منبع:تبيان زنجان
فاطمه زهراعليهاالسلام دختر پيامبر اكرم، سيماي پرفروغ ايمان، نمونه روشن تقوا، و اسوه تمامعيار زن مسلمان است. در فضيلت آن بانوي بزرگوار نويسندگان مذاهب اسلامي روايتها آوردهاند كه هر يك بيانگر گوشهاي از عظمت روحي آن نور مبين و گوهر ثمين است. مسلمانان نيكنهاد عموما و شيعيان شيفتهجان خصوصا عشق محمد و آل محمد را پيوسته در سويداي دل نهفته داشتهاند. در طول قرون با دل و جان به خاندان رسالت عشق ورزيده و جلوههاي اين مهرورزي را با خامه اخلاص رقم زدهاند.
از جمله عالم نامور شيعه حسين بن علي بن محمد بن احمد الخزاعي در تفسير روضالجنان و روح الجنان في تفسير القرآن علاوه بر مطالب متنوع لغوي، فقهي، كلامي، ادبي در فضيلتخاتون دو جهان حضرت صديقه كبري روايتها آورده است، همچنين ذكر و نقل روايت از امامان «امام علي، امام حسن، امام حسين، عليبن الحسين، ابوجعفر محمدبن علي، جعفربن محمد الصادق، عليبن موسي الرضاعليهمالسلام» (1) در تفسير گرانقدر كشف الاسرار و عدة الابرار بيانگر علاقه و گرايش ابوالفضل رشيدالدين ميبدي به آن انوار پاك است. در اين جا براي نشان دادن همآوايي مفسران شيعي و سني در ذكر مناقب و فضايل حضرت فاطمه، به عنوان نمونه شواهدي از دو تفسير فوق ارائه ميگردد.
حضرت فاطمهعليهاالسلام و توبه حضرت آدمعليهالسلام
ميدانيم كه انديشه جاودانگي به قدمتحيات بشر است. نخستين وسوسه شيطان نيز از همين روزنه و بدينشكل صورت ميپذيرد كه ابتدا شيطان با سوگند خود را خيرخواه آدم و حوا مينماياند (2) و سپس سبب نهي پروردگار را از نزديك شدن به شجره خلد، فرشته شدن يا جاودانگي آن دو القا ميكند (3) چون آن دو مبتلا به ترك مندوب شدند توبه كردند و نداي «ربنا ظلمنا» از جان برآوردند تا رحمتحق در كسوت «كلمات» (4) و تماثيل نور متجلي شد. در اين باب صاحب تفسير عظيم روضالجنان چنين آورده است: «چون خداي تعالي آدم را بيافريد و حيات در او آفريد... بر ساق عرش اشباحي و تماثيلي از نور ديد كه بر بالاي سر هر يك نوشته بود: محمد و علي و فاطمه و الحسن و الحسين. آدم گفت: بار خدايا پيش از من بر صورت من خلقي آفريدي؟ گفت: نه. گفت: اينان كهاند؟ گفت: فرزندان تواند ولولاهم لما خلقتك و اگر نه ايشانندي تو را خود نيافريدي. گفت: بار خدايا گرامي بندگانند بر تو. گفت: اي آدم اين نامها ياد گير تا در وقت درماندگي مرا به اين نامها بخواني تا فريادت رسم. آدم اين نامها ياد گرفت. چون اين ترك مندوب كرد و خواست تا از آن توبه كند، گفت: بار خدايا به حق محمدصلي الله عليه وآله و عليعليهالسلام و فاطمهعليهاالسلام والحسنعليهالسلام والحسينعليهالسلام به حق اين بزرگان كه توبه من قبول كني. خداي تعالي توبه آدم قبول كرد فهذه هي الكلمات». (5)
علماي اهل سنت همانند علماي شيعه به دوستي اهلبيت مباهات كرده و در اين خصوص به روايات متعدد استناد كردهاند. زمخشري در تفسير كشاف ذيل آيهاي كه مودت ذويالقربي را اجر رسالتشمرده، (شوري /23) حديث مفصلي از پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله نقل ميكند كه مطلع آن چنين است: «من مات علي حب آل محمد مات شهيدا». (6) از پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله نيز سؤال شد محبت چه كساني به موجب آيه «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي» (شوري /23) بر ما واجب شده؟ حضرت بيان فرمودند: عليعليهالسلام و فاطمهعليهاالسلام و ابناهما». (7)
حديث كساء و حضرت فاطمهعليهاالسلام
مراد از اهلبيت در آيه تطهير (سوره احزاب/33) پنج تن آل عباست در اين خصوص قول پيامبر كه از منابع اهل سنت نيز نقل شده است كافي است كه فرمود: «اين آيه درباره من و علي و حسن و حسين و فاطمه نازل شده است» (8) ميبدي نقل ميكند كه: «ربالعالمين منت مينهد بر مصطفي عربي كه خواست ما و حكم ما آن است كه اهلبيت تو پاك باشند از هر چه آلايش خلقيت است و اوساخ بشريت تا «از خانه به كدخداي ماند همه چيز». الطيبات للطيبين والطيبون للطيبات و در همان تفسير از قول امسلمه آورده است: چون آيه تطهير نازل شد «فارسل رسول الله الي فاطمة و علي والحسن والحسين فقال هؤلاء اهل بيتي» (9) در تفسير روضالجنان هم ميخوانيم: «رسول -عليهالسلام- حسنعليهالسلام را بر دست راستخود نشاند و حسين را بر دست چپ و علي را و فاطمه را در پيش روي، آن گه گليمي خيبري بر ايشان افكند و گفت: اللهم لكل نبي اهل و هؤلاء اهلي، در حال خداي تعالي اين آيت فرستاد (.. انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا» (10)
با وجود قدر و شان عظيم امسلمه و تاييد نيكنهادي او توسط پيامبر از همراهي با پنج تن منع ميشود ولي جبرئيل با حسن قبول «انت منا» (11) با نورانيتي مضاعف به ملكوت پرواز مينمايد و در آسمانها مينازد و فخر ميكرد و ميگفت: «من مثلي وانا في السماء طاووس الملائكة و في الارضمن اهل بيت محمد» يعني چون من كيست كه در آسمان رئيس فرشتگانم و در زمين از اهلبيت محمد خاتم پيغامبرانم؟» (12)
مباهله و حضرت فاطمهعليهاالسلام
چون سران مسيحي شهر نجران از قبول حقيقتسرباز زدند و بر اين پندار كه عيسيعليهالسلام فرزند خداست پاي فشردند به پيامبر اكرم وحي شد تا با آنان مباهله كند، ماجراي مباهله با حضور باشكوه پيامبر و چهار نور پاك به شرح زير صورت پذيرفت:
«حضرت پيامبر و علي و حسنين از پيش ميرفتند و فاطمه -عليهاالسلام- بر اثر ايشان ميرفت تا به صحرا شدند. ترسايان بيامدند و اسقف ايشان از پيش ايستاد. اسقف گفت: اينان كهاند از محمد. گفتند: آن برنا پسر عم و داماد اوستبر دخترش و آن زن دختر اوست و آن كودكان دخترزادگان اويند. اسقف به ترسايان نگريد و گفت: بنگريد كه محمد چگونه واثق است كه به مباهله فرزندان و خاصگان خود را آورده است. از مباهله او حذر كنيد كه اگر نه مكان قيصر بودي من اسلام آوردمي، رويها ديدم كه اگر از خدا بخواستندي تا كوهها را از جاي بركند اجابت كردي». (13)
رشيدالدين فضلالله ميبدي در ذيل آيه مباركه: «فقل تعالوا ندع ابنائنا وابناءكم ونسائنا ونسائكم وانفسنا وانفسكم» (آلعمران /61) ماجراي مباهله را چنين ياد ميكند:
«آن روز كه حضرت رسول اكرمصلي الله عليه وآله براي مباهله به صحرا رفتند دستحسن و حسينعليهماالسلام را گرفته و فاطمهعليهاالسلام و عليعليهالسلام از پس ايشان به راه افتادند «رسول ايشان را با پناه خود گرفت و گليم بر ايشان پوشانيد و گفت: اللهم ان هؤلاء اهلي، جبرئيل آمد و گفت: يا محمد و انا من اهلكم چه باشد يا محمد اگر مرا بپذيري و در شمار اهل بيتخويش آري؟ رسولصلي الله عليه وآله گفت: يا جبرئيل و انت منا.» (14)
پيوند ملكوتي
ازدواج سيده عالم يعني پيوند نور با نور و انتقال زهره زهراعليهاالسلام از بيت نبوت به منزل امامت در واقع سرآغاز ظهور انوار پاك يازده گوهر تابناك برج امامتبود كه باشكوهي الهي در زمين و شوري ملكوتي در آسمان برگزار گرديد. در فضيلتحضرت عليعليهالسلام بر ديگر خواستگاران فاطمهعليهاالسلام پيامبر اكرم فرمود: «لولا علي لم يكن لفاطمة كفو». (15)
پيام ملكوتي همسري حضرت علي و فاطمه را فرشتهاي شگرف به نام محمود به رسول اكرم رسانيد. پيامبر پرسيد: «يا محمود چه كار را آمدهاي؟ گفت: جئتك لتزويج النور من النور. آمدهام تا نور را به نور دهي. گفتم: آن نور كدام است كه او را به نور دهم. گفت: تزويج فاطمة من علي فاطمهعليهاالسلام را به عليعليهالسلام دهي كه خداي تعالي اين عقد را در آسمان ببست.» (16)
آن گاه فرمان آمد، اي مقربان درگاه اي خاصگيان پادشاه سوره «هل اتي علي الانسان» برخوانيد. ايشان همه به آوازي دلرباي و الحان طربفزاي سوره «هل اتي» خواندن گرفتند و درخت طوبي بر خود بلرزيد و در بهشت گوهر و مرواريد و حلهها باريدن گرفت.» (17)
روز بعد از ازدواج وقتي زنان قريش براي تهنيت آمدند حضرت فاطمه جامهاي فاخر بر تن داشت كه آنان متحير بماندند گفتند: «يا فاطمه اين حله از كجا آوردي كه همانا در دنيا نباشد و ما نديديم و نشنيده؟ گفت: هذا من عندالله از نزد خداست.» (18)
رشيدالدين فضلالله ميبدي در پيوند همسري حضرت عليعليهالسلام با حضرت فاطمهعليهاالسلام سخنان زير را نيز ميافزايد: فرشتهاي فصيح به نام راحيل بر منبري سپيد برآمد و خداي را ثنا گفت آن گاه خداوند ذوالجلال بيواسطه ندا كرد كه: اي جبرئيل و اي ميكائيل شما دو گواه باشيد كه من فاطمه زهراعليهاالسلام را به زني به علي مرتضي دادم.» (19) چون فرشته اين بشارت را به حبيب خدا داد آن حضرت مهاجر و انصار را خواندند و روي به عليعليهالسلام كردند و فرمودند: «يا علي چنين حكمي در آسمان رفت اكنون من فاطمهعليهاالسلام دخترم را به چهارصد (20) درم كاوين به زني به تو دادم.» (21)
حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام سيدة النساء العالمين
حضرت زهراي مرضيه در خانه نبوت و مركز وحي تربيتشد پدري چون پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله، همسري چون علي مرتضي، و فرزنداني چون حسنين داشت. روزي زنان قريش با همسران رسولصلي الله عليه وآله از حسب و نسب خويش و مفاخرت قوم خود سخن ميگفتند. چون فاطمهعليهاالسلام وارد جمع شد همه ساكتشدند يكي از ايشان گفت: «چرا حديث رها كردي؟ گفتند: براي آن كه در پيش او حديثحسب و نسب كردن محال باشد، ديگري گفت: ما بالكم يا بنيهاشم... چيست اي بنيهاشم كه همه سيادت جمع كردي خود را و گوي سيادت از همه عالم بربودي، اما پدرت سيد ولد آدم است. و اما تو سيده زنان جهاني. اما شوهرت سيد عرب است و اما فرزندانتسيدان جوانان بهشتند و اما متحمزه سيد شهيدان است.» (22) بدينجهت پارهاي از مفسران آيه «نسبا و صهرا» را در شان حضرت عليعليهالسلام دانستهاند كه اميرالمؤمنين جامع سبب و نسب بود «و هيچ كس را از صحابه اين هر دو بيك جاي نبود.» (23)
حضرت محمدصلي الله عليه وآله و فاطمهعليهاالسلام
از سخنان و شيوه رفتار پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله با فاطمه زهراي مرضيهعليهاالسلام پي ميبريم كه علاوه بر محبت فطري پدر و فرزندي، ملكات انساني و فضايل معنوي، دينداري و پارسايي امالائمه حضرت فاطمهعليهاالسلام موجب اصلي جلالت و عظمت قدر آن بزرگوار نزد پدر بوده است. محدثان و مفسران قرآن در باب عظمت كفو ولايت و مصداق روشن: «انا اعطيناك الكوثر». روايات متعددي نقل كردهاند كه در اين جا به ذكر چند نمونه از تفسير روضالجنان (ابوالفتوح رازي) و تفسير كشفالاسرار ميبدي اكتفا ميشود.
1 - حضرت فاطمه مادر امامان
در خبر است كه رسول شبي به نزديك خديجهعليهاالسلام بود و او سخن ميگفت: رسول گفت: يا خديجه من تكلمين؟ با كي سخن ميگويي؟ گفت: اي رسولالله با اين جنين كه در شكم دارم. رسول گفت: بشارت باد تو را كه جبرئيل مرا بشارت داد كه مادينه است و مادر امامان است.»
2 - خانه فاطمهعليهاالسلام
اتاقي گلين و كوچك با معنويتي بيكرانه است كه تجليگاه نور الهي و مصداق بارز آيت قرآني «في بيوت اذن الله» است. «يك روز رسول -عليهالسلام- اين آيت ميخواند مردي برخاست و گفت: اين خانهها كدام است؟ گفت: بيوت الانبياء، خانههاي پيغامبران است. ابوبكر برخاست و گفت: يا رسولالله خانه فاطمه و علي از اين جمله هست؟ گفت: هو من افاضلها، خانه ايشان فاضلترين خانههاي ايشان است.» (25)
3 - محبتحضرت محمدصلي الله عليه وآله و اطاعت فاطمهعليهاالسلام
علاقه و احترامي كه رسولالله نسبتبه فاطمهعليهاالسلام اظهار ميداشتند در تاريخ رابطه پدر و فرزندي بينظير است. از جمله عادتهاي پيامبر اكرم چنان بود كه در ابتدا و بازگشت از سفر به ديدار فاطمهعليهاالسلام ميرفتند، روزي پيامبر اكرم به ديدار فاطمهعليهاالسلام رفتند و آن روز بر در سراي گليمي خيبري آويخته بود، چون آن را ديدند، بازگشتند، فاطمهعليهاالسلام برخاست و به حجره رسول آمد و از سبب پرسيد؟ حضرت فرمودند: «يا فاطمه من بر عادت آنجا آمدم و لكن در سراي تو بر رسم جباران ديدم پرده فروگذاشته بازگشتم [فاطمهعليهاالسلام] برفت پرده از در سراي دور كرد.» (26)
4 - فاطمهعليهاالسلام و سجود پيامبرصلي الله عليه وآله
در ابتداي دعوت پيامبر اكرم به اسلام كفار دندان مبارك حضرت را شكستند و خاك و پليدي بر او ميريختند و حضرتش را ساحر و كاهن و مجنون ميخواندند. در تفسير آيه مباركه «ان الذين يؤذون الله ورسوله». (سوره احزاب /57) از قول عبدالله مسعود نقل شده است كه گفت: «ديدم رسول خدا را در مسجدالحرام سر به سجود نهاده كه كافري شكنبه شتر ميان دو كتف وي فروگذاشت رسول سر از زمين برنداشت تا آن گه كه فاطمه زهراعليهاالسلام بيامد و آن از كتف وي بينداخت.» (27)
5 - فاطمه زهراعليهاالسلام و اندوه پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله
آن روز كه جبرئيل آيه «ان جهنم لموعدهم اجمعين» (سوره حجر /43) را آورد حضرت اندوهناك شدند و بسيار گريستند و هيچ كس از صحابه زهره نداشت كه از سر آن تاثر شديد جويا شود. عبدالرحمن عوف ميدانست كه رسول خدا به ديدار فاطمه آسايش مييابد از حضرت فاطمه درخواست نمود تا از پيامبر اكرم سبب اين اندوه بزرگ را بپرسد. پيامبر در جواب به فاطمهعليهاالسلام فرمودند: چه پرسي از آنچه وهم و فهم هيچ كس بدان نرسد؟ چون حضرت اشارهاي به ابواب جهنم و چگونگي دركات دوزخ كردند «فاطمهعليهاالسلام بيفتاد و بيهوش شد چون به هوش باز آمد گفت: «الويل الويل لمن دخل النار». (28)
6 - دوستي فاطمهعليهاالسلام
چون قريش پيمان حديبيه را شكستند ابوسفيان را براي عذرخواهي نزد پيامبر فرستادند. او خواست از علاقه پيامبر به حضرت فاطمه به نفع خود سود جويد اين بود كه به در خانه فاطمهعليهاالسلام رفت و ماجرا را گفت، آن حضرت به او گفتند: «اين كار بزرگتر از آن است كه حديث زنان در آن گنجد.» (29)
7 - فاطمهعليهاالسلام و نوازش يتيم
مفسران قرآن كريم آيه «ويسئلونك عن اليتامي» (سوره بقره /55) را تاكيدي به «اصلاح كار و مال» (30) و نيكي به يتيمان دانستهاند. «روزي مهتر عالم يتيمي را ديدند كه كودكان او را سرزنش ميكنند و او ميگريد و در خاك ميغلتد، چون حضرت سبب درماندگي او را پرسيدند. گفت: پدرم روز احد كشته شد، خواهرم فرمان يافت و مادرم شوهر كرد و مرا براند حضرت رسول گفتند: اي غلام اندوه مدار من كه محمدم پدر توام و فاطمه خواهر تو و عايشه مادر تو... آن گاه مصطفي دست وي گرفت و به خانه فاطمه برد و گفت: يا فاطمهعليهاالسلام اين فرزند ماست و برادر تو، فاطمهعليهاالسلام برخاست و او را بنواختخرما پيش وي بنهاد...» (31)
8 - حجاب حضرت زهراعليهاالسلام
پوشيدگي زن از ديد نامحرم يك فرمان قرآني است. در گذشته براي بيان اين مفهوم خصوصا در فقه واژه «ستر» (32) را به كار ميبردند. سعدي شاعر خوشسخن هم در معرفي زن پارسا چنين گفته است:
«چو مستور باشد زن و خوبروي به ديدار او در بهشت استشوي» (33)
و در تفسير همچنين ميخوانيم:
«در خبر است كه روزي رسول در حجره فاطمه -عليهاالسلام- بود. مردي نابيناي مادرزاد در بزد. رسول گفت: درآي، او درآمد فاطمهعليهاالسلام برخاست و در خانه رفت و تا او بنرفت از خانه بيرون نيامد. رسول بر سبيل امتحان گفت: يا فاطمه چرا از او پنهان شدي و او چيزي نبيند؟ گفت: يا رسولالله اگر مرا نبيند، من او را بينم. اليس الله تعالي قال: «وقل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن ويحفظن فروجهن». رسول -عليهالسلام- گفت: الحمدلله اراني في اهل بيتي ما سرني; سپاس آن خداي را كه با من نمود در اهلالبيت من آنچه مرا خرم بكرد.» (34)
حضرت عليعليهالسلام و فاطمهعليهاالسلام
بزرگان علم و عالمان دين در شناختشاني از شؤون حضرت عليعليهالسلام و فاطمه زهراعليهاالسلام درماندهاند. ما از طريق رواياتي چون: «احب النساء الي رسول الله فاطمة و من الرجال عليعليهالسلام) و (... فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر و انما سميت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها» (35) گوشهاي از عظمت اين دو عزيز را باز مينماييم و از ميان انبوه روايات تنها به ذكر چند روايت از تفسير روضالجنان و كشفالاسرار اكتفا مينماييم.
1 - ياري و پرستاري فاطمهعليهاالسلام
در جنگ احد كه رسول اكرم و حضرت عليعليهالسلام جراحاتي برداشتند حضرت فاطمهعليهاالسلام چهره مبارك پدر و روي نازنين همسر را شست. در همين غزوه شجاعت و فداكاري عليعليهالسلام تا آنجا جلوه نمود كه جبرئيل از آسمان آواز داد: «لاسيف الا ذوالفقار ولافتي الا علي» پس از جنگ آن تيغ را به فاطمهعليهاالسلام داد و گفت: «بستان اين شمشير را كه امروز با من وفا كرد.» (36)
2 - دعاي حضرت محمدصلي الله عليه وآله
پيامبر اكرم در پاسخ به طعنه زنان قريش كه به حضرت زهراعليهاالسلام گفته بودند: پدرت تو را به مردي درويش داده است چنين فرمودند: «بدان كه اين زنان كه اين گفتند نه بر طريق شفقت گفتند. من تو را به مردي دادم كه «اقدمهم سلما و اكثرهم علما واعظمهم حلما» به اسلام از همه پيشتر است و به علم از همه بيشتر و به حلم از همه عظيمتر. آنگه دعا كرد ايشان را و گفت: بار خدايا جمع ايشان مجتمع دار و دلهاشان به هم آر و فرزندان ايشان را وارثان بهشت نعيم كن.» (37)
3 - شمهاي از فضايل حضرت عليعليهالسلام و فاطمهعليهاالسلام
در وجود مبارك حضرت فاطمه فضايل بيشماري جمع است و زندگاني آن بانوي دوسراي در همه ابعاد نمونه است، از جمله پايداري آن اسوه كامل در تنگدستي و هجوم فقر مادي است; آوردهاند:
«يك روز اميرالمؤمنين -عليهالسلام- در حجره فاطمه شد او را يافت كه حسن و حسين را ميخوابانيد و ايشان نميخفتند از گرسنگي، فاطمه گفت: يابن عم رسولالله! بنگر تا چيزكي به دست آري براي اين كودكان كه از گرسنگي بنميخسبند و سه روز است تا طعام نخوردهاند؟
اميرالمؤمنين از خانه به در آمد و بنزديك عبدالرحمن عوف شد و او را گفت: ديناري زر به قرض مرا ده. عبدالرحمن دست در كيسه كرد و ديناري از آن برداشت و به اميرالمؤمنين داد او بستد. اميرالمؤمنين به بازار آمد تا چيزي بخرد مقداد را بر سر راه ديد از حالش جويا شد، ديناري كه به قرض گرفته بود به او داد و گفت: تو اوليتري كه تو چهار روز است كه چيز نيافتهاي و ما سه روز. مقداد آن بستد و برفت، اميرالمؤمنين به مسجد رسول آمد. در شان او و اين قصه، آيت آمده بود كه: «ويؤثرون علي انفسهم ولو كان بهم خصاصة و...» (حشر /9) (38)
4 - پيوستن دو دريا
بعضي از اهل اشارت در تفسير: مرج البحرين يلتقيان (سورة الرحمن /19) نوشتهاند مقصود از بحرين، فاطمهعليهاالسلام و عليعليهالسلام است. و بينهما برزخ (محمدصلي الله عليه وآله) «يخرج منهما اللؤلؤ والمرجان،» الحسن والحسينعليهماالسلام است.
و نيز گفتهاند: از تخصيصات و تشريفات آدمي يكي آن است كه در نهاد وي دو بحر آفريدهاند يكي بحر سر، ديگر بحر دل، اين اشاره استبه آيه مرجالبحرين و بحرين اين جا خوف و رجاست عامه مسلمانان را و بحر قبض و بسط خواص مؤمنان را و بحر هيبت و انس انبياء و صديقان را.» (39)
5 - حضرت فاطمهعليهاالسلام خاتون قيامت
ميبدي در تفسير آيه شريفه: «انما وليكم الله و رسوله» (سوره مائده /55) با استناد به حديث: «من كنت مولاه فعلي مولاه» ولايت دين را اجل ولايات ميداند و در فضيلت عليعليهالسلام چنين مينويسد: «علي مرتضي ابن عم مصطفي شوهر خاتون قيامت فاطمه زهراعليهاالسلام كه خلافت را حارس بود و اولياء را صدر و بدر بود...» (40)
در تفسير كشفالاسرار علاوه بر آنچه گذشت نام و ياد حضرت فاطمهعليهاالسلام مكرر (41) آمده است، براي كوتاهي سخن به ذكر پارهاي بسنده شده است.
تاكيد احاديث و همآوازي علماي اهل سنتبا شيعيان در دوستي اهلبيت موجب پيدايش اشعاري در مدح حبيبه خدا حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام شده است كه گزيده اي از آن اشعار را ميتوان در كتاب مناقب فاطمي (42) مشاهده نمود، البته انعكاس انوار ولايت از مشكوة وجود حضرت زهراعليهاالسلام در لابهلاي ديوان شاعران نيكنهاد ما به چشم ميخورد. از آن شمار استشعر عطار نيشابوري كه در آن ماجراي بيان احوال فاطمهعليهاالسلام به رسول اكرم و تعليم تسبيح نماز به صديقه كبري آمده است پارهاي از آن ابيات چنين است:
«فاطمه خاتون جنت ناگهي پيش سيد رفت در خلوتگهي گفت كرد از آس دستم آبله يك كنيزك از تو ميخواهم صله تا مرا از آس رنجي كم رسد تا كيام از آس چندين غم رسد؟ آس گردونم چو يك ارزن بود آس كردن خود چه كار من بود وي عجب در پيش صدر روزگار بود آن ساعت غنيمتبيشمار دستبگشاد و ببخشيد آن همه هيچ نگذاشت از براي فاطمه يك دعاش آموخت زيبا و عزيز گفت اين بهتر تو را زآن جمله چيز انس حضرت جانفزايتبس بود تا كه تو هستي خدايتبس بود» (43)
در تعليم تسبيح حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام نوشتهاند: پس از مراسم باشكوه شب ازدواج آن حضرت كه همسران پيامبر و زنان مهاجر و انصار همه به خانههاي خود برگشتند فقط اسماء نزد آن حضرت ماند، چون حضرت فاطمه از خدمت چندين روزه اسماء شرمگين بود تقاضاي خادمهاي كرد، پيامبر فرمود: خادمهاي خواهي يا چيزي كه از خادمه بهتر باشد؟ گفت: و آن چيستيا رسولالله؟ گفت: آن كه به عقب هر نماز سيوچهار بار تكبير كني و سيوسه بار تسبيح و سيوسه بار تحميد اين بر زبان صد است و در ترازو هزار يا فاطمه هيچ كس نباشد كه هر بامداد و شبنگاه اين تسبيح بكند و الا خداي تعالي او را مهمات دنيايي و آخرتي كفايت كند.» (44)
آنچه براي ما پس از سپري شدن قرنها شايان توجه ميباشد اين است كه رسول اكرمصلي الله عليه وآله بجاي بخشش خادمه تسبيحي تعليم فرزندش نمود كه فيض آن جاودانه است چنان كه هم اكنون، امت اسلام تسبيح حضرت زهراعليهاالسلام را بعد از هر نماز ميخوانند و نام آن دخت پارسا و انسيه حورا تا آفتاب ميدرخشد و مسلماني نماز گزارد برجاست و از بركات آن تسبيح و تحميد روح مقدسش بهرهمند ميگردد. زندگاني كوتاه حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام نمودار نوراني صفات حسنه است انعكاس احاديث نبوي و سخنان ائمه هدي در تفسير روضالجنان و كشفالاسرار نمايانگر گوشهاي از فضايل زهراي مرضيه است و اين سخن درست است كه بزرگان علم و ادب و عرفان و كلام... از بيان شاني از شؤون اين گوهر تابناك و اسوه راستين اسلام ناتوانند و در اين مقام ابيات زير بيان حال همگان است كه گفت:
«وصف تو بگذشت از قدر عقول عقل در شرح شما شد بوالفضول گرچه عاجز آمد اين عقل از بيان عاجزانه جنبشي بايد در آن» (45)
والسلام
خسرواني شريعتي، سيد محمود؛
پينوشتها و مآخذ
1- ركني، محمد مهدي، جلوههاي تشيع در تفسير كشفالاسرار; يادنامه علامه اميني به اهتمام سيد جعفر شهيدي، محمدرضا حكيمي، تهران، مؤسسه انجام كتاب، 1361، ص 165-230.
2- سوره اعراف/21.
3- سوره اعراف /20.
4- سوره بقره /37.
5- الخزاعي النيشابوري، حسين بن علي بن محمد بن احمد، روضالجنان و روح الجنان في تفسير القرآن به تصحيح محمد جعفر ياحقي، محمد مهدي ناصح، بيست جلد، بنياد پژوهشهاي اسلامي، مشهد، 1371، ج1، ص228.
6- جارالله محمود بن عمر الزمخشري، الكشاف، بيروت، دارالكتاب العربي، ربيعالاول،1366، ج6، ص220.
7- ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، كشفالاسرار و عدةالابرار، به اهتمام علياصغر حكمت، ده جلد، دانشگاه تهران، 1331-1339، ج9، ص23.
8- سيد عبدالحسين شرفالدين، الكلمة الغرا في تفضيل الزهرا، ترجمه محمد بيدارفر، انتشارات الزهرا، تهران، 1362، ص50.
9- ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، همان كتاب، ج8، ص45.
10- الخزاعي النيشابوري، همان كتاب، ج15، ص419.
11- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، يكصدوده جلد، داراحياء التراث العربي،1403، ج17، ص262.
12- ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، همان كتاب، ج2، ص151.
13- الخزاعي النيشابوري، همان كتاب، ج4، ص363.
14- ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، همان كتاب، ج2، ص147 و 151.
15- محمدباقر مجلسي، همان كتاب، ج43، ص145.
16- الخزاعي النيشابوري، همان كتاب، ج14، ص243.
17- ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، همان كتاب، ج7، ص50.
18- الخزاعي النيشابوري، همان كتاب، ج14، ص275.
19- ابوالفضل رشيدالدين ميبدي، همان كتاب، ج7، ص50.
20- محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، چاپ دوم، المكتبة الاسلاميه، 1362، ج43، ص105. در اين حديث مهر حضرت فاطمهعليهاالسلام پانصد درهم آمده است: «.. مهر جدته فاطمه و هو خمس مائه درهم جياد».
21- رشيدالدين فضلالله، همان كتاب، ج7، ص51.
22- الخزاعي النيشابوري، همان كتاب، ج5، ص400.
23- همان، ج14، ص243.
24- همان، ج17، ص122.
25- همان، ج14، ص152.
26- همان، ج17، ص265.
27- ابوالفضل رشيدالدين، همان كتاب، ج8، ص87.
28- همان، ج5، ص330.
29- همان، ج10، ص647.
30- ابوالمحاسن الحسين بن الحسن الجرجاني، تفسير گازر جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، به تصحيح ميرجلالالدين حسيني ارموي، تهران، ناشر: مهرآيين، 1378، ج1، ص277.
31- ابوالفضل رشيدالدين، همان كتاب، ج1، ص595.
32- شهيد مرتضي مطهري، مساله حجاب، نشريه انجمن اسلامي پزشكان، تهران، 1348، ص73.
33- مصلحالدين سعدي شيرازي، كليات سعدي، به اهتمام محمدعلي فروغي، انتشارات اميركبير، تهران، چاپ اول، 1320، ص355.
34- الخزاعي النيشابوري، همان كتاب، ج14، ص124.
35- محمد باقر مجلسي، همان كتاب، ج43، ص38 و 65.
36- الخزاعي النيشابوري، همان كتاب، ج5، ص43.
37- همان، ج14، ص273.
38- همان، ج4، ص45 و46.
39- ابوالفضل رشيدالدين، همان كتاب، ج9، ص412، 421.
40- همان، ج3، ص150.
41- محمد جواد شريعت، فهرست كشفالاسرار، ناشر: اميركبير، تهران،1363، ص955.
42- احمد احمدي بيرجندي، مناقب فاطمي در شعر فارسي، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي،1369.
43- فريدالدين عطار نيشابوري، مصيبتنامه، به اهتمام نوراني وصال، ناشر كتابفروشي زوار، تهران، 1364، ص41.
44- الخزاعي النيشابوري، همان كتاب، ج14، ص274.
45- جلالالدين محمد مولوي، مثنوي به تصحيح رينولد نيكلسون، به اهتمام نصرالله پورجوادي، انتشارات اميركبير، تهران،1363، ج3، ص3.