند. و با ظهور «ابومسلم خراسانى» و روى كار آمدن خلافت عباسى و نفوذبرمكيان و ديگر وزراى ايرانى و تشكيل سلسلههاى طاهريان و صفاريان، جشنهاى ايرانبار ديگر رونق يافت.
با آنكه بسيارى از سنتهاى ايرانيان بعد از ظهور اسلام در ايران از بين رفت وسنتهاى اسلامى جاى آنها را گرفت، اما عيد نوروز كم و بيش در ميان آنها باقى ماند.
شايد مصادف شدن روز غدير خم در سال دهم هجرى با عيد نوروز در آن بىتاثيرنباشد.
على كاظمى در مقدمه ترجمه كتاب سيد عبدالرضا حسينى شهرستانى به نام «نوروزدر اسلام» نگاشته است: «با توجه به رواياتى كه در باره نوروز رسيده است، معلوممىشود، نوروز پيش از اسلام روزى مورد توجه پيامبران و رهبران الهى بوده است و ازابتدا شادى و سرورى كه در اين روز مىشده استبه خاطر امور معنوى و حوادث مذهبىكه در اين روز اتفاق افتاده بوده است، ... ولى همانگونه كه در اثر مرور زمانبسيارى از واقعيتها وارونه شده و بسيارى از حقايق تحريف گرديده، نوروز هم بهصورت يك روز ملى و باستانى درآمده، شادى و سرور آن نيز به حساب امور مادىگذاشته شده است .. .» نوروز از جمله دستاويزهايى بوده است كه سلاطين از آنبهرهبردارى كردهاند.
جمشيد پادشاه بزرگ ايران باستان به همين منظور و به خاطر استفاده از همينفرصت، تاجگذارى خود را در روز نوروز انجام مىدهد، و حتما تبليغاتى هم به راهمىانداختند كه امروز، روز پيمان خلافت الهى است و مردم را دعوت مىكردند كهبيايند و با آوردن هداياى نوروزى با نماينده خدا بيعت كنند و تاجگذارى او راتبريك بگويند. با اين مقدمه، پاسخ اين سؤال; كه چرا اعراب نوروز را ضايع ساختند؟
نيز روشن مىشود:
در روايت معلى بنحنيس از حضرت امام صادق(ع) اشاره به همين حقيقت است. «...
اين روز از روزهاى ماست و از روزهاى شيعيان ما به شمار مىرود، كه ايرانيان آنرا حفظ كرده، و شما عربها آن را ضايع ساختهايد.
اعراب به پيروى از دستگاه خلافتبنىاميه و بنىعباس چون نوروز را روز ولايت وخلافت الهى مىشناختند، سخت كوشيدند كه اين روز را مخفى كرده، ضايع سازند. و لذابراى لكهدار كردن نوروز، اين روز را از بازماندههاى مجوس معرفى كردهاند. تاجايى كه مىبينيم حضرت امام موسى بنجعفر(ع) نيز در مقام تقيه به منصور دوانقىمىفرمايد: «از رسمهاى فرس است و اسلام آن را از بين برده است ...» بعضى افراداين روايت را دليل بر عدم مشروعيت نوروز گرفتهاند; اما با توجه به رواياتمعارض، حمل بر تقيه شده است، و بهترين دليل بر عظمت نوروز ميباشد.