پاسداشت گاهشماري ايراني
يكي از كوششهاي هميشگي ايرانيان باستان، تنظيم تقويمي بوده است كه با تقويم طبيعي و دوره رويدادهاي كيهاني، حداكثر انطباق را داشته باشد. اين كوشش منجر به ايجاد و بهرهبرداري از تقويمها و نظامهاي گاهشماري بسيار متعدد و متنوعي شده بود كه در نهايت با ايجاد و تنظيم تقويم اعتدالي ايراني به حداكثر دقت ممكن براي تطبيق تقويم قراردادي با تقويم طبيعي دست يافته شد و امروزه نيز اين تقويم همچنان دقيقترين تقويم تاريخ بشر شناخته ميشود.
تقويمهاي متنوعي كه در ايران باستان وجود داشته و هنوز نيز برخي اقوام از آن استفاده ميكنند، در انتخاب مبدأ سال و تعداد روزهاي هر ماه خورشيدي با يكديگر تفاوتهايي دارند. بطور نمونه آغاز سال نو در تقويم خوارزمي با ششم فروردينماه گاهشماري ملي ايران، در تقويم كوهدشتي با چهاردهم فروردينماه، در تقويم سنگسري با پنجم ارديبهشتماه، در تقويم طبري/ تبري با دوم مردادماه، در تقويم ديلمي با هفدهم مردادماه، در تقويم ميترايي با يكم ديماه، در تقويم پشتكوهي با ششم بهمنماه و در تقويم محلي نطنز و كاشان با يكم اسفندماه مطابق است. اما نكته مهم در اين است كه در همه اين تقويمها نام ماهها و نام روزها به يك ترتيب و به گونه كموبيش يكساني ثبت شده است و در نتيجه، هر يك از آن تقويمها براي برگزاري جشنها و آيينهاي ساليانه، در مقايسه با تقويمهاي ديگر، زمانهاي مختلفي را بدست ميدهند. بطور نمونه جشن تيرگان (سيزدهم تيرماه) با تقويم سغدي و خوارزمي در هجدهم تيرماه شهرياري، با تقويم طبري در سيزدهم آبانماه و با تقويم دَيلمي در بيستوهفتم آبانماه برگزار شده است و ميشود. اما براي همه آنان اين روز مطابق با تيـر روز از تيـرمـاه است. از سوي ديگر، همانطور كه گفته شد، تقويمها در ترتيب نام ماهها و روزها با يكديگر شاهت دارند و اين نامها در بين آنها متداول است.
نام روزها
اگر امروزه استفاده از نام روزها در تقويم ايراني متداول نميباشد، اين به آن معنا نيست كه اين نامها نميتواند در اين تقويم وجود داشته باشد؛ بلكه استفاده از آن به دليل رسميت نداشتن و نبود كاربرد عمومي، مهجور مانده و از آن غفلت شده است. به عبارت ديگر نام روزهاي ماه را ميتوان در همه تقويمهاي ايراني بكار گرفت؛ همانگونه كه پيشينيان ما نيز چنين كردهاند. در تقويمهاي ايراني، «هرمزدروز» نام روز نخست ماه، «بهمنروز» نام روز دوم ماه، «شـهريـورروز» نام روز سوم ماه و … است و اين ويژگي منحصر به تقويم خاصي نيست. در واقع نام روزها، جانشين شماره روزها شده و ميتوان آنرا به هر تقويمي كه از آن استفاده ميكنيم، تعميم داد.
با توجه به نكات بالا و نيز اينكه گاهشماري ايراني (هجري خورشيدي امروزي)، ادامه تكامليافته تقويم جلالي، تقويم باستاني شهرياري ايراني و منسوب به شخص زرتشت و در عينحال تقويم رايج و پذيرفته شده كشور، و نيز دقيقترين تقويم شناخته شده تاريخ بشري است؛ هر يك از جشنهاي ساليانه، دقيقاً برابر با شماره همان روز در تقويم ايراني است و برگزاري مراسم ساليانه با استفاده از تقويمهاي محلي و از جمله كتابچه نوظهور برخي از زرتشتيان موسوم به «سالنماي ديني زرتشتيان»، كه با دخل و تصرف در گاهشماري ايراني بوجود آمده است، بـراي كاربردي در گستره ملي، به چند دليل اشتباه است.
نخست اينكه زمان برگزاري جشنهاي ساليانه به روايت متون كهن، تنها با تقويم هجري خورشيدي سازگاري داشته و با تقويم نوساخته ياد شده بالا هماهنگي ندارند. بطور نمونه هنگام برگزاري جشن سـده در منابع قديم، روز دهـم بهمن برابر با آبانروز از بهمنماه و در فاصله چهل روزه از يلدا آمده كه دقيقاً مطابق با تقويم هجري خورشيدي است در حاليكه در آن تقـويم به اشتباه برابر با مـهرروز از بهمنماه شده است.
دوم اينكه همه اقوام محلي و ايرانيتباران كشورهاي همسايه، با وجود تقويم محلي، مراسم ملي را طبق تقويم شهرياري نيز برگزار ميكنند و عجيب است كه ما مراسم ملي را به تقويمي محلي انطباق دهيم.
سوم اينكه برگزاري مراسم در زمانهاي گوناگون موجب آسيب به همبستگي و وفاق عمومي ميشود. به ياد داشته باشيم كه همه كشورها و اقـوام دنـيا بـا وجـود تـقويمهاي گوناگـون محـلي (بطور مثال چندين گونه از تقـويم ميلادي در كشورهاي مختلف وجود دارد)، مراسم عمومي را بـراي پـاسداشت همبستگي مـردم، تنها از يك تقـويم استخراج ميكنند.
چهارم اينكه با اينكار زمان مراسم ساليانه را از هنگام طبيعي آن خارج ميكنيم. بطور نمونه، برگزاري اشتباه جشن شب چله يا يلدا در بيست و چهارم آذرماه كه بهيچوجه با واقعه طبيعي آن كه انقلاب زمستاني و زايش خورشيد باشد، ارتباطي ندارد. اين شيوه در ناسازگاري كامل با خواست ايرانيان باستان و معاصر است.
پنجم اينكه دستاورد درخشان پيشينيان خود را كه هزاران سال براي تطبيق تقويم قراردادي با تقويم طبيعي كوشش و ممارست به خرج دادهاند را ناديده ميگيريم و از جايگاه ايران به عنوان خاستگاه دقيقترين تقويم جهان، ميكاهيم.
كتابچهاي كه در سالهاي اخير بدون نام و يا به نام «سالنماي ديني زرتشتيان» با اقتباس و تلفيقي ناهمگون از تقويمهاي يزدگردي كهن و نو، اوستايي، گاهَنباري، جلالي، كُردي و شهرياري/ خورشيدي هجري؛ و نيز افزودن بعضي عناصر نوظهور (مانند مبدأ گاهشماري و مبدأ شبانروز) و دخل و تصرف در نظام كبيسهگيري، بوجود آمده، تقويمي نوساخته بوده و در شكل فعلي آن، داراي سابقه تاريخي نميباشد. اين تقويم در اصل (كه گونهاي از تقويم يزدگردي بهيزكي بوده)، داراي 12 ماه 30 روزه و 5 روز اضافه در پايان آبانماه (و گاه اسفندماه) بوده است و نظام كبيسهگيري آن يك ماه در هر 120 سال (و گاه 116 سال) ميباشد. يعني روز نوروز و در نتيجه همه ايام سال تا يك ماه از جاي حقيقي آن جابجا ميشوند. در گونه ديگري از اين تقويم (يزدگردي پَـرسي)، نظام كبيسهگيري وجود ندارد و روز نوروز و ديگر روزها و مناسبتهاي ساليانه در تمام ايام سال جابجا ميشوند. به فرض وجود سابقه تاريخي و اصالت در اين تقويم، حداكثر توانايي آن، يك تقويم ساده و ابتدايي محلي براي كساني است كه آگاهي اندكي از دانش نجومي و گاهشماري دارند تا بتوانند ايام سال را به سادگي (اما با اشتباه) تخمين بزنند.
اشتباه برخي از دوستداران آيينهاي ايراني، از اعتماد بيش از اندازه به اين تقويم سرچشمه گرفته و تصور اينكه تغييراتي در گاهشماري ايراني به وجود آمده است، پنداري نادرست و ناشي از آگاهي كمتر از نظامهاي استخراج تقويم و سالشماري بوده است. در سالهاي اخير هيچگونه «تغييري» در گاهشماري اعتدالي ايراني بوجود نيامده و هنوز دانش بشري امكان ايجاد تغيير يا اصلاحي در ساختار بسيار دقيق و منطقي آنرا بدست نياورده است.
البته شناخت و شناساندن همه دستاوردهاي كهن ايرانيان و از جمله تقويمهاي محلي، و حتي انتشار آنها، كاري شايسته و براي پاسداشت آيين نياكان و تحليلهايي در تاريخ و به ويژه در تاريخ، علم ضروري است؛ اما بكارگيري آنها در روزگار فعلي و با وجود تقويمي بسيار دقيقتر، موجب پريشاني و آشفتگي در قراردادهاي آييني ايرانيان ميشود. فراموش نكنيم كه تقويم نيز همچون ساعت و همه ديگر ابزارهاي اندازهگيري و سنجش، يك «قرارداد» است و همانگونه كه استفاده از ساعتي با سازوكار اندازهگيري متفاوت از معمول ميتواند نظم و سامان جامعه را مختل سازد، تقويم نيز به همانگونه يك قرارداد اجتماعي است و آشفتگي در آن، آشفتگي جامعه را پديد ميآورد.
در پايان توجه خوانندگان را به گفتاري كه همواره از شادروان استاد احمد بيرشك ميشنيدم، جلب ميكنم كه:
تقويم شهرياري ايراني/ جلالي/ خورشيدي هجري، حيثيت و آبروي علمي ما در جهان است؛ مباد كه به خود حق بدهيم تا به دلخواهي و ناآگاهي در آن نوآوري كنيم و به اعتبارش صدمه بزنيم.
همچنين گفتاري از آقاي رضا عبدالهي (تاريخِ تاريخ در ايران، ص 316) كه به درستي آوردهاند: با آنكه گاهشماري جلالي بيترديد دقيقترين گاهشماري است كه تا به امروز بشر به آن دست يافته است و قانون برقراري كبيسههاي آن هوشمندانهترين شيوهاي است كه تا به حال در گاهشماريهاي عالم بكار گرفته شده است، منجمان درباري قرن دهم به بعد، يا به دليل عدم درك آن و يا به خاطر باز نگاهداشتن دكان كبيسهيابي و كبيسهفروشي و استخراج تقويم، تعمداً همچون كاهنان رومي … تنها به اعلام سالهاي كبيسه و عادي گاهشماري جلالي، آنهم به صورت دلبخواه اقدام ميكردند.
باشد تا با شناخت و دريافتن جايگاه بلند تقويم شهرياري/ خورشيدي هجري ايران، در پاسداشت و گسترش يكي از بزرگترين دستاوردهاي نياكان خود كه هنوز رقيبي در جهان ندارد، كوشا باشيم، به آن مهر بورزيم و بدان افتخار كنيم.
تأليف:
رضا مرادي غياث آبادي
تنظيم براي تبيان:
ا.م.گميني