معرفی وبلاگ
با سلام خدمت دوستان تبلاگنویس من تصمیم گرفتم چون در اواخر سال 91 هستیم وآستانه عید نوروز سال 92:بر آن شدم تا باایجاد این تبلاگ درباره نوروز ایرانیان هم به این سنت ایرانی بپردازیم وهم ارزیابی کنیم سال تولید ملی وسالی که قرار است رهبرمان آن را نامگذاری کند :امید است که بتوانم با ایجاد این تبلاگ به شما دوستان کمک کنم سخنی از رهبر عزیزم درباره نوروز: به نظر من آن‌چه كه ملت ایران در باب عید نوروز انجام داده است، یكى از زیباترین و شایسته‌ترین كارهایى است كه مى‌شود با یك مراسم تاریخى و سنّتى انجام داد. اوّلِ سال شمسى ما ایرانی‌ها، - یعنى اوّل بهار - عید نوروز است. اوّلاً ملت ایران افتخار دارد كه سال شمسى او هم سال هجرى است؛ یعنى هم‌چنان‌كه سال قمرى ما - كه سال 1418 است - از مبدأ هجرت خاتم الانبیاء علیه و على آله الصّلاة والسّلام است، سال شمسى ما هم از مبدأ هجرت است. بقیه‌ى ملت‌هاى مسلمان براى سال شمسى خود، از سال میلادى استفاده مى‌كنند؛ ولى ما ایرانی‌ها، هجرت نبىّ اكرم را، هم مبدأ سال قمرى قرار دادیم، هم مبدأ سال شمسى. با ما همرا باشید
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 270085
تعداد نوشته ها : 182
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
zekrollaei92:zahrazekrollaei
پيشينه و ريشه هاي نوروز

منبع:سايت شهيد آويني


در مورد پيشينه نوروز و ريشه هاي آن در سنت فرهنگي منطقه نخستين خبرها را از « سومر» داريم. جشن هاي آغاز سال سومريان با اسطوره ازدواج مقدس ايزد بانوي سرزمين با خداي مظهر رويش گياهي، مربوط مي شود. كهبه احتمال زياد بايد سومريان آن را از داخل فلات ايران با خود برده باشند.
از اسطوره هاي سومري كه پس از خوانده شدن لوح هاي يافته شده در محوطه هاي باستاني سومر رازشان گشوده شده است نيز چنين بر مي آيد كه كوهستان هاي غربي و شمال غربي سومر، يعني كوه هاي زاگرس در حوزه لرستان، براي آنان جايگاهي مقدس بوده است. همچنين است در مورد ايلاميان .

تحليل نقش و نگاره هاي روي اشياء و آثار يافته شده، و اطلاعات به دست آمده در محوطه هاي باستاني داخل فلات ايران نيز از حوزه گسترده فرهنگ دوره اسلامي تا مناطق مركزي و تا حدود سرزمين هاي شرقي ايراني و روابط گسترده اين مناطق با ايلام حكايت دارد.
ساموئل هنري هوك در كتاب اساطير خاورميانه آورده است:
« به نظر مي رسد سومري ها از مناطق كوهستاني شمال بين النهرين به منطقه دلتا كوچ كرده باشند.
اساطير سومري نشان مي دهد كه شرايط اقليمي محل سكونت اوليه ايشان، با شرايط موطن جديدشان بسيار تفاوت داشته است. »
ونيز مي آورد:

« تموز و ايشتر ( صورت هاي بابلي دو موزي و ايناناي سومري ) بارها زير پيكره صنوبر نر و ماده تصوير مي شوند . مي دانيم در دلتاي دجله –فرات، درخت صنوبر وجود ندارد، و اين درخت بومي ناحيه هاي كوهستاني است. اين نواحي خاستگاه اصلي سومرها بوده است. به علاوه به اين واقعيت بايد توجه داشت كه زيگورات هاي عظيم، مشخصه معماري معبدهاي سومري است و عقيده بر اين است كه رو به همان جهت خاستگاه اصلي ساخته شده اند:
ساموئل كريمر نيز در كتاب « الواح سومري » مي نويسد:
« به نظر سومريان، خدايان بر فراز كوهستان زمين و آسمان، آنجا كه خورشيد مي دمد، اقامت داشتند.
منابع ياد شده و ماخذ ديگر نيز مطالبي از اين گونه را بر اساس اسناد و مدارك مطرح كرده اند كه رعايت اختصار از آنها در مي گذريم.
علاوه بر نتايج مطالعات تطبيقي اسطوره ها، مطالعات مردم شناسي معاصر درباره آيين ها و مراسم نيز نشان مي دهد كه صورت نمايشي اسطوره كهن مرگ و باز زنده شدن خداي گياهي در مناطق گوناگون ايران استمرار يافته است. از جمله، رسم هاي مير نوروزي، كوسه گردي، پير بابو ( گيلان ) و مانند اينها. در صورتي كه از اين گونه رسم ها، در سرزمين هاي آن سوي ميان رودان ( بين النهرين ) نشانه اي در دست نيست.
از حدود چهار هزار سال پيش، مهاجرت آرياييان از سمت شمال فلات ايران، از سرزمين هاي سردسيري كه « نه ماه زمستان و سه ماه تابستان بود» آغاز مي شود، و با ساكنان داخل فلات ايران به بده و بستان فرهنگي مي پردازند. كهن ترين سندي كه از اين مهاجرت تاريخي در دست داريم، كتاب اوستا است. اهورامزدا خطاب به جم ( جمشيد ) مي گويد:
« اي جم هورچهر، پسر يونگهان»
اين زمين پر شده و بر هم آمد از رمه ها و ستوران و مردمان و سگان و پرندگان و آتشان سرخ، و رمه ها و ستوران و مردمان بر اين زمين جاي نيابند.
آنگاه جم به روشني به سوي نيمروز به راه خورشيد فراز رفت و چنين گفت:
اي سپندارمذ( = زمين ) به مهرباني فرازرو، و بيش فراخ شو، كه رمه ها و ستوران و مردمان مرا برتابي.
پس جم اين زمين را يك سوم از آنچه پيشتر بود فراخي بخشيد...» ( ونديداد – داستان جم )
اين نقل اسطوره اي كه براي ما حكم يك سند تاريخي را دارد، حكايت مهاجرت اقوام آرايايي به داخل فلات ايران است. و از متن چنين بر مي آيد كه جنگ و درگيري هم در كار نيست، كاركاري خدايي است كه به خواست اهورامزدا و با نيايش خورشيد، به فرمان جم انجام مي گيرد.
جم بعدها در تاريخ افسانه اي وحماسي ايران، به جمشيد پادشاه پيشدادي و بنيانگزار نوروز تبديل مي شود. اما در اوستا هيچ نام ونشاني از نوروز نيست. بنابر اين آرياييان مهاجر، در سرزمين جديد، كه از زيان آنها « ايران » نام گرفت، با نوروز آشنا شدند.
پس از استقرار آرياييان، در سوي شمال شرقي ايران و حوزه خراسان بزرگ، اسطوره مرگ و رستاخيز خداي گياهي، با سيمايي اسطوره اي، حماسي، در داستان سياوش رخ مي نمايد، و آن هم با نوروز پيوند پيدا مي كند.
« آتش پرستان بخارا هر سال به محلي مي روند كه احتمالا" سياوش درآنجا كشته شده است. در آنجا زاري مي كنند و قرباني مي كنند » ( تاريخ بخارا- نرشخي )
« و هر سالي هر مردي آنجا يكي خروس برد و بكشد، پيش از بر آمدن آفتاب نوروز»
ششمين روز نوروز، بنابر نقل كتاب پهلوي « ماه فروردين روز خرداد» برابر است با روز كين خواهي سياوش و مردم خوارزم روز ششم نخستين ماه سال را ابتداي سال قرار مي دادند و تاريخ خود را با « تورد» سياوش آغاز مي كردند.
دكتر بهار بخش نخست داستان سياوش را به اين دليل كه در آن نشاني از اساطير ودايي وجود ندارد، متعلق به دوره تمدن ايراني ماوراءالنهر مي داند و آن را با اعتقادات، اساطير و آيين هاي سومري، سامي، مديترانه اي مربوط مي داند. اما با توجه به تحقيقات ديگر ايشان، و با توجه به اسناد و مدارك ياد شده از ديگران كه بن آيين هاي سومري را در فلات ايران دانسته اند، به نظر مي رسد كه بخش نخست داستان سياوش و رسم هاي آغاز سال سومري ها نه اقتباس از يكديگر بلكه برخاسته از يك اصل مشترك باشند.
از ديگر حوزه هاي فرهنگي داخل فلات ايران، كه به اصطلاح به دوره پيش از تاريخ مربوط مي شوند، در اين زمينه اطلاع در خور توجهي  در دست نيست، اما از دوره هاي پس از خاموشي اين فرهنگ ها ، از هخامنشيان خبر نوروز را داريم. ايجاد مجموعه بزرگ آييني تخت جمشيد حكايت از اهميت نوروز و گسترش رواج آن در اين دوره دارد.
از دوره هاي بعدي تاريخ ايران نيز تا زمان معاصر در هر دوره اسناد و مدارك متعدد دال بررواج نوروز وجود دارد، مجموعه اين اسناد و مدارك بيانگر استمرار و پيوستگي رواج نوروز در دوره هاي مختلف تاريخي است.   


دسته ها : نوروز باستان
دوشنبه بیست و هشتم 12 1391 20:4

X