معرفی وبلاگ
با سلام خدمت دوستان تبلاگنویس من تصمیم گرفتم چون در اواخر سال 91 هستیم وآستانه عید نوروز سال 92:بر آن شدم تا باایجاد این تبلاگ درباره نوروز ایرانیان هم به این سنت ایرانی بپردازیم وهم ارزیابی کنیم سال تولید ملی وسالی که قرار است رهبرمان آن را نامگذاری کند :امید است که بتوانم با ایجاد این تبلاگ به شما دوستان کمک کنم سخنی از رهبر عزیزم درباره نوروز: به نظر من آن‌چه كه ملت ایران در باب عید نوروز انجام داده است، یكى از زیباترین و شایسته‌ترین كارهایى است كه مى‌شود با یك مراسم تاریخى و سنّتى انجام داد. اوّلِ سال شمسى ما ایرانی‌ها، - یعنى اوّل بهار - عید نوروز است. اوّلاً ملت ایران افتخار دارد كه سال شمسى او هم سال هجرى است؛ یعنى هم‌چنان‌كه سال قمرى ما - كه سال 1418 است - از مبدأ هجرت خاتم الانبیاء علیه و على آله الصّلاة والسّلام است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. بقیه‌ى ملت‌هاى مسلمان براى سال شمسى خود، از سال میلادى استفاده مى‌كنند؛ ولى ما ایرانی‌ها، هجرت نبىّ اكرم را، هم مبدأ سال قمرى قرار دادیم، هم مبدأ سال شمسى. با ما همرا باشید
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 270519
تعداد نوشته ها : 182
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
zekrollaei92:zahrazekrollaei

از ميان برداشتن اميرالمؤمنين!؟

اگر تاريخ و حوادث ناگوار پس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را بدرستى بررسى كرده، دور از افراط و تفريط تحليل كنيم و شجاعت در ابراز عقيده داشته باشيم و دچار شخصيت‏زدگى نباشيم و حق را به حق بشناسم، روشن خواهد شد كه تنها هدف مهاجمان به منزل امام عليه‏السلام كشتن و از ميان برداشتن امام بود.

زيرا در جلسات شورائى خود به اين نتيجه رسيده بودند كه:

با حضور على عليه‏السلام نمى‏توانند حكومت خود را استحكام بخشند.

با حضور على عليه‏السلام نمى‏توانند بنام دين هرچه مى‏خواهند انجام دهند.

و تا على عليه‏السلام مخالفت مى‏كند ديگر مخالفان را نمى‏توان سر جايشان نشاند.

و تا على عليه‏السلام زنده است و صدها روايت و حديث در فضيلت او را مردم سينه به سينه نقل مى‏كنند، ابابكر و عمر نمى‏توانند حكومت خود را قانونى جلوه دهند.

و تا على عليه‏السلام زنده است و مى‏تواند دست به ذوالفقار ببرد، بزرگترين خطر همواره آنان را تهديد مى‏كند.

و تا ارزش‏ها و افتخارات و فضائل على عليه‏السلام مطرح است، همواره آنها زير سؤال قرار دارند و نمى‏توانند با احاديث دروغين براى خود ارزش و فضيلتى مونتاژ كنند.

زيرا همه ديدند كه آنها سابقه شرك داشتند و در جنگها فرار كردند و در مواقع سخت و حساس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله اطاعت نمى‏كردند.
از اين رو تصميم گرفتند اين مشكل اساسى را در همان روزهاى اول كودتا از ميان بردارند. و اين حقيقت را به روشنى مى‏دانستند كه:

على عليه‏السلام هرگز با آنان بيعت نخواهد كرد.
على عليه‏السلام اهل سياست بازى و ظاهرسازى نيست.
و تا على بيعت نكند، استقرار حكومت كودتاگران تحقق نخواهد يافت اما كشتن على عليه‏السلام هم به اين سادگى‏ها صورت نمى‏پذيرد، چه بايد مى‏كردند؟ چنين انديشيدند كه:
1- به بهانه گردهمائى مخالفان در خانه على عليه‏السلام به منزل امام يورش ببرند.
2- مخالفان اندك و على عليه‏السلام در يك مقابله شمشير و در يك جنگ نابرابر كشته مى‏شوند. آنگاه حل اين مشكل، طبيعى است زيرا:
همچنان كه بسيارى را كشتند.
قبائلى را قتل‏عام كردند.
كه در حكومت ابابكر سى‏هزار نفر را به بهانه «ارتداد» از ميان برداشتند (1) به همه خواهند گفت كه:
على عليه‏السلام براى خلافت شمشير كشيد جنگيد و كشته شد.
نمى‏بايست دست به شمشير ببرد و در امت اسلامى مسلحانه برخورد كند.
اما يك محاسبه‏ى دقيق را از ياد برده بودند.
فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام را به حساب نياوردند.
فكر مى‏كردند، زنى است كه براى حفظ حجاب خود در ماجراهاى سياسى دخالت نمى‏كند در خط مقدم قرار نمى‏گيرد، در خانه مى‏نشيند و دعا مى‏كند يا قرآن مى‏خواند يا گريه مى‏كند و چون طرفداران على عليه‏السلام اندك مى‏باشند، زود از ميدان خارج شده، و على عليه‏السلام تنهاست و در تنهائى و غربت چه مى‏تواند بكند؟
براى همين اهداف شوم حدود دو هزار نفر را بسيج كردند و يا به نقل برخى از نويسندگان 450 نفر را در يورش به خانه امام دخالت دادند.
از اين رو دفاع جانانه حضرت زهرا عليهاالسلام براى حفظ جان امام عليه‏السلام يكى از ره‏آوردهاى مهم مبارزات حضرت زهرا عليهاالسلام است كه باز به آرمان آغازين اين نوشتار بازمى‏گرديم و معتقديم:
«اگر فاطمه‏ى نبود، دين و آئينى، امامت و تداوم راه رسالتى وجود نداشت».

دوم- بررسى نظريه‏ها و احتمالات


نظريه‏ى اول «تهديد و ارعاب» و نظريه‏ى دوم «شدت عمل نه تا مرز كشتن» با مطالعه‏ى دقيق تاريخ و حوادث پس از وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، و يورش به منزل امام عليه‏السلام، و ارزيابى صحيح آن، نادرست است.
اگر تنها قصد تهديد و ارعاب داشتند و نمى‏خواستند كسى را بكشند.
چرا صدها نفر را با شمشير و نيزه بسيج كردند؟
در منزل امام عليه‏السلام تعدادى كمتر از ده نفر و خود امام حضور داشتند.
آيا براى تهديد و ترساندن يك نفر، دو هزار نفر را به ميدان مى‏آورند؟
چرا وقتى در برابر دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قرار گرفتند، حياء نكردند و بازنگشتند؟ و به عمليات نظامى خود ادامه دادند؟
وقتى حضرت زهرا عليهاالسلام آن سخنرانى كوتاه را برابر مهاجمان ايراد كرد و فرمود: ايها الضالون المكذبون ماذا تقولون؟
(اى گمراهان دروغگو چه مى‏گوئيد)
و خطاب به عمر فرمود:
يا عمر اما تتقى اللَّه؟ تدخل على بيتى؟ ابحزبك الشيطان تخوفنى؟
(اى عمر، آيا از خدا نمى‏ترسى؟ اينگونه مى‏خواهى وارد خانه من بشوى؟ آيا با حزب شيطان صفت خود مى‏خواهى مرا بترسانى(2)
و آنگاه تهديد به نفرين كردن نمود، چرا پراكنده نشدند؟
اگر مى‏خواستند تهديد كنند يا بترسانند، به خواسته خود رسيده بودند و بايد از همين جا بازمى‏گشتند. و اگر نمى‏خواستند تا مرز كشتن پيش بروند، پس چرا پس از تهديد و ارعاب، و ترساندن اهل خانه، تصميم گرفتند، درب خانه را با زور و فشار باز كنند؟ يا بسوزانند؟ و وارد شوند؟ و عمر فرياد كشيد كه: (هيزم بياوريد و درب خانه را بسوزانيد)
و حضرت زهرا خطاب به عمر فرمود:

يابن الخطاب اتراك محرقا على بابى؟ أجئت لتحرق دارنا؟ اتحرق عليا و ولدى؟

(اى پسر خطاب، آيا تو را مى‏بينم كه خانه‏ام را آتش مى‏زنى؟ آيا آمده‏اى خانه مرا بسوزانى؟ راستى!! آيا على عليه‏السلام و فرزندانم را به آتش مى‏كشى؟)
اگر هدف تهديد و ارعاب بود بايد شرم مى‏كردند و مى‏رفتند در صورتى عمر فرياد زد و گفت: واللَّه لنخرجنكم الى البيعة و لنحرقنكم
(سوگند به خدا يا شما را براى بيعت از خانه بيرون مى‏آورم و يا شما را با خانه مى‏سوزانم) عمر شخصاً مى‏گويد، خانه و اهل خانه را مى‏سوزانم؟
جاى شگفتى است كه طرفداران عمر مى‏گويند، ايشان قصد كشتار نداشته است؟!
پس چرا درب خانه را آتش زدند؟
و با اينكه مى‏دانستند دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پشت درب خانه ايستاده است چرا با لگد در را شكستند؟
و در ميان فرياد و ناله يگانه دخت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صدها نفر هجوم آوردند كه وارد خانه شوند؟
و شنيدند كه حضرت زهرا عليهاالسلام فرياد زد؟
آه فضه مرا درياب، فرزندم كشته شد؟ (3)
و بيهوش پشت درب خانه نقش زمين شد؟
حال ديگر چرا حياء نكردند و بازنگشتند؟
و به سوى على عليه‏السلام رفتند و او را به زور بسوى مسجد كشاندند، و در زير شمشير برهنه، عمر مرتب مى‏گفت.
يا بيعت كن يا گردنت را مى‏زنم.
راستى آيا اين همه از ماجراها صرفاً براى تهديد و ارعاب بود؟
و نمى‏خواستند تا مرز كشتن پيش بروند؟
حال كه محسن عليه‏السلام را كشتند و زهراى مرضيه عليهاالسلام بيهوش بر زمين افتاد چرا باز هم عمليات نظامى را ادامه دادند؟
اگر قصد كشتن امام را نداشتند، و هدف آنها قتل حضرت زهرا عليهاالسلام و محسن مظلوم نبود «طبق نظريه سوم» پس چرا پس از شهادت محسن عليه‏السلام دست بردار نبودند؟
و مستقيم امام را هدف قرار دادند؟ و به سوى مسجد مى‏كشاندند؟
و آنگاه كه حضرت زهرا عليهاالسلام بهوش آمد اگر احساس خطر جدى براى جان امام نداشت چرا با آن همه درد تكيه بر امام مجتبى عليه‏السلام داد و خود را به على عليه‏السلام رساند و خطاب به مهاجمان فرمود:
واللَّه لا ادعكم تجرون ابن عمى ظلماً
ويلكم ما اسرع ما خنتم اللَّه و رسوله فينا اهل البيت و قد اوصاكم رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله باتباعنا و مودتنا والتمسك بنا فقال اللَّه تعالى
«قل لا اسئلكم عليه اجراً إلا المودة فى القربى» (4)
(سوگند به خدا، نمى‏گذارم پسر عموى مرا ظالمانه به سوى مسجد بكشانيد. واى بر شما چه زود به خدا و رسولش خيانت كرديد و به خانواده او ستم نموديد، با اين كه رسول خدا پيروى از ما و دوستى با ما را به شما سفارش كرده و فرمود كه (در امور زندگى) از اهل‏بيت عليهم‏السلام اطاعت نماييد، كه خداوند فرمود: (5)به مردم بگو از شما پاداش رسالت نمى‏خواهم، جز آن كه با اهل‏بيت من دوستى نمائيد).
و اگر قصد كشتن امام را نداشتند چرا حضرت زهرا عليهاالسلام خطاب به عمر در داخل مسجد پيامبر فرمود
ويحك يا عمر ما هذه الجرأة على اللَّه و على رسوله؟ تريد ان تقطع نسله من الدنيا و تفنيه؟ و تطفى‏ء نور اللَّه؟ واللَّه متم نوره
(واى بر تو اى عمر! اين چه جرأت و جسارتى است كه نسبت به خدا و رسول خدا كرده‏اى، آيا مى‏خواهى نسل رسول خدا را نابود كنى؟ و از ميان بردارى؟ آيا مى‏خواهى نور خدا را خاموش كنى؟ خداوند نور خود را حفظ مى‏كند و تداوم مى‏بخشد.) (6) و اگر كشتن امام جزء برنامه‏هاى كودتاگران نبود چرا حضرت زهرا عليهاالسلام تهديد به نفرين كرد؟

خلوا عن ابن عمى  فوالذى بعث محمدا بالحق لئن لم تخلوا عنه لأنشرن شعرى و لأضعن قميص رسول‏اللَّه على رأسى و لأصرخن الى اللَّه تبارك و تعالى
فما ناقه صالح بأكرم على اللَّه منى و لا الفصيل بأكرم على اللَّه من ولدى

(رها كنيد پسر عموى مرا، قسم به آن خدايى كه محمد صلى اللَّه عليه و آله را به حق برانگيخت. اگر از على دست برنداريد، گيسوان خود را پريشان كرده و پيراهن رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را بر سر افكنده و در برابر خدا فرياد خواهم زد، يقين بدانيد كه ناقه صالح، در نزد خدا از من گرامى‏تر و بچه‏ى آن ناقه نيز از فرزندان من قدر و قيمتش زيادتر نبود). (7)

و آنگاه كه سلمان از طرف على عليه‏السلام به زهراى مرضيه گفت: خانم! شما دختر پيامبر رحمت مى‏باشيد، نفرين نكنيد، حضرت زهرا عليهاالسلام عمق توطئه را افشاء كرد و فرمود: فقالت: يا سلمان! يريدون قتل على و ما على صبر فدعنى حتى آتى قبر أبى فانشر شعرى، و اشق جيبى و اصيح الى ربى
(اى سلمان، آنها قصد جان على عليه‏السلام را دارند، و من در شهادت على عليه‏السلام نمى‏توانم صبر كنم، صبرم تمام شده، مرا به حال خود بگذار تا كنار قبر پدرم بروم، موهايم را پريشان نموده گريبان چاك سازم، و به درگاه خدا ناله سَر دهم.) (8)

سلمان وقتى دوباره بازگشت و تقاضاى مراجعت به خانه كرد، و گفت: نفرين نكنيد. حضرت زهرا عليهاالسلام دوباره جواب داد كه:
و يلهم يا سلمان! يريدون ان يوتموا ولدى الحسنين فواللَّه يا سلمان! لا أخلى عن باب المسجد حتى أرى ابن عمى سالماً بعينى.
(واى بر آنان اى سلمان! آنها مى‏خواهند دو فرزند من حسن و حسين عليهماالسلام را يتيم و بى‏سرپرست نمايند، اى سلمان! سوگند به خدا از درب مسجد مدينه پا بيرون نمى‏گذارم تا آن كه پسر عموى خود را با چشمان خودم، (رها شده) و سالم مشاهده نمايم.) (9)
و آنقدر دفاع و مبارزه را ادامه داد تا امام را از زير شمشير برهنه نجات داد و دست او را گرفت و به منزل برد.
اگر هدف كودتاگران سقيفه قتل امام نبود آيا حضرت زهرا عليهاالسلام اين همه نگرانى و دفاع و مشكلات را تحمل مى‏كرد؟
وقتى در اين تهاجم موفق نشدند كه على عليه‏السلام را از ميان بردارند، و در برابر مبارزات حضرت زهرا عليهاالسلام رسوا شدند، سياست صبر و انتظار در پيش گرفتند.


بعد از وفات حضرت زهرا عليهاالسلام كه تا حدودى اوضاع آرام شد و حكومتشان محكم گرديد، و مخالفان را سركوب نمودند، دوباره به فكر قتل و از ميان برداشتن امام على عليه‏السلام افتادند و به خالد بن وليد كه فرماندار نظامى ابابكر در كودتاى سقيفه بود و بسيارى از مخالفان ابابكر را قتل‏عام كرد كه به او لقب «سَيفُ اللّه» داده بود، فرمان داد تا امام را در نماز جماعت صبح، پس از گفته شدن (السلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته)، از پشت سر با شمشير ترور كند.
اما به هنگام سلام نماز ابابكر در شجاعت و كاردانى خالد بن وليد شك كرد، و دچار اضطراب شد، و چند بار دو سلام قبل از سلام آخر را تكرار كرد و چاره‏اى نديد كه در حالت نماز بگويد:
(يا خالد لا تفعل ما امرتك به)
خالد آنچه را كه دستور دادم انجام نده
و نمازش را با سخن غير عبادى باطل كرد.
امام على عليه‏السلام به عقب سر برگشت و به خالد فرمود، چه دستورى داشتى؟
خالد با كمال بى‏شرمى گفت، ترور تو!

امام با دو انگشت حلقوم او را بگونه‏اى فشرد، كه رنگش سياه شد، و ابابكر و عمر و ديگران گريختند و به عباس عموى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله متوسل شدند تا با سوگند دادن به رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله، على عليه‏السلام خالد را رها كرد (10)

آيا باز هم مى‏شود ساده‏انديش بود و آن همه تهاجمات و نقشه‏هاى ترور را يك بازى سياسى پنداشت؟

پي نوشت ها

(1)1- بحارالأنوار ج 53 ص 18. و. ج 8 ص 229. و. ج 28 ص 268
2- الوافى ج 2 ص 188
3- اصول كافى ج 1 ص 460
4- ارشاد ديلمى ص 176
5- رياحين الشريعه ج 1 ص 267
6- كتاب عوالم ج 11 ص 401 و 409
7- اثبات الوصيه ص 110
8- الامامه و السياسيه ج 1 ص 12
9- اعلام النساء ج 3 ص 1206
10- احتجاج طبرسى ص 83
11- كتاب سليم بن قيس ص 83
12- امام على ج 1 ص 225
13- بيت‏الاحزان ص 107
14- كوكب الدزتى ج 1، ص 189- 138. و به احاديث 64 تا 68 كتاب فرهنگ سخنان حضرت فاطمه عليهاالسلام مراجعه كنيد.@.

(2) 1- عقدالفريد ج 28 ص 322. و ج 3 ص 63
2- تاريخ ابن‏شحنة (پاورقى تاريخ كامل ابن‏أثير ج 7 ص 164)
3- انساب‏الاشراف ج 1 ص 568
4- الامامه والسياسه ج 1 ص 12/13- 14
5- تاريخ ابوالفداء ج 1 ص 164
6- اعلام‏النساء ج 3 ص 1207
7- الامام على عليه‏السلام ج 1 ص 225
8- الغدير ج 7 ص 78. و. ج 5 ص 373 و 369 ج 7 ص 77. و. ج 10 ص 124
9- بحارالأنوار ج 28 ص 322 و ج 43 ص 197
10- شرح ابن ابى‏الحديد ج 1 ص 134. و. ج 2
11- اثبات الوصية ص 123
12- رياحين‏الشريعه ج 1 ص 291 و 260
13- احتجاج طبرسى ص 83
14- كتاب سليم بن قيس ص 863
15- كتاب عوالم ج 11 ص 401
16- كوكب الدرى ج 1 ص 186
17- غرر ابن خنزابة
18- شرح ابى‏الحديد ج 6،ص49

(3)شورى- 23.

(4)1- كتاب عوالم ج 11 ص 414
2- رياحين الشريعه ج 1 ص 270
3- بحارالانوار ج 8 ص 233 (طبع قديم)

(5) بحارالأنوار ج 5 ص 18 (طبع قديم) بحار ج 28 ص 339

(6)1- كتاب عوالم ج 11 ص 211
2- ابن شهرآشوب ج 3 ص 118/ 340
3- بحارالانوار ج 34 ص 47 و ج 28 ص 206 و ج 27 ص 227
4- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 116
5- احتجاج طبرسى ج 2 ص 86
6- روضه كافى ج 8 ص 238
7- رجال شيخ طوسى
8- الوافى ج 2 ص 187
9- اختصاص شيخ مفيد ص 185
10- بيت‏الاحزان ص 103
11- كوكب الدرى ج 1 ص 195 مجلس 15 ص 187 و 198.

(7)1- كتاب عوالم ج 11 ص 406
2- اختصاص شيخ مفيد ص 86
3- بيت‏الاحزان ص 103
4- بحارالانوار ج 28 ص 227
5- تفسير عياشى ج 2 ص 67
6- كافى ج 8 ص 238 حديث 320
7- الوافى ج 2 ص 187.

(8)1- كتاب عوالم ج 11 ص 406
2- اختصاص شيخ مفيد ص 181
3- بيت‏الاحزان 102
4- بحارالانوار ج 28 ص 227
5- تفسير عياشى ج 2 ص 67
6- فروع كافى ج 8 ص 238
7- كتاب الوافى ج 2 ص 187
8- كوكب الدرى ج 1 ص 196 مجلس 18.

(9)احتجاج طبرسى ج 1 ص 121- 127- و- حق‏اليقين ص 191- 194- و- علل‏الشرايع ج 1- و- بيت‏الاحزان ص 205.

(10)نهاية الارب، نويرى جلد 4 قسمت (جنگهاى و فتوحات ابابكر).


يکشنبه سیزدهم 12 1391 1:16

X